یک فلوتیسم به سوی Solo Spotlight

در نوجوانی در دبیرستان هنرهای عمومی تحصیل می کند دیتون ، اوهایو ، براندون پاتریک جورج دو بریده روزنامه را به دیوار اتاق خواب خود چسبیده نگه داشت.

اول مشخصات دمار مک گیل نوازنده فلوت بود که با کنسرت اجرا کرده بود ارکستر سمفونیک محلی مادربزرگ آقای جورج مقاله را برای او ذخیره کرده بود ، با عکس همراهش از یک نوازنده کلاسیک که سیاه بود – درست مثل او. مورد دیگر برای آقای ژان پیر رامپال ، که در حرفه دنباله دار او فلوت را بعنوان یک ساز انفرادی تأیید کرد ، یک آگهی ترحیم بود.

از نظر آقای جورج که اکنون 34 سال دارد ، این دو قطعه مانند شراره ها ، راه را برای رسیدن به هدف خود برای نوازندگی فلوت روشن می کند.

از آن زمان ، او بعنوان عضو Imani Winds ، از مهمترین سالن های کنسرت جهان بازدید کرده است. مجموعه ای اختصاص داده شده برای قهرمانی در یک رپرتوار جدید و متنوع برای پنج نفری بادی. اما اکنون او به عنوان یک سولیست با اولین ضبط ، در کانون توجهات قرار گرفته است ، برنامه ای که فلوت را با تمام ذکاوت ، گرما و درخشش به نمایش می گذارد.

این آلبوم شامل قطعاتی از باخ ، بولز ، پروکوفیف و آهنگساز فنلاندی کالوی آهو متولد 1949 است. آقای جورج صحبت کرد اخیراً از طریق تلفن در مورد ارتباط شخصی او با هر یک از این آثار و گفتگویی که در طول قرن ها برانگیخته است. در اینجا قسمتهایی از مصاحبه ویرایش شده است.

تصویر

اولین کار Partita باخ در جزئی است. شما تفسیر خود را بر روی فلوت تراورسو باروک توسعه دادید و فقط چند روز قبل از ضبط به فلوت مدرن روی آوردید. چرا؟

من واقعاً می خواستم به دنیای صوتی آنچه باخ می شنید وارد شوم. در هر مرحله از توسعه این ابزار ، سعی کردیم از آنچه که قبلاً قادر به انجام آن بود گسترش یابد. ما در تلاش نبودیم که از کیفیت خلاص شویم ، اما امکاناتی را اضافه کنیم.

بله ، فلوت نقره ای مدرن را می توان با صدای گرم یکی از چوب بازی کرد. برای تولید صدا از فلوت باروک در مقابل فلوت مدرن ، کسری از هوا لازم است. بنابراین من با سرعت کمتری هوا کار می کردم و از هوای کمتری استفاده می کردم ، که به من این امکان را می داد که لحن کمی گرمتر و ظریف تر داشته باشم.

همچنین ، این یک رقص است قطعه چیزی که من را نسبت به گوش دادن به بازیکنان مدرن و نزدیک کردن به تک نفره گیج کرد این بود که اغلب آنقدر آزادانه و با این همه روباتو پخش می شد. چه کسی می تواند با آن رقص انجام دهد؟

نفر بعدی Sonatine Pierre Boulez است ، که با پیانویست استیون بک بازی کرده است. بت شما ، رامپال ، آن را غیرقابل پخش اعلام کرد. چه چیزی شما را به سمت این موسیقی سوق می دهد و ارتباط آن با باخ چگونه است؟

من در کنسرواتوار پاریس با سوفی شریر تحصیل کردم. او توسط بولز استخدام شد تا به گروه Intercomporain خود بپیوندد. به عنوان بخشی از تحصیل با او ، می توانم در تمرینات آنها در [موسسه موسیقی الکترونیکی] IRCAM شرکت کنم. من تازه 20 ساله شده بودم و گیر افتادم. در Sonatine ، بولز از نوازنده فلوت می خواهد تا فراتر از آنچه در مورد فلوت فکر می کنیم ، برود. این ابزاری است که می تواند زیبا ، غنایی ، جذاب باشد – اما می تواند بسیار تهاجمی نیز باشد. در نمره ای که او به صدایی سخت می خواند ، او حتی تا جایی پیش می رود که “با خشونت” بگوید. و او شما را مقابل قسمت پیانو قرار می دهد و پیانو یک هیولا است.

