تپه ای باستانی و مرده فراموش شده: پاسگاه خالی از سکنه افغانستان

کابل ، افغانستان – به نظر می رسید نقطه دید عالی برای تفنگداران دریایی: توده خاکی به ارتفاع 30 فوت و مشرف به مزارع خشخاش در ولایت هلمند. آنچه آنها نمی توانستند توضیح دهند ، نورهای عجیب شب ، زمزمه های تاریکی ، ایستای رادیویی مرموز ، خنک شدن ناگهانی نسیم تابستان و بوی تکرار اجساد بود.

فقط بعداً تفنگداران دریایی و سربازان انگلیسی مستقر در آنجا شروع به درک مکانی کردند که آنها Observation Post Rock نامیدند.

پست و منطقه اطراف آن توسط اهالی لعنت در نظر گرفته شد روستاهای امیرآقا ، منطقه ای که اکنون شورشیان طالبان در پی مبارزات ناموفق نظامیان آمریکایی ، افغانی ، شوروی و انگلیس در آنجا زندگی می کنند.

پاسگاه خالی شده خود را تقویت کرده است در فرهنگ آمریکایی و محلی افغانستان به عنوان بخشی از یک افسانه ، تلاقی عجیب تاریخ ، معنویت گرایی و ماورا الطبیعه. این پس زمینه برای یک داستان ارواح است که در امتداد ستون فقرات جنگهای بی پایان افغانستان و کشته های بی شماری آن ساخته شده است.

طالبان اکنون آزادانه در میان خوشه های روستاهای کوچک و مزارع خشخاش در منطقه گرمسیر هلمند پرسه می زنند ، همه توسط سیستم کانال ساخته شده در زمان جنگ سرد و با بودجه ایالات متحده ایالتها.

12 سال پیش ، زمانی که تفنگداران دریایی برای کمک به بیرون راندن طالبان در گرمسیر مستقر شدند ، قضیه فرق می کرد. ارتفاع غالب آنچه که تفنگداران دریایی به عنوان یک توده خاک سخت شده توصیف می کردند ، بهترین موقعیت را برای استقرار یک پایگاه برای دیدن دشمن خود ارائه می داد.

Cpl. اندرو روسر ، یکی از اولین تفنگداران دریایی منصوب شده به پاسگاه ، به راحتی آن را “صخره” نامید.

اما قبل از آنکه تفنگداران تفریحی موضع دفاعی طالبان را تخریب کنند روی تپه با بار تخریب ، Lance Cpl. برندان کلی شواهدی از طراحی باستانی تپه کشف کرد: تونل های کوچکی در پایه آن حفر شده که منجر به یک محفظه واحد می شود – شاید یک قلعه یا مقبره.

تصویر

< / div>

سرلشکر کلی یادآوری کرد “وحشتناک بود”. < p class = "css-158dogj evys1bk0"> انفجار حاصل از مواد منفجره تفنگداران دریایی ، تونل ها را فرو ریخت.

در ماهها و سالهای گذشته ، همزمان با چرخش واحدهای آمریکایی در داخل و خارج از پاسگاه ، استخوانهای انسان دفن شده در صخره کشف شد و تخریب کشف سرتیپ کلی در سال 2008 به بخشی از رمز و راز خود تبدیل شد.

یک موشک آمریکایی پیش از این پاسگاه را مورد اصابت قرار داده بود بعدا آمریکایی ها می گفتند که تفنگداران دریایی آن را تصرف کرده بودند ، جنگجویان طالبان را در داخل خاک دفن می کردند.

اما استخوان ها تقریباً به طور قطع طالبان نبودند: آنها چندین دهه بودند و احتمالاً در بعضی موارد ، قرن ها قدمت دارد.

یک محقق محلی در گرمسیر ، که از ترس مجازات خواست نامش فاش نشود ، گفت که این تپه در اصل قلعه بوده است ، اما صدها سالها پیش استفاده از آن تغییر کرده است. وی گفت ، مردم محلی و سرانجام پشتون های قومی ، این منطقه و دیگر سازه های مشابه آن را در این منطقه به عنوان اماكن معنوی دیدند و آنها را به محل دفن تبدیل كردند.

