نقد و بررسی: نمایش «عشق غریب» در فیلارمونیک لس آنجلس

گونه‌های دیلن متینگلی آهنگساز قرمز شد و او دستش را روی چشمانش گرفت، در حالی که اواخر شنبه شب در هنگام تعظیم برای اولین نمایش جهانی اپرای خود “عشق غریب” شروع به گریه کرد.

یک لحظه احساسی قابل درک بود. «عشق غریبه» که با همکاری توماس بارتشرر ساخته شد، بیش از یک دهه در حال توسعه بود و به صورت تکه تکه اجرا می شد، اما اکنون به طور کامل در سالن کنسرت والت دیزنی توسط شاید تنها ارکستری که می تواند این کار را انجام دهد ارائه می شود: لس آنجلس. فیلارمونیک.

دلیلش این است که «عشق غریبه» یک اپرای شش ساعته و طولانی است، تمرینی جدی برای احساسات عمیق که احساسات را می‌گیرد و آن‌ها را از شخصی به کیهانی می‌کشاند، و در زمانی که موسیقی معاصر تمایل به کوچک شدن دارد، بزرگ می‌شود. این امر مستلزم نوعی برنامه ریزی رویایی است که بسیاری از مؤسسات از آن اجتناب می کنند، اما این مشخصه فیلارمونیک بوده است.

این ویژگی تا حد زیادی به لطف کار چاد اسمیت، مدیر اجرایی ارکستر و یکی از مدیران قدیمی آن است که هفته گذشته گفت که پاییز امسال لس آنجلس را به مقصد ارکستر سمفونیک بوستون ترک خواهد کرد. این خبر در پی ضربه اخیر دیگری بود: اعلام اینکه گوستاوو دودامل، استاد فوق ستاره فیلارمونیک، در سال 2026 به نیویورک می رود.

فیلارمونیک لس آنجلس اکنون در نقطه عطف قرار دارد. در خطر حفظ اخلاقی است که این ارکستر را به گونه‌ای تبدیل کرده است که بتواند جاه‌طلبی‌ها و جیب‌های عمیق خود را در پروژه‌هایی مانند “Eurooperas” ظالمانه جان کیج در استودیو سونی بیافزاید. کمیسیون های منظم در طول سمفونی ها و شب های کامل؛ و «عشق غریب»، که اولین اثرش به تنهایی به اندازه «تریستان و ایزولد» واگنر است (که در این فصل نیز در آنجا برنامه‌ریزی شده است)، اما کسری از قابلیت فروش آن را ندارد.

بنابراین، همانطور که متینگلی روی صحنه گریه می کرد، پیروزی او تلخ و شیرین بود، همراه با ترس از مرحله بعدی فیلارمونیک. شخصی در اپرا با اشاره به اووید می گوید: «Omnia mutantur»: همه چیز تغییر می کند. با این حال، طبیعی است که از دوران اسمیت-دودامل چیزهای بیشتری بخواهیم – «مدتی درنگ» و «در این لحظه معطل بمانیم»، تا خط دیگری از نمایش بیرون بکشیم.

مهم نیست که چه اتفاقی می افتد، «عشق غریبه» سزاوار زندگی فراتر از اجرای یک شبه اش در سالن دیزنی است که توسط فیلارمونیک میزبانی می شد و توسط گروه Mattingly، Contemporaneous اجرا می شد. طبیعی ترین تناسب در نیویورک، جایی که اپرای حماسی آوانگارد از سنگرهای قبلی مانند آکادمی موسیقی بروکلین و مرکز لینکلن ناپدید شده است، اسلحه خانه پارک اونیو، سخاوتمندترین مروج آثار در مقیاس بزرگ در شهر است.

در هر صورت، اسلحه‌خانه فضای مناسب‌تری نسبت به سالن دیزنی خواهد بود، وسعت آن می‌تواند با گستردگی موسیقایی و عاطفی متینگلی سازگاری داشته باشد – به گونه‌ای که موسیقی او هیچ کاری نمی‌کند. ولی درنگ، در خوب و بد، معنوی و مشکوک، و بالاتر از همه وجد.

مانند بسیاری از آثار بلندپروازی و بزرگ، “عشق غریب” کامل نیست. وقتی نام افرادی مانند آن کارسون و اکتاویو پاز را بررسی می‌کند، بیشتر شبیه داستان‌های غیرداستانی خلاقانه رفتار می‌کند تا اپرا و مخاطب خود را از تجربه‌ای از احساس ناب دور می‌کند. برخی از بخش‌های موسیقی بیشتر تلاش‌کننده هستند تا انتقال، و به نظر می‌رسد که قسمت دوم هر کارگردانی را عذاب می‌دهد.

این بازی 80 دقیقه‌ای – که در آن خواننده‌ها بیشتر به عنوان نوازنده موسیقی حضور دارند تا شخصیت‌های سنتی – مطمئناً لیلیانا بلین-کروز، کارگردانی تخیلی و مؤثر را که در اینجا یا بسیاری از جاهای دیگر کنترل کاملی بر مواد نداشت، تحت تأثیر قرار داده است. در صحنه‌پردازی متواضع او به تبار اپرا و هنر دوام این اثر اشاره‌هایی وجود داشت. در طراحی منظره مت ساندرز، یک پس‌زمینه بلند (ساخته شده از نخ‌هایی که بوم نقاشی هانا واسیلسکی را تشکیل می‌دادند) در یک نقطه با مجموعه آسمانی و پرسپکتیو کارل فردریش شینکل برای «فلوت جادویی» روشن شد. بلین کروز مثل اینکه در حال بازی کردن با یک مرجع «انیشتین در ساحل» در ردیف «این روزهای دوستان من هستند»، دو نفر را حمل می‌کنند و روی صندلی‌هایی می‌نشینند که می‌توانست در تولید اصلی «انیشتین» رابرت ویلسون استفاده شود.

