یک استاد هندل در ساخت ‘مسیح’ کامل

جولیان واخنر ، مدیر موسیقی و هنر در ترینیتی وال استریت در نیویورک ، هر ساله صدها اجرا را برای این کلیسا ترتیب می دهد. اما او بیشتر با “مسیح” سالانه خود شناخته شده است شاید بهترین باشد از بسیاری از نسخه های شهر از سخنرانی کلاسیک هندل. البته امسال نمی تواند به صورت حضوری برگزار شود ، اما در تاریخ 13 دسامبر Trinity جریان خواهد داشت عملکرد سال 2019 در فیس بوک.

تعداد بسیاری از “مسیح های” هندل وجود دارد ، زیرا این قطعه نادر است که از زمان نوشتن ، تقریباً 300 سال پیش ، در آثار باقی مانده است. با زمان تغییر کرده است. البته نسخه هندل وجود دارد. کمتر از 50 سال بعد ، موتزارت نسخه ای ساخت و بادها را اضافه کرد. در قرن نوزدهم ، Ebenezer Prout با ترومبون ها هماهنگی انجام داد ، و در دهه 1950 ، Eugene Goossens سنجارها ، glockenspiel ، چنگ اضافه کرد. اندرو دیویس اخیراً یک مورد دیگر نیز انجام داده است.

بنابراین امروز “مسیح” به طرق مختلف ارائه شده است. مسلماً روش کاملاً آگاهانه تاریخی – که سعی دارد هرچه بیشتر به زمان هندل بازگردد – در حال رخ دادن است ، اما آن چیزی نیست که لزوماً همه دوست دارند. من برای انجام آن به اندازه مثبت بازخورد منفی می گیرم. برخی از منفی ترین بازخوردها همیشه از پدر من بود. او امسال درگذشت ، اما من و او در مورد مفهوم موسیقی اولیه کاملاً اختلاف نظر داشتیم. او می خواست هندل مانند همه موسیقی های دیگر ، در درجه اول موسیقی قرن 19 که می دانست ، به نظر برسد.

هنگامی که جنبش اجرای تاریخی به طور جدی آغاز شد ، من بخشی از اولین نسلی بودم که برای یادگیری مجدد قطعه مجبور به یادگیری قطعه نبودم. من 51 ساله هستم و زمان من به عنوان یک آوازخوان پسر همزمان با اولین مسیحی که از نظر تاریخی از شهر نیویورک آگاه شده است. این در سال 1979 بود ، گره هنکاک رهبری کنسرت رویال و گروه کر مردان و پسران سنت توماس را بر عهده داشت. لاغر و تمیز بود و احتمالاً تفاوت آن با نحوه انجام کارها در حال حاضر خیلی زیاد نبود.

یکی از کارهایی که جنبش عملکرد آگاه از نظر تاریخی انجام داد هیچ ارتباطی با عملکرد تاریخی ندارد – منظور من با استفاده از ابزارهای “درست” ، تنظیم “درست” ، آهنگ های “درست” و همه اینهاست. از نظر هر نوع تفسیر ، یکی از نکات مهم در مورد “مسیح” 52 طول آن است. اگر فکر می کنید این کار یک کار چندحرکتی است که در آن بین هر حرکت وقت می گذارید ، این یک انتخاب کاملاً خاص است که خارج از سالن کنسرت بنا شده است. این یک قطعه کنسرت می شود ، جایی که هر حرکت یک چیز گسسته است. اگر بخواهید فقط به این قطعه نگاه کنید ، دلیلی ندارد که اینگونه به آن نزدیک نشوید.

