چگونه جورج بنسون “نه” اولیه را به شغل “بله” تبدیل کرد

جورج بنسون برای افراد مختلف چیزهای زیادی است ، اما در قلب او یک موسیقی دان جاز است. این گیتاریست و خواننده 77 ساله با موفقیت در چشیدن دنیای پاپ ، R&B ، سول و البته جاز گام برداشته و در عین حال یاد گرفته است که چگونه هر انتقادی را که ناشی از تغییر صدای او باشد ، بیان کند.

ایمان بی دریغ به بینش خلاق و پیوند او با چهره های تأثیرگذار که در رشد او نقش اساسی داشتند ، به حرفه او کمک کرده است. او هفت دهه پیش کار خود را شروع کرد و در زادگاه خود پیتسبورگ ، که در آن یک نخود غنی با استعداد نخبه سیاه وجود دارد ، گوزن بازی می کند: آرت بلیکی ، لنا هورن ، ری براون ، پاول چمبرز. وی در یک مصاحبه تلفنی اخیر ، به یاد آورد که چگونه ادی جفرسون ، پیشگام خواننده وکال که استانداردهای جاز مانند “Moody’s Mood for Love” را می نوشت ، توانایی خود را برای آواز هنگام اجرای برنامه در گوشه خیابان تشخیص داد و از آقای بنسون 7 ساله 8 ، آقای بنسون گفت: “قبل از رفتن به مکانهایی مانند نیویورک ،” پیتسبورگ آخرین ایستگاه بزرگ بود “برای آواز” من بلوز را پیدا کرده ام “.

“در آنجا تعداد زیادی از نوازندگان حضور داشتند که سعی داشتند خود را ثابت کنند و سعی در یادگیری نحوه نواختن دارند.”

طی سالها ، آقای بنسون با فردی هوبارد همکاری کرد و مینی ریپرتون و بعداً با ماری جی. بلیژ ، جیل اسکات و گوریلاز. با این حال ، انتشار آلبوم سه بار پلاتینیوم او به نام “Breezin” در سال 1976 بود که بزرگترین موفقیت تجاری و چندین گرمی وی را برای او به ارمغان آورد. این یک موفقیت نادر برای یک رکورد عمدتا مهم بود که در آن زمان می توانست در لیست های پاپ و R&B قرار بگیرد ، اما منتقدان هنوز با عروج زودهنگام او به جاز روان صعود می کردند.

با” Weekend in London “، اولین آلبوم زنده یاد آقای بنسون در 30 سال گذشته ، جمعه او نه تنها از او تجلیل می کند مسیر موسیقی منحصر به فرد او ، اما همچنین به کسانی که در طول مسیر او و حرفه او را شکل داده اند اعتبار دارد – که شامل مخاطبان است. وی در مورد بازی در کلوپ صمیمی رونی اسکات ، جایی که مجموعه ضبط شده بود ، گفت: “آنها کاملاً از گلویتان هستند ،” اما من می توانم به چهره آنها نگاه کنم و خوشبختی یا واکنش را با شنیدن آنچه که آنها روی نوار باند می شنوند ، ببینم . “

اینها بخشهایی از مکالمه ویرایش شده است.

وس مونتگومری چطور برای شما مهم بود؟

وقتی وس مونتگومری به پیتسبورگ آمد ، من مجبور شدم با او ملاقات کنم ، زیرا وقتی که بودم در مورد او شنیده بودم پسر کوچک. آنها به من گفتند پسری وجود دارد که مانند هیچ کس دیگری گیتار نمی زند ، که با انگشتان خود می نوازد ، اما در واقع با انگشت شست خود می نوازد – هیچ انتخابی در دست او نبود. بنابراین وقتی او را ملاقات کردم ، از او پرسیدم که آیا چیزی به من می آموزد یا خیر و او گفت: “نه” او اولین شخصی بود که نه گفت. من آن زمان نوجوان بودم ، شاید 17 سال داشتم. من گفتم ، “چرا که نه؟” وی گفت: “من هنوز سعی می کنم خودم را یاد بگیرم که چگونه خودم بازی کنم.”

و این واقعاً به من رسید. [می خندد] او بزرگترین نوازنده گیتار در جهان است و سعی در یادگیری نحوه نواختن دارد؟ بعداً فهمیدم که او می خواهد چه بگوید ، زیرا من نیز چنین احساسی دارم. می دانید ، مردم از من در مورد گیتار می پرسند و من می گویم ، “مرد ، من هنوز سعی می کنم آن را جمع کنم ، سعی می کنم این ساز را یاد بگیرم.” اما من و او به همین ترتیب با هم آشنا شدیم و ما دوستان بسیار خوبی شدیم.

