بیرون از خانه اپرا و درون پارکینگ پارکینگ

فکر کنید

DETROIT – اطراف آن بود زمانی که بروننیلده اسب خود را احضار کرد تا در یک تشییع جنازه سوار شود ، و آتش و سیل پاک کننده جهان را برافروخت ، من دیدم که با اشکهای مقابله می کنم.

شاید این بود اجرای صحنه ایمنی اوج گیری از “Götterdämmerung” ساخته واگنر ، که با ترکیبی ترسناک از وحشی و سرخوشی توسط سوپرانو کریستین گورک خوانده شده است. یا شاید این نمایش بود: در تئاتر اپرای میشیگان “گرگ و میش: خدایان” – خلاصه ای از واگنر که تصوراً توسط یووال شارون کارگردانی شده و در سطوح یک گاراژ پارکینگ در اینجا پخش می شود – قدم بروننیلد یک فورد موستانگ بود که در آن او با سرعت به آخرالزمان رفت.

به احتمال زیاد من 7 ماه پس از پایان موسیقی زنده که ما آن را می شناختیم ، تحت فشار قرار گرفتم و با اجرای یک اپرا و بدون مصالحه ، من خیلی غرق شدم. < / p>

از زمانی که بیماری همه گیر ویروس کرونا در ماه مارس سالن های تئاتر و کنسرت را تعطیل کرد ، به نظر می رسید که اجراهایی که من دیده ام ، چه پخش زنده و چه چیزهایی در فضای باز ، با توجه به این موارد روبرو می شوند: با توجه به شرایط ، این بهترین کاری است که می توانیم انجام دهیم. “گرگ و میش: خدایان” – اولین پروژه آقای شارون به عنوان مدیر هنری جدید تئاتر اپرای میشیگان – بدیهی است که با محدودیت هایی ایجاد شده است.

اما هرگز با مهار از بین نرفت. در عوض نوعی اختراع ایجاد کرد که حتی در یک سال عادی نیز می توانست آن را به یکی از الهام بخشترین محصولات اپرای آمریکایی در این فصل تبدیل کند.

تصویر  بیس موریس رابینسون در نقش هاگن ، که شخصیت پردازی او در صمیمیت از نزدیک رشد می کرد.

باس موریس رابینسون در نقش هاگن ، که خصوصیات او در صمیمیت نزدیک رشد می کرد. اعتبار … بریتنی گرینسون برای نیویورک تایمز

” گرگ و میش: خدایان “همچنین راهی برای موسسات هنرهای نمایشی در ایالات متحده ارائه می دهد ، که حتی با یک جدول زمانی خوش بینانه تا پاییز 2021 با تعطیلی روبرو شد. با نمایش غیرممکن در خانه اپرای دیترویت ، آقای شارون ، مشهور به شرکت آزمایشی خود در لس آنجلس ، صنعت ، اقدام جدی را برای ایجاد تولید برای پارکینگ شرکت در همسایه انجام داد.

کجای دیگر چنین چیزی امکان پذیر است؟ در شکار برنامه های دیگر مجاور مکان ، آخر هفته گذشته به مرکز لینکلن رفتم. این روزها این یک شهر ارواح است ، اما زندگی خارج از تئاترهای آن وجود دارد. روز یکشنبه ، رقصندگان باله شهر نیویورک برای اجرای یک بام در هتل امپایر یک طبقه مارلی را زمین گذاشتند و فیلارمونیک نیویورک آخرین وانت باند واگن Bandwagon ، کنسرت پاپ آپ پاییز خود را ارائه داد. روز قبل ، من جنیفر کوه ویلون را در یک رسیتال انفرادی زیر درختانی که در امتداد ضلع شمالی اپرای متروپولیتن قرار دارند شنیدم.

خانم ها. اجرای Koh – از دومین سونات ویولن Bach و کارهای کوتاه از ابتکار عمل او در دوران همه گیری ، “تنهایی با هم” – بخشی از یک سری کنسرت هایی بود که مرکز در نخلستان و چمنزارهای بالای رستوران لینکلن ارائه داده است. این برنامه بصورت آنلاین پخش شد ، اما همچنین به مخاطبان زنده ، با فاصله ایمن و کوچک ارائه شد: 20 جفت صندلی در میان درختان پراکنده شده است.

Alone Together یک شگفتی برای یک زمان بحران است. خانم کوه 20 آهنگساز مشهور را برای اهدای کارهای کوتاه کوتاه برای ویولن انفرادی جمع کرد و به 20 آهنگساز نوظهور نیز سفارش سفارش داد. فهرست در موسیقی کلاسیک رایج بیش از هر چیزی فراگیرتر است.

پس از باخ ، که به شدت احساس می شد اما بی تکلف بود ، 18 قطعه از تنهایی با هم به عنوان خانم خونریزی می کردند. کوه بدون مکث از طریق آنها بازی کرد. برخی از لحظات برجسته بودند: ملودی های متناوب صاف و دندانه دار “شهر آرام” اینتی فیگیس-ویزوتا ؛ شگفت انگیز “کوپر و اما” آنجلیکا نگرون ؛ راحتی متوسط ​​”Shiner” ساخته کاسی ویلند.

در همه حال ، سخت بود که احساس کنم این کنسرت در گروه “بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم” ” اما مرکز لینکلن چقدر می تواند کار کند؟

با دوچرخه سواری تا کنسرت ، ده ها رستوران در خیابان کلمبوس را پشت سر گذاشتم که برای صرف صبحانه آخر هفته در خارج از ظرفیت بودند ، میزهای آنها یک کسری از فاصله صندلی های جدا شده در کنسرت. غذاخوری های شهر نیویورک باز هستند زیرا در ابتدا با محدودیت های همه گیر فلج شده بودند – سپس ، با ارزیابی ریسک دقیق ، مجاز به ارائه پیشنهادات خود بودند. ناهار خوری در فضای باز برای گذراندن زمستان و صرفه جویی در ده ها هزار شغل در اینجا است.

