داستان اینکه چرا جونی میچل نیز از آموزش پیانو استفاده می کند داستان چگونگی نوشتن اولین آهنگ جونی میچل. او در حدود 7 سالگی بود و آهنگ “رابین واک” نامیده می شد – “این یک صدای واقعی بود.” او در مصاحبه ای روح انگیز با کامرون کرو به خاطر یادداشت های اصلی مجموعه بایگانی جدید خود ، “Joni Mitchell Archives – Vol.” 1: The Early Years (1963-1967). “
” من آن را برای معلم پیانوی خود بازی کردم ، که برای ضرب گوش با ماسور از مچ دستم زد ، ”میچل که اکنون 76 سال دارد ادامه می دهد. “او گفت ،” چرا شما می توانید با گوش بازی كنید وقتی می توانید استادان را زیر انگشتان خود داشته باشید؟ “” p>
جوان اندرسون جوان پاسخ داد ، “خوب ، استادان با گوش بازی کنیم تا به این موارد برسیم. ” این آخرین درس پیانوی او بود. او فهمید ، “من هیچ استادی ندارم که بخواهم آنها را دنبال کنم.”
بیش از یک دهه طول می کشد تا او اولین آهنگ “واقعی” خود ، تصنیف محبوب “روز پس از روز” را بنویسد. اما آن لحظه ابتدایی سرسخت یکی از بی سر و صدا ترین مسیرهای موسیقی عامه پسند را آغاز کرد. p>
وقتی میچل سرانجام به قدرت رسید ، سوالی را کمتر از جاه طلبانه آنچه که به معنای زندگی آزاد به عنوان یک انسان بدون تقید به خواسته های سنت و عرف – چه به عنوان زن است ، مورد بازجویی قرار می داد. به دنبال برابری جنسی و شغلی در دنیای یک مرد ؛ یک هنرمند که بیانگر واقعی خود در صنعت موسیقی متمرد و فزاینده شرکت است. یا یک کودک طبیعت نگران بود که مدرنیته ما را بیش از حد از باغ دور کند. p>
کمال گرای سرسخت و متصدی هنر خود ، میچل در گذشته از او انتقاد می کرد موسیقی اولیه ، آن را کار “تقلید شایسته” و حتی “یک دختر جیرجیر روی هلیوم” می نامد. وی در یادداشت های اصلی می گوید ، اما بازنگری در برخی از این ضبط ها و اجراهای بایگانی باعث شد او از آغاز کار خود “ببخشد”. اکنون ، این مجموعه پنج دیسکی مربوط به سالهای قبل از اولین آلبوم 1968 او ، “Song to a Seagull” است ، نقشه دقیق توپوگرافی صخره ای را که میچل از آنجا پرید و پرواز کرد ، نشان می دهد. p>
در اوایل دهه 1960 ، زمانی که جوآن اندرسون دانشجوی هنر کانادایی منظمی بود ، احیای قومی در اوج بود ، اما بیشتر نوازندگان هنوز آهنگ های سنتی را اجرا می کردند ، مانند آهنگ هایی که هری اسمیت در سال 1952 با تأثیرگذاری خود جمع آوری کرد” Anthology of American موسیقی محلی.” مطابق با زمان ، اولین دیسک یک میچل 19 ساله را پیدا می کند که تصنیف های قدیمی قتل (“جان هاردی”) و گلایه های معدنچیان مورد تایید وودی گاتری (“تاریک به عنوان یک سیاه چال” را تأیید می کند) گیتار خودش بود ، بنابراین او یک وکولت چهار سیمه نواخت. p>
اگرچه در اولین اجرای زنده این مجموعه ، در اکتبر 1964 ، یک راز داشت: او از فرزند یکی از دوستان خود باردار بود. این دوست که فقط مردان می توانند آزاد باشند ، برای کالیفرنیا جدا شد (“با شنیدن اینکه آنجا همه چیز گرمتر است”). جونی در زمستان ناچیز کانادا ماند و به تنهایی زایمان کرد. او در مستند 2003 به نام “جونی میچل: زن قلب و ذهن” به یاد می آورد: “بنابراین من وارد رد دنباله های بد دختران شدم.” اما او همچنین این افتادن فرض را با رسیدن ترانه های خود یکی دانسته است که پس از قرار دادن فرزند تازه متولد شده خود برای فرزندخواندگی ، شروع به سرازیری از او به عنوان نوعی شعر پساپلاساری می کند. او در این فیلم می گوید: “من فكر می كنم كه نوشتن را برای توسعه دنیای شخصی خودم شروع كرده ام ، و همچنین به این دلیل كه مزاحم شدم.”
اگرچه آنچه در اولین ساخته های اصلی میچل می شنویم ، چیزی روشن تر است: لذت محسوس آفرینش. وی در مارس 1967 ، قبل از پخش آهنگی که سه روز قبل نوشت ، به جین شیکی سوارکار دیسک گفت: “این آهنگ بسیار جدیدی است و من همه را با دو بار پخش آن در شب دیوانه کرده ام”: هر دو طرفین ، حالا. ” دیگه هیچکس مچ دستش رو با خط کش نمی زد. او نوع خود رايگان بود. p>
زمینه فرهنگی در بین مخاطبان ، دی جی ها و مصاحبه کنندگان در مجموعه برنامه ظاهر می شود. حتی در اواسط دهه 60 ، ترانه سرایان (چه رسد به زنان) هنوز چنان نادر بودند که شای و بسیاری دیگر از مفسران ، با ترس و وحشت به شنوندگان می گویند که میچل آهنگ هایی را که می خواند نیز می نویسد. “چه چیزی شما را صدا کنم؟” شی در موسیقی ضبط شده از نمایش رادیویی فیلادلفیا “فولکلور” موجود در مجموعه ، به تازگی موی کتان که در کنار او نشسته است ، موزیک می کند. “یک نویسنده؟” او گزینه دیگری را ارائه می دهد: “آهنگساز”. p>
خیلی اوقات ، به اشتباه ، بلوغ هنری با جدی بودن خود همراه است. هرچند ، آنچه که تکامل ترانه سرایی میچل را نشان می دهد ، ظهور تدریجی سبک ، روان بودن ، حتی شوخ طبعی است. میچل به سرعت از کلیشه فولکلور فراموش شده پیشی گرفت ، زیرا برای به دست آوردن کامل تجربه حس و حال لرزاننده زنده بودن ، می دانست که او نیاز به بیان احساسات متنوع تر از فقط ناامیدی دارد. بنابراین ، در آهنگ های اولیه مانند “Dr. ناخواسته “و” چه داستان آقای آبی است “، او از ریتم های ناوگان و الگوهای ضربتی چاک بری و بو دیدلی ، پیش بینی سرعت هایی را که بیشتر به دنبال” آبی “(1971) و” دادگاه و جرقه “است ، کشید (1974).