این به دور از تنها نکته کلاه در «عشق غریبه» است، اما ممکن است صریح ترین باشد. Mattingly تعداد زیادی از سبک های موسیقی را درونی کرده است: صداهای لو هریسون تحت تأثیر گیملان و ساحل غربی. آهنگ های پیشران جان آدامز; تکنیک آواز و دراماتورژی شاعرانه مردیت مونک. سه صدای زن – هالی سدیلوس، کاترین بروکمن و الیزا بگ که اغلب از آوازهای بادی چوبی استفاده می‌کنند – می‌توانستند از یک گروه مینیمالیستی بیرون کشیده شوند.

اما Mattingly نقل قول نمی کند. درعوض، تأثیرات او به طور ظریف ظاهر می شود، مثلاً در یک ژست ریتمیک انتزاع می شود. در نهایت، زبان کاملاً متعلق به اوست. اگرچه موسیقی او اغلب به خوانندگان دستور می دهد که «تا جایی که ممکن است زیبا به نظر برسند»، نوشته های او به جای رنگ اپرایی، مستلزم مستقیم بودن پاپ است. ارکستر 28 قطعه‌ای او شامل سازهای کوبه‌ای بی‌قرار و سه پیانو است: یکی با کوک استاندارد، یکی تقریباً نیم تن کمتر و دیگری در بین. اثر میکروتونال، در چند ریتم های Mattingly، می تواند مانند یک گروه کر ملودیک ملایم از زنگ های بادی باشد.

در هر صحنه، Mattingly یک ایده موسیقایی را با تمرکزی شبیه به مانترا طولانی می کند و آن را با ظرافت تغییر می دهد. داستان باریک و شاعرانه بارتشرر زوجی به نام تاشا و آندره را در طول فصل‌ها دنبال می‌کند، یک جدول زمانی مبهم که بیشتر بر اساس خلق و خوی هدایت می‌شود تا زمان‌بندی: بهار تازه و امیدوارکننده. تابستان بی حال دلپذیر؛ تغییر ناگهانی پاییز؛ زمستان یخبندان خفه کننده این قوس کلی توسط اوریل – یک جولانا سولیستیو کاریزماتیک، که در طراحی لباس کایه وویس بر ماورایی بودنش تاکید شده است – روایت می شود – و با دو شخصیت تمثیلی، تهدید از بدون (وسوسه) و تهدید از درون (تردید) همراه است.

دیوید بلوم امتیاز پر از دام متینگلی را با دست مطمئن انجام داد. گاهی اوقات، باسن او میل به شیار کردن را نشان می داد، اما حتی در آن زمان نیز به طرز غیرقابل انعطافی دقیق بود. به عنوان آندره، ایزایا رابینسون تنور، خلوص درخشانی داشت که با صدای ساز بی‌خودی شبیه به تاشا سوپرانو مولی نتر، موسیقی را به نمایش می‌گذاشت. در نقش The Threat from Without، جین شلدون با جهش های پرنده مانند «اطلس» مونک آواز خواند. لوک کلینر، به عنوان تهدید از درون، تاریک تر و تاریک فریبنده بود.

در تولید بلین کروز، شش رقصنده حضور داشتند که در مرحله اول با حرکات سبک و غیرقابل پیش‌بینی سریع و آهسته رفتار می‌کردند که تنها زمانی که تاشا و آندره یکدیگر را ببینند و تماس چشمی را از سراسر صحنه حفظ کنند، فوکوس می‌شود. اما در پرده دوم، رقصندگان صرفاً داستان عاشقان را از طریق رقص خسته کننده و واضح کریس امیل بازگو می کنند.

تأثیرگذارترین اعضای Contemporaneous بودند که Mattingly با بلوم در دوران دانشجویی در کالج بارد تأسیس کرد. اینها بازیکنانی هستند که به اصطلاح Mattingly به خوبی آشنا هستند و برای گرفتن چنین امتیاز دشوار و عظیمی برای یک شب مناسب هستند: دقیق و دقیق، اما همچنین پر جنب و جوش و آشکارا می رقصند، به اندازه هر خواننده ای پر از شخصیت.

آنها ستارگان بخش سوم کاملاً ابزاری هستند که نسخه های عبارات کرم گوش را برای حدود 20 دقیقه تکرار می کنند. همانطور که موسیقی به طور آیینی نوعی عشق جمعی را به کیهان می کشاند، یک ملودی نیز شروع به پخش شدن می کند، تا اینکه در ثانیه های پایانی به آرامی باز می شود و قبل از رسیدن به آخرین نت خود به پایان می رسد.

و چرا باید؟ وقتی چیزی اینقدر خاص است، نمی‌توانید کمی معطل بمانید و در لحظه معطل شوید.

عشق غریبه

روز شنبه در سالن کنسرت والت دیزنی، لس آنجلس اجرا شد.