نقد و بررسی: اولین حضور جاناتون هیوارد با فیلارمونیک

روی کاغذ، برنامه فیلارمونیک این هفته نیویورک چیزهای زیادی داشت: تعادل، رهبر ارکستر نوپا، یک نوازنده تثبیت شده. اما در تالار دیوید گفن در روز پنجشنبه، کنسرت فقط گاهی در آستانه برگزاری باشکوه بود، و به همان اندازه اغلب یک یا دو چوب افروخته کمتر از یک آتش واقعی بود.

با این حال، این نمایش فرصتی برای جذب ستاره نوظهور جاناتون هیوارد، که اولین حضور خود در فیلارمونیک را انجام می داد، فراهم کرد و جای کارینا کانلاکیس را پر کرد. چند ماه دیگر، او اولین کارگردان موسیقی سیاه پوست سمفونی بالتیمور خواهد بود. و از شروع اجرای پنجشنبه، شهرت او برای احساس دراماتیک و توجه به پویایی به نظر می رسید که به خوبی به دست آورده بود.

هیوارد در دقایق ابتدایی قطعه 11 دقیقه‌ای «نسب» زوشا دی کاستری، بدون هیچ توسل به صدای استنتورین، از ارکستر پویایی گرفت. مانند برخی از آثار او در آلبوم پرتره اخیر «تاچیتیپو»، این یکی. از چرخش های سنجاق سر که حالت های پهپادی و جریان های حیرت انگیز فعالیت های انگیزشی را به هم مرتبط می کند، حرکت می کند. اما در اواخر کار، در برخی از لحظات خاموشی که هنوز مشغول نوشتن بود، تفسیر فیلارمونیک سست شد – به نظر آزمایشی یا بدون تعهد کامل.

چیزی مشابه در طول کنسرتوی طولانی و باشکوه ویولن برامس رخ داد که بعد از آن. هیوارد در ابتدا مورد توجه بازیکنان فیلارمونیک بود. در طول حرکت افتتاحیه، او به طرز ماهرانه ای مکثی دراماتیک را نه چندان طولانی قبل از ورود تکنواز کریستین تتزلاف شکل داد. ارکستر با دقت لمسی به روش دراماتیک و در عین حال نه چندان خوش اخلاق او در جهت یابی در مرحله گذار پاسخ داد.

تتزلاف در اینجا به اندازه ضبط اخیر این قطعه در لیبل Ondine تأثیرگذار بود. اگرچه رویکرد او آشکارا از قبل به خوبی طراحی شده بود، اما او در اینجا نسبت به ضربات هیوارد نیز حساس بود. و کار تخصصی او در اولین موومان ژوزف یواخیم – با نوازندگی که در جلوه‌های تمبر آن متفاوت بود، از تراش خورده تا نقره‌ای تا گویا – اختراعی را نشان داد که برای مدتی در نوازندگی وسیع‌تر گروه گم شده بود.

گاهی اوقات، به نظر می‌رسید که تتزلاف یک خط خواندن را دور می‌اندازد، به نظر می‌رسید که مطالعه نشده باشد، اما در خدمت تنظیم دقیق انفجاری است. کمی از آن حساسیت تفسیری لحظه به لحظه در مواد ارکستری اطراف ممکن است به همان اندازه هیجان انگیز باشد.

خوشبختانه، پس از وقفه، چابکی بیشتری در کنسرتو برای ارکستر لوتوسلاوسکی حاکم شد. اگرچه از نظر رسمی به اندازه سایر آثار موجود در کاتالوگ این مدرنیست لهستانی رادیکال نیست، هیوارد و ارکستر ثروت زیادی از مواد بی‌نظیر برای چشیدن یافتند. ملودی فولکلور موومان اول کیفیت آوازی داشت که به خوبی با لحظاتی از تعجب خشمگین پس از استراوینسکی تضاد داشت. حرکت میانی ملایم‌تر هوای رمز و راز داشت. و پاساکالیای حرکت سوم با شتاب متقاعد کننده ای پیش رفت.

کار پایانی همچنین احساسی را که در من وجود داشت از بین برد که برامس ممکن است به دلیل آکوستیک کمی سرد سالن گفن که اخیراً بازسازی شده است، دچار مشکل شده باشد. در لوتوسلاوسکی، برخی صداهای گرد و گرم وجود داشت که در طول مسیرهای مناسب در برامس وجود نداشت. اما ارکستر هنوز در حال عادت کردن به خانه جدیدش است و هیوارد همچنان به این ارکستر عادت می کند. با گذشت زمان، برنامه ای مانند این ممکن است لحن بهتری پیدا کند.

و او باز خواهد گشت. پس از اجرای شنبه – که با برنامه Nightcap طراحی شده توسط دی کاستری دنبال می شود – هیوارد تنها تا زمانی که ارکستر فستیوال عمدتا موتزارت را در آنجا رهبری کند، در سالن گفن غایب خواهد بود.

فیلارمونیک نیویورک

این برنامه تا شنبه در سالن دیوید گفن، منهتن تکرار می شود. nyphil.org.