سبک های آوازی او نیز باید آهنگ های جدیدی را که آهنگسازی می کرد ، جبران کند. میچل در سال 1969 به رولینگ استون گفت: “من قبلاً سوپرانوی کمی نفس می گرفتم.” سپس یک روز فهمیدم که می توانم آواز کم بخوانم. در ابتدا فکر کردم صدایم را برای همیشه از دست داده ام. من یا می توانم یک قسمت بلند نفس گیر بخوانم یا یک قسمت ضعیف پایین. سپس هر دو به تنهایی دور هم جمع شدند. مدتی ناراحت کننده بود ، اما من روی آن کار کردم و اکنون این صدا را پیدا کرده ام. “ p>
این گسترش هدفمند و حتی جنسیت زدایی از محدوده صوتی او شاید قابل توجه ترین تحول در این دیسک ها باشد. این “قسمت ناخوشایند کم” کاملاً در نوار می سال 1967 با عنوان “ضبط تغییرات من” وجود دارد. چند ماه قبل ، او به ازدواج اول کوتاه خود با چاک میچل پایان داده بود ، و با آن دو یا دو نفره نسبتاً آنودین آنها Chuck & Joni. (او روی هیچ یک از مطالب این مجموعه نیامده است.) جونی در پرورش صدای قفسه سینه عمیق تر برای تکمیل آن سوپرانوی هوا ، ناگهان به مردی برای هماهنگی با او احتیاج نداشت. به عنوان یک هنرمند انفرادی ، تناقضات موجود در درون او اکنون می توانند به خوانندگی دوئت صمیمی خود بپردازند. p>
یک جوان میچل وقتی پی برد ،” من هیچ استادی ندارم که بخواهم آنها را دنبال کنم “، آموزش پیانو را متوقف کرد. span> اعتبار … بایگانی های جونی میچل span>
“می دانید ، اگر آن را زیبا بخوانید ، مانند بسیاری از افرادی که آهنگ های من را پوشش می دهند ، آن را زیبا می خوانند ، سقوط خواهد کرد ، “او در یادداشت های بوش منعکس می کند. “شما باید بیشتر از آن به آن برسید.” یک زن زیبا (همانطور که توسط مردان صنعت در بریده های روزنامه و قطعه های صوتی این مجموعه به طور خستگی ناپذیر شناسایی شده است) اصرار داشت که چیزهای دیگری از زیبایی تنها چیز دیگری برای او نیست. بنابراین طی این چهار سال رشد هنری چشمگیر ، می توان هیجان زنی را که از بندهای خوش تیپی و ادب زنانه رد می شود ، شنید. وی در یادداشت های لاینر ، – از همه معلمان معنوی – از مانترا Thumper از “بامبی” نقل می کند: “اگر نمی توانید چیز خوبی بگویید ، اصلاً چیزی نگویید.” p>
” این مدتها بود که در جوانی فلسفه من بود ، “میچل می افزاید:” با این حال ، با بزرگتر شدن راهنمای Thumper را از دست دادم. “ p>
یک ماده کامل اما تحمیل کننده شش ساعته ، این مجموعه کمتر از هرگونه سنگ قیمتی مخصوص کشف شده نسبت به تحول بزرگتری که در نمودار دارد ، است. دیسک آخر ، شامل سه مجموعه زنده متوالی از اکتبر 1967 ، مجری را با شعور بیشتر از زندگی خوشحال کننده در سال 1963 به نمایش می گذارد. p>
آن لحظه ای که نفس گیر می شود وقتی او بازی می کند که آهنگ اولیه “سبز کوچک” را می نوازد ، قصیده صریح دختری که برای فرزندخواندگی گذاشته بود. (در اینجا ، برخلاف نسخه ای که بعداً در “آبی” ظاهر شد ، او نام دخترش را با ناله ای غنی و آرزو می خواند: “کلی سبز.”) فقط چهار سال قبل ، میچل به سختی می توانست به روحی اسرار دنیای درونی خود را بگوید ؛ اکنون ، برای غریبه ها ، او با دستگیری صراحت آهنگ خودش را می خواند. p>
یا شاید ، در تبادل آسیب پذیر این آهنگ ها که او یاد گرفته است کار کند ، چیزی به عنوان یک غریبه. وی در یادداشت های لاینر می گوید: “من آن را با خوش بینی می نویسم كه مردم بتوانند خود را در آن ببینند.” “بنابراین ، ما یک تجربه مشترک داریم. اما این تنها راهی است که می توانم نوشتن را همانند صمیمیت توجیه کنم. من فکر می کنم این فقط انسان است و انسانهای دیگر این احساس را خواهند کرد. “