در آذربایجان ، Pain and Loss Drive War Fever

باکو ، آذربایجان – چون غروب افتاد ، صدای ناله وارده بر نسیم آرام شب. زنان حیاط یک خانه کوچک را پر از تابوتی می کردند که به پرچم ملی آغشته شده بود. مردانی که در گروه های مسلح در خارج متحد شده بودند.

محله طبقه کارگر احمدلی ، در پایتخت جمهوری آذربایجان ، باکو ، در سوگ اولین فرزند شهید خود از زمان آغاز جنگ بود سه هفته پیش دوباره بین آذربایجان و ارمنستان در جنوب قفقاز پیش رفت. الدار علی اف 26 ساله ، مدیر یكی از بزرگترین شركتهای مالی آذربایجان و یك سرباز داوطلب ، به سختی دو هفته را در جبهه گذرانده بود و قبل از بازگشت به خانه در تابوتی.

آذربایجان تعداد تلفات نظامی را منتشر نکرده است ، اما مراسم خاکسپاری در حال انجام است ، و جنگ را برای مردم خود به ارمغان می آورد. و همچنین آقای علی اف ، یک سرهنگ ارتش نیز روز یکشنبه در باکو به خاک سپرده شد.

سلیمان الدار علی اف ، پدر آقای علی اف ، در حالی که مقابل دیوار ایستاده بود و به عصا تکیه داده بود ، گفت:” اگر ملت تماس بگیرد ، او باید برود. ” صورتش عمیق خط کشیده بود ، کلمات کمی داشت. وی گفت: “زنده باد ملت.”

آذربایجان در حالت جنگ کامل است زیرا درگیر در سنگین ترین نبردها از زمان درگیری اصلی با ارمنستان در اوایل دهه 1990 بر سر منطقه مورد مناقشه قره باغ ، یک منطقه ارمنی قومی در داخل آذربایجان است. در آن زمان آذربایجان با شکست 20 درصدی از خاک خود ، با 26000 کشته و حدود 800000 آواره ، یک شکست تلخ را تجربه کرد.

تصویر < / span>

اینجا 26 بود سالها یک آتش بس منجمد ، که به طور دوره ای توسط حملات خشونت آمیز قطع می شد و به سرعت توسط قدرت های خارجی سرکوب می شد. اما جمهوری آذربایجان ، جمهوری غنی از نفت و گاز شوروی سابق ، سالهاست که بی سر و صدا در حال تغییر نیرو است. هنگامی که درگیری ها سه هفته پیش آغاز شد ، این کشور برای بازپس گیری سرزمین های از دست رفته درگیر جنگ همه جانبه شد.

در اطراف پایتخت باکو ، نشانه های تب جنگ وجود دارد تشخیص آن سخت نیست. پرچم سه رنگ روشن این کشور از هر ساختمان عمومی آویزان است ، در حالی که صفحه های غول پیکر در امتداد خیابان های اصلی مرکز شهر تصاویر ویدئویی وحشتناکی از حملات دقیق هواپیماهای بدون سرنشین به سربازان ارمنی پخش می کنند. هر چند روز ، رئیس جمهور الهام علی اف ، که از زمان به ارث بردن دفتر از پدرش در سال 2003 ، کشور را اداره می کند ، با ملت صحبت می کند و نام روستاها و شهرهای تازه “آزاد شده” را اعلام می کند.

انار ممدوف ، 36 ساله ، پسر عموی سرباز داوطلب که بود روز یکشنبه در باکو به خاک سپرده شد ، گفت ، “ارتش آذربایجان قدرت خود را نشان داده است.”

“این تا زمانی که آخرین قطعه از سرزمین خود را آزاد نکنیم و در من می خواهم یادآوری کنم که همه سرانجام آذربایجان را درک خواهند کرد. “آقای ممدوف ، خود کهنه سرباز جنگی است که در 20 سالگی در 1990s بازوی خود را از دست داد.

او گفت: “همه ما منتظر این بودیم.” “ما منتظر بودیم تا الهام علی اف دستور دهد.”

جمهوری آذربایجان جامعه ای کاملاً کنترل شده است که اختلاف نظرها به سرعت برطرف می شود. انتقاد از جنگ ، در آنجا که وجود دارد ، خاموش است. با این حال روحیه عمومی به طور قریب به اتفاق حمایت می کند. در مصاحبه های متعدد ، آذربایجانی ها ابراز سرخوردگی خود از اینکه تلاش های صلح به رهبری فرانسه ، روسیه و ایالات متحده کرده اند ، با وجود قطعنامه های مکرر سازمان ملل به نفع آذربایجان ، هرگز قطعنامه ای ارائه نکردند.

= “css-79elbk” data-testid = “photoviewer-wrapper”>

اما وی گفت که در ماه های اخیر با اتخاذ موضع تهاجمی طرف ارمنی ، می تواند احساس خشم عمومی را افزایش دهد. وی گفت: “من معمولاً از سیاست باحال هستم ، اما عصبانی بودم.”

در یک ساختمان فرسوده و نیمه کاره در یک مدرسه در حومه شمالی باکو ، بیش از 1000 پناهجو هنوز در شرایط تنگ و غیر بهداشتی زندگی می کنند ، جایی که برای اولین بار از جنگ دهه ها پیش پناه گرفته اند. اتاقهای آنها توسط دیوارهای تخته سه لا شکننده تقسیم شده و ساکنان در امتداد یک راهرو باریک زیرزمینی مشغول پخت و پز و شستشو هستند.

>

اولریا سلیمانوا ، 34 ساله ، که با یک خانواده هشت نفره در یک اتاق مرطوب از بوی فاضلاب زیر زندگی می کند ، گفت: “همه با بحث های صلح امید خود را از دست دادند.” “رئیس جمهور ما سالها صلح ارائه می داد ، اما هیچ تغییری رخ نداد.”