اما بدیهی است که این چیزی نیست که من انجام می دهم. و این به این دلیل است که جنبش اجرای تاریخی از قرن 17 و 18 میلادی مجریان مدرن را دوباره به اپرا وارد کرد و ما شروع به کشف مجدد هندل به عنوان آهنگساز اپرا کردیم. پس از اجرای اپرای هندل ، دیگر هرگز نمی توانید “مسیحا” را به همان شیوه اجرا کنید. بنابراین پویایی مربوط به مردم از مرحله غزل در مقابل مرحله کنسرت است. هنگامی که به “مسیحا” به عنوان یک قطعه دراماتیک نگاه می کنید – حتی اگر از روی لیبرتو باشد ، این یکی از کم تمایلترین کارهای موجود است – موسیقی به گونه ای واضح سازمان یافته است که به جلو می رود.

همه دوست دارند ضبط نسخه Goossens از توماس بیچام را حذف کنند ، اما دارای نشاط و انرژی است. من آن را آرام و آرام نمی دانم. شما می توانید با ارکستراسیون Goossens یک اجرای نمایشی از “مسیح” هندل را انجام دهید. چیزی که شما باید بفهمید حس گام زدن است و اینکه چه نبض کار می کند.

نسخه رابرت شاو نیز بسیار جالب است. این افتتاحیه Sinfonia بسیار مربع و آکادمیک است. به من چیزی نمی گوید و سپس به سراغ جان الیوت گاردینر ، ضبط شده از سال 1982 برگشتم. هنگامی که برای اولین بار به آن گوش می کردم ، 1989 بود ، زیرا من از سال 1990 رهبری “مسیح” را شروع کردم. امروز با فکر کردن که پاره کرده ام ، دوباره به آن گوش دادم. از تمام سرعت های خود دور است ، و او بسیار کند است! پل مک کریش میکند سرعت من را انجام دهید

در این دو اقدام اول ، شما می دانید که برای دو ساعت و نیم آینده کجا خواهید رفت. حرکات نقطه ای است یا دو نقطه ای؟ آیا یک طرح پویا وجود دارد؟ آیا الهیات بر انتخاب سرعت یا ژست تحمیل می کند؟ این مربوط به این نبرد بین نور و نبودن نور است. و قطعه “مسیح” نامیده می شود ، نه “مسیح” ؛ این “مسیح” به عنوان یک مفهوم است. آیا شما آن را به آرامی شروع می کنید ، گویا از راه دور می آید ، و با تکرار آن بلندتر می شود ، که این امر چیزی تلولوژیک را نشان می دهد؟ آیا شما یک کار “عمومی” انجام می دهید – مانند اولین بار که میزان آن را می پردازید ، سپس ممکن است در تکرار نرمتر پایین بیایید و تا پایان کرسندو بیایید؟ آیا از هارپیشورد استفاده می کنید یا ارگ؟

این موسیقی تخصصی است و شما می خواهید با مهارت انجام شود ، به خصوص در قسمت 1 که گروه کر پسر دو برابر نشود. اگر شما یک گروه کر پسرانه ماهر داشته باشید ، می تواند فوق العاده باشد ، اما هشت یا نه سوپرانو ایده آل من است. برای بخش alto ، من از تکنیک زیادی در مورد ابراز وجود موتورهای رنسانس استفاده می کنم ، از ترکیب countertenors و altos در یک قسمت منفرد. من بعد از آن فیلم به آن اثر “Farinelli” می گویم. (آنها اساساً ضد لیک راگن و سوپرانو را برای ایجاد جلوه کاستراتو ترکیب کردند.) و تنورها و باس ها تنورها و باس ها هستند.

چیزی شبیه به گروه کر “Hallelujah” با یک گروه کر بزرگ و ارکستر شگفت انگیز به نظر می رسد. ضبط Beecham در سال 1959 فوق العاده است. این خارج از نمودار است. همچنین جان الیوت گاردینر و پل مک کریش – این سه نسخه کاملاً زنده ، فوق العاده و بسیار متفاوت هستند. اما جالب است: من نمی توانم یکی را بخاطر بیاورم که کسی به نوعی سرعت کندی داشته باشد.