اما با وجود همه این موارد ، در اصل یک سوناتا است. موضوعاتی وجود دارد که برمی گردند ، دقیقاً مانند باخ. این ساختار وجود دارد. باخ و بولز هر دو ریاضیدانان کار هستند. این قطعات معمایی هستند. و در حالی که آنها این کار را انجام می دهند ، باعث می شوند چیزی را احساس کنید.

“Solo III” ساخته Kalevi Aho چگونه در این فیلم جای می گیرد؟ جدول زمانی تاریخی فلوت؟

برای من ، قطعه کالوی تقریباً شبیه آریاست. اولین حرکت یک ترانه غم انگیز و مالیخولیایی است. و او از یک چهارم زنگ استفاده می کند. این چیزی نیست که ما فلوت ها را اغلب بازی کنیم. انگشت گذاری برای به دست آوردن آن نت ها در بین نت ها بسیار پیچیده است و از ساز به ساز دیگر متفاوت است.

< div class = "css-53u6y8">

او از آنها استفاده می کند بنابراین شما تا جایی فریاد می کشید یا واقعاً آهی از عزاداری بیرون می دهید. و چون از انگشت گذاری های نامتعارف استفاده می کنید ، رنگ تن نیز تغییر می کند. کیفیت صدا قدیمی ترین سازهای تاریخ را به یاد من می آورد: فلوتهایی که از سنگ یا استخوان تراشیده شده اند. بنابراین شما ظاهراً در بیابانی با ساز بدون کلید در بیرون می نوازید. و شما خودتان هستید.

با سوناتا Prokofiev in D ، که در اینجا با پیانویست Jacob Greenberg همراه است ، ما به دنیای آشنای موسیقی فلوت ملودیک و سرزنده بازگشتیم. چرا آن را وارد کردید؟

من فعالانه برای فلوت به عنوان یک ساز انفرادی عالی پرونده می زنم. و پروکوفیف توانست نوری را در میزان شعرآمیز و شیرین بودن آن روشن کند. البته ، نت ها و فضیلت زیادی وجود دارد و آخرین حرکت او را به عنوان یک استاد رقص ، باله نشان می دهد. اما برای من نیز منطقی بود ، اینکه مردم با این آهنگسازان در این گفتگو به گفتگو می نشینند ، به جلو نگاه می کنند و به عقب نگاه می کنند ، نوشتن این سونات حول جنگ جهانی دوم بسیار کلاسیک است. این پروکوفیف است که سمفونی “کلاسیک” را نوشت ، چرخش مدرن خود را در هماهنگی قرار داد ، نگاه کرد و نوشت یک اثر بسیار زیبا ، تقریباً شبیه موتزارت.

در کار شما با ایمانی ویندز ، هیچ یک از این گفتگوها در طول قرن ها وجود ندارد ، زیرا این گروه به موسیقی امروز متعهد هستند. چرا تمرکز روی آهنگسازان زنده است؟

زیرا شما فقط از بازی آهنگسازان امروز و سالهای اخیر. آنچه ما با ایمانی بادها دنبال می کنیم این است که ما می خواهیم هر آهنگساز بتواند داستان خود را به موسیقی که می نویسد برساند. هنگامی که شما در مقام آهنگساز زنده هستید ، می توانید چیزهایی خاردار ، شاداب داشته باشید – چیزهایی که بداهه نوازی و تأثیرگذاری موسیقی جاز و موسیقی محبوب دارند. سپس شما همچنین نحوه درک موسیقی کلاسیک را تغییر می دهید. ما می خواهیم موسیقی ای که پخش می کنیم بازتاب دهنده جهانی باشد که در آن زندگی می کنیم.

< p class = "css-158dogj evys1bk0"> در این زمینه ، آگاهی از یک تکنواز سیاه پوست مانند دمارا مک گیل در نوجوانی چقدر مهم بود؟

من نمی توانم به اندازه کافی در مورد معنای داشتن شخصی که به نظر می رسد شما کاری را در سطح بسیار بالایی انجام می دهد ، کافی بگویم. این پسر شبیه من بود – در واقع مدل موی او شبیه من بود!

او به من نشان داد که این موسیقی برای من است. که من هم می توانم آن را بازی کنم. و این موسیقی می تواند مرا به کالج ، سالن های کنسرت بزرگ دنیا ، مکان هایی که مردم خانواده ام هرگز در آن ندیده اند ، برساند. دیدن او در صحنه – این برای من کافی بود.