سال ها پیش ، قرار بود که او را در این فیلم بازی کنم. داستان او باورنکردنی بود. زندگی حرفه ای وی علاوه بر تمام رکوردهای جاز عالی که از او ساخته شده ، در رکوردهای تجاری مانند “Goin ‘Out of My Head” ، “Windy” ، “Tequila” و همه آن رکوردهای شگفت انگیزی که از وی ساخته شده است ، رشد کرد. اما وقتی او برای بازی در ایندیاناپولیس به خانه می آمد ، هر بار که یک آهنگ تجاری می نواخت ، تماشاگران هو می کردند. حتی نمی توانستم تصور کنم. و دلیل آن تنها وس مونتگومری است که آنها محلی می دانند نوازنده گیتار جاز است. و بنابراین وقتی او از نظر تجاری موفق شد ، طبیعتاً این یک عقب گرد مردم بود: “خوب ، من می خواهم او بیشتر جاز بنوازد.” مردم همیشه آنچه را که ندارند ، می خواهند.

تصویر

سخت است که به عکس العمل مشابهی که هنگام انتشار “بریزین” با آن روبرو شدید فکر نکنید که بزرگترین LP شما شد اما شدیدترین انتقادات را به دنبال داشت. چگونه در نهایت موفقیت اصلی را هدایت کردید؟

وظیفه منتقدان این است که چیزها را کالبدشکافی کنند. و تقریباً همانطور که می خواهند کالبدشکافی کنند ، اما واقعیت این نیست. واقعیت این است که شما رکوردی بدست آورده اید که بدون توجه به قفسه می رفت. اکنون صدها هزار فروش دارد. و سپس آن را تحلیل می کنید: ما برای چه کسانی سوابق درست می کنیم – منتقدان یا افرادی که به فروشگاه می روند و پول سخت خود را برای خرید آن خرج می کنند زیرا آنها این کار را دوست دارند؟

بنابراین باور کنید ، من هیچ وقت کار بزرگی انجام ندادم. اما به یادآوری این موضوع به من کمک می کند. من یک بار با فرانک سیناترا یک ضبط صدا انجام دادم ، و او با من تماس گرفت. من حتی فکر نمی کردم که او می داند من کیستم. او گفت: “آقای بنسون ، نواختن گیتار شما ، همه ما این را می دانیم و دوست داریم. اما من هم صدایت را دوست دارم. ” وقتی او به من گفت ، من همه آن نقدهای بد موسیقی را رد کردم ، درباره صدایم صحبت کردم و مانند یک سگ با من رفتار کردم. سیناترا گفت که او عاشق صدای من است. همین!

چگونه به مفهوم کلی “Breezin” رسیدید؟

یک چیز عالی که وقتی با کوارتت جک مک داف بازی کردم یاد گرفتم – این پسری است که من را از 19 سالگی از پیتسبورگ بیرون آورد و من با او در جاده بودم او را به مدت دو سال و نیم – او آنچه را شما می گویید تنظیم سر در همه چیز انجام داد ، چیزی از بالای سر او. و او آن را پرتاب کرد و همه ما آن را یاد گرفتیم همانطور که او می خواست ما آن را یاد بگیریم. و م workedثر واقع شد. بنابراین من عادت داشتم این کار را انجام دهم. هر آنچه از من می شنوید معمولاً از بالای سر من خارج می شود.

مانند “در برادوی” ، وقتی برای اولین بار به گروه گفتم که می خواهم ترتیب را تغییر دهم به بوم ، بوم ، بوم-بوم-بوم-بوم ، نوازنده بیس من گفت ، “جورج ، این کار نمی کند.” و من پشت سرم را فشار دادم. من گفتم: “ای مرد ، تو هنگام تولد این آهنگ حتی به دنیا نیامدی” من گفتم ، “آیا می توانی فقط یک بار این کار را بکنی؟” و رکورد منتشر شد ، و آن را به سر و صدا. [می خندد]

“ترانه هایی در کلید زندگی” استیوی واندر که شما در آن بازی کردید ، آلبوم اصلی دیگری بود آن دوران.

اول از همه ، همسرش سیریتا از زادگاه من بود. معتقدم او برای دیدن او به پیتسبورگ آمده است. و هر وقت آنجا بودم ، او به این باشگاه جاز می آمد و با من می نشست. و این تعجب این است: هیچ کس باور نکرد که او استیوی واندر است! [می خندد] او شبیه او بود ، مانند او آواز می خواند ، مانند او صحبت می کرد. اما آنها فقط باور نمی کردند که استیوی واندر در یکی از برنامه های من در یک باشگاه جاز نشسته باشد.

من آن موقع هیچ کس نبودم. چند سال بعد ، حرفه من منفجر شد و او از من دعوت کرد که در آن آلبوم باشم. و او یکی از بزرگترین نوابغ زمان ماست. می دانید ، هر کاری که انجام می دهد ، بازی او به عنوان پیانیست نوآورانه ، گرم ، عاشقانه و بد بو است.

صدای او باورنکردنی است. او قدرت پیدا کرده است ، حتی اگر بعضی اوقات بسیار ملایم آواز می خواند ، اما قدرت هرگز نه در نحوه برخورد با او ، هم در اصطلاح یا در ترانه هایی که می نویسد برای همراهی با آن ملودی های باورنکردنی که با هم جمع می کند ، قدرت را ترک می کند. او در انجام کارها کند است ، اما به همین دلیل کارهایش همیشه خیلی خوب است ، زیرا او کاملاً به همه چیز فکر می کند. او موسیقی را با هم نمی اندازد. بنابراین من چیزهای زیادی را فقط با معاشرت با او آموختم.

Leave a reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>