در سالها قبل از دهه 1740 ، قبل از آنكه پشتونها به گرمسیر راه پیدا كنند ، طبق گفته مقامات محلی و ساكنان ، قلعه ، بنیاد Observation Post Rock ، ساخته شده است.

چه کسی آن را ساخته است مشخص نیست ، اما امپراتوری های صفوی ، مغول و غزنوی و همچنین اسکندر بزرگ ، همه آثار خود را در منطقه برجای گذاشتند. ساکنان منطقه گاهی اوقات این تپه ها را می نامند (در این منطقه چندین مورد وجود دارد) از Maliko Taufee ، یک عبارت عربی که در فارسی نیز استفاده می شود ، یک سیستم حاکم را توصیف می کند که در آن هر قبیله توسط یک پادشاه یا بزرگتر محلی هدایت می شود.

آخرین استفاده صخره ای به عنوان قبرستان ممکن است در حدود سال 1980 ، در آغاز جنگ شوروی و افغانستان بوده باشد ، این محقق محلی گفت ، هنگام جنگجویان ، برخی به رهبری شورشیان فرمانده ، نسیم آخوندزاده ، تقریباً 40 افسر پلیس کمونیست افغان را در نزدیکی امیرآقا محاصره و اسیر کرد.

آقای. آخوندزادا به دلیل قانونی کردن کشت کوکنار برای این منطقه در سال 1981 (که اکنون عامل اصلی اقتصاد هیرمند است) بدنام است. برادرزاده وی ، شیر محمد آخوندزاده ، از سال 2001 تا 2005 والی ولایت هلمند بود و پس از حمله نیروهای بین المللی به محوطه وی و یافتن تریاک در آنجا ، برکنار شد.

دانشمند گفت ، پلیس کمونیستی دستگیر شده را به بالای جایی که به صخره معروف شد بردند. افراد آقای آخوندزادا و سایر شورشیان محلی همه آنها را اعدام کردند. مردگان را در تپه خاک کردند. اگرچه اعضای خانواده آمدند و برخی از اجساد را متلاشی کردند ، اما بسیاری در زمین مرتفع باقی مانده بودند. مقامات محلی این واقعه را مورد اختلاف قرار می دهند و می گویند آقای آخوندزاده در زمان حضور کمونیست ها در گرمسیر نبوده است.

تنها چند ماه پس از ساخت سنگ در سال 2008 طول می کشد ، زمانی که تفنگداران رفتند و سربازان انگلیس جای آنها را گرفتند و دوباره نیروی دریایی جای آنها را گرفت تا به عنوان ایستگاه خالی از سکنه شناخته شود.

“این یک مجرا است “برای فعالیتهای ماورا then الطبیعه ،” خوزه هررا ، آن زمان یک سرهنگ لنج و یکی از تفنگداران دریایی که در سال 2009 وقت خود را در راک گذرانده بود ، گفت. وقتی او آنجا بود ، آقای هررا گفت که چراغ های مرموز را دیده ، استاتیک عجیبی را از رادیو می شنود و این احساس خزنده ، دقیقاً مانند چندین تفنگدار دریایی که اوقات خود را در آنجا گذرانده بودند ، اینکه کسی یا چیزی در حال تماشای آنها است.

مردم محلی اغلب به تفنگداران روی سنگ می گویند که منطقه خالی از سکنه بود.

سرتیپ هررا ، گناهکار ، گفت: “بوها مانند چیزی بود که می میرد.” سپاه تفنگداران را ترک کرد. “شب واقعاً بد بود. و مثل این بود که با حواشی یا هیاهوهایی روبرو شود. “

تام كوگلان ، روزنامه نگار سابق روزنامه لندن تایمز ، در مورد گروهی از تفنگداران دریایی در راك در تابستان می نوشت در سال 2009 با بسیاری از مسائل ظاهراً غیر عادی توصیف شده توسط آقای هررا دست و پنجه نرم می کند: تغییرات شدید دما از گرم به سرد ، چراغ ها و صداها در شب.

