آلبومهای گروه دیو متیوز بین شادی و اضطراب دیدند. در جبهه داخلی، با شریک زندگی و خانواده، آهنگ ها محبت، لذت و راحتی پیدا می کنند. فراتر از آن، جهان گسترده تر نزاع و وحشت دارد. و نگاه به درون می تواند به همان اندازه نگران کننده باشد.
«Walk Around the Moon» دهمین آلبوم استودیویی گروه، با آهنگ عنوانش آغاز میشود، با نوسان دادن ضربان و شادی در رابطهای که خواننده قدرشناس را نجات داده است: «تو همه چیز را به من دادی/حالا دارم به سوی این رویای کالیدوسکوپیک پرواز میکنم. ” اما این رویا دوام نمی آورد. آهنگ بعدی در مورد تیراندازی در مدرسه است. «چشمان دیوانه» روی یک ریف مودال شوم با رنگ خاورمیانه تنظیم شده است و توسط یک ارکستر زهی ناله و خروشان تقویت می شود، در حالی که متیو زوزه می کشد: «فرزند دیگری را قربانی نکن!»
بیش از بسیاری از ترانه سرایان راک – به ویژه در قلمرو گروه جم که سه دهه در آن طوفان می کرد – متیوس، 58 ساله، تمایل به بزرگ شدن دارد. او یک پدر راک بی شرم است، پدر و مادری مغرور که مدت هاست به فکر رفاه فرزندانش و نسل های آینده بوده است. در «چیزی برای گفتن به عزیزم»، والسی که تنها با گیتار آکوستیک و چند سیم او پشتیبانی میشود، متیوز به این فکر میکند که زندگی چقدر زودگذر میتواند باشد، در فروتنترین فالست خود غرغر میکند و به این فکر میکند که چه خاطراتی را از خود به جای بگذارد تا آنها را بخنداند/و شاید کارها را آسان تر کند.»
“Walk Around the Moon” اولین آلبوم استودیویی گروه از سال 2018 است، و اولین آلبوم از زمانی که ویولونیست قدیمی آن، بوید تینزلی، گروه را ترک کرد و در یک پروژه جانبی توسط یک نوازنده به دلیل آزار جنسی مورد شکایت قرار گرفت. این پرونده در سال 2019 به پایان رسید.
صدای گروه قبلاً در حال تغییر و عمیقتر شدن بود. در آلبومهای دهه 1990، گیتار متیوز – اغلب آکوستیک – تنها ساز گروه آکوردال بود که در کنترپوان با انگشتهای نوری با ساکسیفون، ویولن، باس و درامها برای شیارهای استاکاتو که فولک، فانک و جاز را در هم میآمیخت، به هم پیوست. در طول سالها، با افزایش تعداد مخاطبانش به عرصه، گروه با کیبورد، گیتار الکتریک و هورن تقویت شد، و در حال رشد تر، سنگینتر و برنجتر شد. (جایگزین تینزلی یک ترومپتوز است، راشاون راس.) اما بخش ریتم بنیانگذار گروه – کارتر بوفورد در درام و استفان لسارد در باس – همچنان آهنگ ها را زیرک نگه می دارد، مهم نیست که چقدر افکار متیوز می تواند سنگین شود.
او در «بهدنبال رگ» میخواند: «دوباره در این حفره افتادهام» و خود را با یک معدنچی مقایسه میکند که اجباراً کار میکند. «اگر آنطور که میخواهم ثروتمند شوم چه میشود؟» او در مورد یک لیس شش ضربی گیتار غمگین فکر می کند. “آیا مرا آزاد می کند/یا چاله دیگری برای حفر کردن خواهد بود؟” در «The Only Thing»، روی یک ریف گیتار الکتریک که به لد زپلین اشاره میکند، متیوس ناامیدانه میخواهد «از این پوستی که در آن زندگی میکنم بخزی/از ذهنم به بیرون بخزی». و در «هیولاها»، یک تصنیف پر طنین با جریان زیرزمینی مضاعف، او سعی میکند به کودک – یا احتمالاً خودش – اطمینان دهد که «هیولاهای سر شما» واقعی نیستند.
در این آهنگهای جدید، عشق یا حتی امکان عشق، بسیاری از مشکلات را حل میکند: ترس در «هیولاها»، نفرت از خود در «تنها چیز». آهنگهای دیگر – «After Everything» و «Break Free» – با احتیاط عشق را از نظر احساسی و جسمانی جشن میگیرند، در حالی که متیوز متعهد به فداکاری میشود در حالی که بخشهای شیبدار تمام شیپور خوشحالی او را به صدا در میآورد.
اما او به خوبی میداند که عشق، در یک فضای شاد خانگی، فقط یک پناهگاه فردی است، نه یک راهحل جهانی. او در مرثیه «همه چیزی که همیشه می خواستی فردا بود» می خواند: «جهان به همه طرف می رود/مثل بطری های شکسته روی زمین». و او آلبوم را به تنهایی با گیتار آکوستیک، با “آواز از پنجره” می بندد. این آهنگ تصور می کند که در محاصره قرار گرفته اید، در حالی که به تماشای آتش سوزی ها و شنیدن آژیرها می پردازید به “زمانی که جنگ تمام می شود” فکر می کند.
او آواز میخواند: «هیچکدام از ما نمیدانیم فردا چه خواهد آمد». “پس با من برقص، انگار زمانی که داریم قرض گرفته شده است.” آسایش خصوصی در میان فاجعه عمومی – این فقط یک تسلی متوسط است، اما تمام چیزی که وجود دارد همین است.
گروه دیو متیوز
“پیاده روی در اطراف ماه”
(Bama Rags/RCA)