همه اینها ، در حالی که فیلارمونیک نیویورک نتوانسته است در هر چیزی که به کامل مکمل در پردیس مرکز لینکلن نزدیک می شود ، حتی در فضای باز و بدون مخاطب جمع شود. این که هنرهای نمایشی همان نوع سیاستگذاری را دریافت نکرده اند که رستوران ها و سایر مشاغل در سال های آینده در مرکز لینکلن و فراتر از آن طنین انداز می شوند.

آنچه آقای شارون با “گرگ و میش: خدایان” به موفقیت رسیده است ، هرچند این پیام را می فرستد که وقتی موسسات تحت شرایط خارج از کنترل آنها با مشکل روبرو می شوند – یک بیماری همه گیر ، شکست رهبری در سطح محلی و ملی – خلاقیت بیش از هر زمان دیگری ضروری است.

تولیدات او آوانگاردیسم را در چارچوبی نهادی می بافد. تعداد کمی از سخنرانی های آقای شارون از طریق صنعت در فضاهای سنتی صورت گرفته است. “شهرهای نامرئی” مخاطبان خود را به یک ایستگاه قطار رساند و “هاپسکاچ” در اتومبیل هایی که در اطراف لس آنجلس رانندگی می کردند شکل گرفت. آخرین پروژه این شرکت ، مثل استعمار “سرزمین شیرین” ، در مجموعه ای از معماری زودگذر در یک پارک ایالتی اجرا شد و با اندکی تغییراتی ، امروز می توانست اجرا شود.

با” گرگ و میش: خدایان “، او یک شرکت معمولی وابسته به تئاتر را به یک پارکینگ پارکینگ خود برای تولید درایو که چیزی بین یک اپرای مجلسی و یک خانه جن زده است منتقل کرده است. تصمیماتی که تدارکاتی هستند – نگه داشتن مخاطبان در اتومبیل هایشان. فراهم آوردن زمینه از طریق روایت شاعرانه توسط مارشا موسیقی ؛ کاهش عظمت واگناری به تعداد انگشت شماری از بازیکنان – همچنین مناسب است. دیترویت یکی از پایتخت های تولید خودرو در این کشور است (Brünnhilde بیهوده سوار فورد نمی شود) و موسیقی موسیقی Marsha یک گنجینه محلی است. در یک لحظه ، امتیاز تبدیل مراسم تشییع جنازه زیگفرید را به یک جشن Motown-esque تبدیل می کند.

آواز ، همه در ترجمه انگلیسی آقای شارون ، برای واگنر بسیار صمیمی است. ماریس رابینسون بیس همچنان به عنوان هاگن شرور رونق می گیرد ، اما از نزدیک می توانید ببینید که چگونه او در پایان چرخه خشونت و انتقام نسل های طولانی وزن حماسه “حلقه” را در چشمان خود حمل می کند. زیگفرید عسل Sean Panikkar دور شدن از صدای بی ادبی است که شما تمایل به شنیدن صدای نگهبانان را دارید. او دلسوز تر ، انسانی تر است.

پیروزیهای بزرگ این تولید اقدامات سازگاری آن است. ارکستراسیون اد ویندلز با هر صحنه تغییر می کند: یک ویولنسل ویولن سل همراه مونولوگ آزاردهنده والتروت ؛ یک صدای سه نفره بد گیتار باس الکتریک ، کلارینت باس و آکاردئون برای صحنه هاگن با پدرش ، آلبریخ ؛ یک marimba و vibraphones که یک محیط آبزی را برای سه Rhinemaidens به ارمغان می آورد.

روایت Marsha Music به زبان عامیانه واگنر است ، هم با صداقت و هم با بازیگویی متناسب با تولیدی که هرگز خودش را نمی گیرد. خیلی جدی وی در مقدمه می گوید: “این یک سریال واقعی است” ، تلاش برای جوشاندن سه اپرای اول “حلقه” به چند دقیقه مکالمه. اما موارد میانبر او حاوی وضوح اخلاقی قصه گویی نیز هست. مصراعی را دنبال کنید که به دنبال مرگ زیگفرید آمده است:

اکثر آنها می گویند این داستان معنایی ندارد – اما من اینجا هستم تا به شما بگویم – به زبان حال – این که همه ما ذائقه خودمان را از این طعم و مزه داشته ایم – آن آتش جنون گرم فقط یک بوسه

و امروز می توانیم شاهد این همه آشفتگی و نزاع باشیم
کشتار و درگیری به عنوان یک روش زندگی
و تاریکی و آفتی که در روزهای ما وجود دارد
و خشونت حاکم و هرج و مرج حاکم

درگیری وجود دارد جانها و این همه استکبار
درگیری و کشتار و آزار و اذیت بزرگ
جهان برای همه گیری و طاعون تسلیم شده است – پایان روزها – اکنون فرا رسیده است

این همانقدر سنگین است که تولید می شود. در غیر این صورت ، آقای شارون به مخاطبان خود اعتماد کافی دارد تا در برابر درک دقیق به موقع مقاومت کند. پایانی که در آن شعله های آتش و سیل جای خود را به دنیای جدید می دهد – امیدوارم بهتر از آخر باشد – خود گویای این امر است. از این لحظه بحران برای اپرا چیزی پدیدار خواهد شد. امیدوارم هرچه که باشد به نظر برسد “گرگ و میش: خدایان”.