انتخاب های بی پایان وجود دارد. نحوه ارائه کل قطعه ، برای یک چیز. آیا بعد از قسمت اول و دوم با دو وقفه این کار را انجام می دهید؟ هیچ کس این کار را نمی کند زیرا بعد از گروه کر “Hallelujah” در پایان قسمت 2 ، همه قصد دارند آنجا را ترک کنند. بنابراین شاید یک مکث سریع قبل از قسمت سوم باشد. اما یکی از همکاران من بعد از “همه ما گوسفند دوست داریم” آن را از هم پاشید ، و این پایان می یابد “این به او تحمیل شد ، گناهان همه ما”. هوا بسیار تاریک است و مانند گفتن به مخاطب ، “برو خودت را پیچ کن”. این یک انتخاب تفسیری است.

با آریا “اگر خدا برای ما باشد” من شنیده ام که این یک پسر انفرادی سوپرانو ، ویولن تکنوازی ، ویولن سل ، ارگ است. و با خلوص آن ، شما واقعاً این سال را می پرسید: “اگر خدا برای ما باشد ، چه کسی می تواند علیه ما باشد؟” عینیت و خلوص بسیار خاصی وجود دارد.

شما همچنین می توانید آن را رشته های کامل و یک سوپرانو غزل باشد ، و سپس به یک آهنگ عاشقانه تبدیل می شود. این مانند نقطه اوج یک صحنه عشق در یک اپرا است. با انتخاب چگونگی فهمیدن این موضوع ، می توان آن دو دنیای مختلف را فعال کرد و این به شما اطلاع می دهد که چگونه “شایسته بره است” را می شنوید ، که کنار بسته شدن قطعه می آید. اگر آریای اول دارای آن خلوص ساده باشد ، “لیاقت بره است” آن را نوعی خلوص آخرالزمانی می کند. سپس قدرت و عظمت از راه می رسد. اگر نسخه ترانه عشق را دارید ، پس “شایسته است بره” فقط کل مفهوم عشق را پیش می برد. نسخه کوچک “اگر خدا برای ما باشد” و به دنبال آن نسخه بزرگ “شایسته است بره” به نظر من پروتستان بیشتر است. دیگری احساس کاتولیک تر می کند ، چیزی که در مکزیکوسیتی یا مونترال می شنوید.

در ترینیتی ، ما گروه کوارتت استاندارد تکنوازی آریا را نداریم ، اما افراد مختلف از گروه کر برای هرکدام جلو می آیند. من این کار را برای اولین بار در سال 1990 انجام دادم. من 20 ساله بودم و ارگ نواز دانشگاه و استاد گروه کر در دانشگاه بوستون. اوج بحران ایدز بود و ما این کار را به عنوان یک مزیت انجام دادیم. و چون موضوع چیز دیگری بود ، من نمی خواستم خواننده های خاصی استخدام کنم. فقط احساس می کرد که روش درستی برای انجام آن در خانه است. و این احتمالاً گیر افتاد. من تعجب می کنم که آیا این چگونه ترینیتی شروع به انجام آن کرده است؟ از آنجا که وقتی در ترینیتی مصاحبه کردم ، یکی از سالات مصاحبه این بود که “آیا شما قصد دارید سنت ما در خارج از گروه کر را تغییر دهید؟” و من مثل این بودم ، آن را شروع کردم!

گروه کر ترینیتی اتفاقاً یک گروه کر از تکنوازان است. اما یافتن خواننده ای که بتواند همه آن آریاها را انجام دهد نیز بسیار دشوار است. فکر می کنم اگر برای هر کدام یک سولیست متفاوت داشته باشید ، آن دسته از آریا می توانند داستان خود را تعریف کنند و مسیر خود را بیان کنند. چیزهای زیادی برای بدست آوردن وجود دارد.

بزرگترین مانعی که این قطعه با آن روبرو است ، آشنایی آن است. من همیشه به مردم می گویم که آن را بنوازند و آن را برای شخصی که هرگز آن را نشنیده و ندیده بخوانم. برای آن شخص جدید باید هزینه برق شود. حتی اگر قطعه ای بهترین قطعه روی کره زمین باشد ، باید کاری با آن انجام دهید.