در سال 2015 ، کانال تلویزیونی Syfy یک قسمت از سریال” Paranormal Witness: True Terror “را در مورد محل استقرار پخش کرد ، با عنوان: “زیر صخره” این نمایش همان تفنگداران دریایی بود که آقای کاگلان در سال 2009 با آنها مصاحبه کرده بود.

“آقای کاگلان در مورد مصاحبه اخیر خود درباره” تفنگداران دریایی “گفت:” اولین بار به نظر می رسید که ناشی از استرس است. ” . افرادش گرمای تابستان تابستان افغانستان را تحمل کرده بودند ، دوستانی که در اوج جنگ و چرخش های طولانی از محدوده کیسه های شن و ماسه سنگ به شب خیره می شدند و در انتظار حمله بودند ، کشته شدند.

اما تفنگداران ، به گفته وی ، علیرغم آگاهی حاد نسبت به اضطراب ناشی از جنگ ، به او گفته بودند” مواردی وجود داشت که آنها فقط نمی توانستند توضیح دهند “.

یکی از تفنگداران دریایی ، آقای کوگلان گفت ، قسم خورده بود که صدای تاریکی روسی را در تاریکی شنیده است.

جوخه ای که جایگزین تفنگداران دریایی شد که با آنها مصاحبه شده بود توسط آقای کوگلان توسط آنها هشدار داده شد که این ایستگاه خالی از سکنه است. یک سرباز که بخشی از تیم جایگزین بود ، هلندی پرکینز ، گفت “هیچ کس آنها را باور نمی کرد.”

اما طولی نکشید که آقای پرکینز شنید که چند جدا شده صدا در حالی که نگهبان بود ، در موقعیت مسلسل تنها خود ، از نیمه شب تا طلوع ، با آنچه او روسی توصیف کرد صحبت می کرد.

“فقط فکر کردن در مورد آن باعث بلند شدن موهای من می شود روی بازوی من ، “آقای پرکینز گفت. “در ابتدا کم رنگ بود اما سرانجام به نظر می رسید کسی با من ایستاده است.”

برای تفنگداران دریایی و انگلیس که از آنجا عبور کردند ، شواهد نادرستی که روس ها همیشه در اطراف امیرآقا بودند ، هولک های زنگ زده دو نفربر زره پوش شوروی در چند صد متری شرق بود. آنها در سال 1982 ، در اولین حمله اتحاد جماهیر شوروی ، و حمله ناموفق به گرمسیر نابود شده بودند. نبرد خونین در کتاب ، جنگ به گرمسر می آید ، به عنوان “معروف ترین رفت و برگشت” شوروی در این منطقه بیان شد. در این کتاب امیر آقا گفته است ، “با امامزاده ها و روستاهای گسترده اش نمادی برای مقاومت و محل ملاقات منظم بود.”

< div class = "css-53u6y8">

عبدالغنی ، یکی از ساکنان قدیمی گرمسیر ، گفت که کل منطقه پس از جنگ مقدس شناخته شده است. وقتی ستون های زرهی شوروی به حرم امیرآقا نزدیک شدند ، تانک ها در گل و لای گیر کردند. وی افزود: یک موشک یا بمب شوروی به حرم اصابت کرد اما منفجر نشد و این را مداخله الهی امیرآقا ، از فرزندان محترم محمد که صدها سال پیش در منطقه ساکن شد ، نسبت داد. مدت هاست که افغان ها زیارتگاه ها را به عنوان مجرای معجزه ، از سلامت جسمی گرفته تا وقایع تغییر دهنده تاریخ ، می دیدند.

آقای غنی گفت: “چندین تانک به زمین رفتند و ناپدید شدند.” با افزودن اینکه زمین اطراف امیرآقا و صخره پس از دهها کشته در آنجا همچنان “سنگین و ترسناک” تلقی می شود.

“منطقه پر از اجساد مرده و جن زده است” وی گفت.

تیمور شاه از قندهار افغانستان گزارش داد.