اما اکنون او دلیل جشن گرفتن را دارد. خانواده و همسرش هر دو از جبرائیل ، منطقه ای در نزدیکی مرز ایران ، پناهنده اند. او تلفن همراه خود را بیرون کشید و ویدئویی از سربازان آذربایجانی را که یک روز زودتر در حال برافراشتن پرچم ملی در پل نزدیک روستای او بودند ، پخش کرد.

“از 1993 ، پناهندگان نامیده می شود ، اما اکنون زمین های ما آزاد شده است ، ما دیگر پناهنده نیستیم. ” “ما مدرک داریم. ما پل و پرچم ها را در جبرئیل دیدیم. مطمئناً وقتی این چیزها را می بینیم بسیار خوشحال می شویم. من که رفتیم من 7 ساله بودم. “

برای خانم سلیمانوا ، شکی نیست که آنها به خانه برمی گردند. او در باکو مشغول نظافت منازل است و شوهرش دوربین های امنیتی می فروشد. وی گفت که کار با ویروس کرونا خشک شده است و آنها با مشکل روبرو هستند.

وی با هوس گفت: “پدربزرگ من زمین داشت ، ما مزارع میوه و تره بار داشتیم.” “مثل الان نبود ، این زندگی ضعیف.”

بسیاری از پناهجویان آذربایجانی از روستاها و شهرهای کشاورزی در هفت منطقه از جمله جبرئیل ، که قره باغ قره باغ را احاطه کرده اند ، می آیند. ، که عمدتاً توسط ارامنه قومی زندگی می کردند و همیشه کانون اختلافات بین دو کشور بودند.

این مناطق در حال حاضر به طور گسترده رها شده و انتظار دفاع نظامی ندارند. عقب نشینی نیروهای اشغالگر ارمنستان و بازگشت آوارگان آذربایجانی مدتهاست که به عنوان اولین قدمها در هرگونه توافق مذاکره در نظر گرفته شده است.

ارتش آذربایجان با تمرکز بر سه منطقه از جنوبی ترین مناطق ، فیزولی ، جبرائیل و زنگیلان ، که با ایران همسایه هستند ، سعی کرده است نیروهای ارمنی را با زور عقب براند. روز سه شنبه ، رئیس جمهور ، آقای علی اف ، اعلام کرد که نیروها زنگیلان ، منطقه سوم را ایمن کرده اند ، هرچند سخنگوی دولت ارمنستان گفت که درگیری های سنگین ادامه دارد.

اعلام شده تصرف برخی از مناطق محل زندگی آنها باعث هیجان پناهندگان شده است اما احساسات دردناکی را نیز به همراه دارد.

“ما همزمان گریه می کردیم و لبخند می زدیم” الله ووردیوف ، 78 ساله ، پناهنده ای در ساختمان مخروبه مدرسه که شوهر و پسرش را در جنگ از دست داد. او که یک بیوه با پنج فرزند بود ، در مدرسه به عنوان نظافتچی کار می کرد ، اما در سال های پناهندگی دو دختر دیگر از دست داد. او گفت: “من شب و روز کار می کردم.” “من از سایه خودم ترسیده بودم.”

یک نوجوان زیر مبل در کنار مبل خوابیده است. وی گفت: “عموی و همسایه اش به جنگ رفتند و ما نمی توانیم به آنها برسیم و نگران آنها هستیم ، بنابراین از او مراقبت می كنیم.”

او خاطرات از درگیری های قبلی شلوغ بود. “او گفت” این کار را دشوارتر می کند. ” “فرزندان ما شهید می شوند و من بسیار نگران هستم. همه آنها فرزندان من هستند. “

اما او گفت که از جنگ حمایت می کند. “البته ، من می خواهم صلح را ببینم. من نمی خواهم مردم بمیرند ، اما مطمئناً ارزشش را دارد. “

در امتداد یک گذرگاه زیرزمینی ، یک پناهجوی دیگر ، مشتاق گفتگو ، در را به اتاق مجرد تنگ که همسر و دو پسرش برای مدت دو دهه در آن زندگی کرده اند. Ceyhun Seymur Khudiyev اهل شهر آغدم ، یک شهر ارواح امروز است که تحت کنترل ارمنستان باقی مانده است. اما او با اطمینان اخراج شد.

وی گفت: “من معتقدم که ما می خواهیم زمین های خود را پس بگیریم.” “عدالت جای خود را می گیرد.”

حتی پناهندگانی که توانسته اند الدار حمزالی ، 26 ساله ، که خانواده اش از فیزولی است ، گفت: برای ایجاد مشاغل و خرید ملک برنامه هایی را برای بازگشت به خانه های خود آغاز کرده اند. برای نشان دادن خانه و زمین خانوادگی اش. اگرچه دولت گفته است كه قسمت اعظم فیزولی را تأمین كرده است ، اما ظاهراً هنوز روستایی كه خانواده آقای همزالی از آنجا می آیند تحت كنترل آذربایجان نیست. با این وجود ، او گفت که عموهایش از قبل تصمیم گرفته اند که هرکدام خانه های خود را کجا بازسازی کنند. وی حتی از آقای حمزلی خواسته شده است که هزینه های حمل و نقل بقایای اقوام خود را که به دلیل دفن مجدد در روستا در غربت درگذشتند ، محاسبه کند.

درباره زندگی اش که در باکو بزرگ می شود گفت:” این احساس که شما به طور موقت اینجا هستید هرگز ما را ترک نکرده است. “” این احساس که شما به طور موقت اینجا هستید ، هرگز ما را ترک نکرده است. “”

Tags: