سولانژ اجراهای قدرتمند شادی و درد سیاه را در BAM انجام می دهد

هنگامی که آنجلا کریستی، ساکسیفونیست آلتو، جمعه شب در آکادمی موسیقی بروکلین روی صحنه رفت، تنها یک نوازنده پیانو به او پیوست. اما کریستی، یکی از برجسته‌ترین سازهای انجیل معاصر، از همان نت‌های اول به شدت در حال نواختن بود – با نواختن اوستیناتوهای براق و پر طنین – و در عرض چند لحظه، جمعیت به بخش ریتم او تبدیل شد و با هر نت کف می‌زد. بی ضرب و شتم

در حالی که یک زن و شوهر به سمت صندلی‌هایشان می‌رفتند، یک طلیعه‌دار از جایش بلند شد، و در راه برگشت از راهرو کمی لرزید، دست راستش در حرکتی شهادت‌دهنده به هوا پرواز کرد. زنی که در انتهای ردیف H نشسته بود، دستش را به سمت یک بلندی پنج دراز کرد و کف دست‌هایشان برای لحظه‌ای همدیگر را گرفت.

تنها چند دقیقه از “شکوه برای جلال (احیایی برای هنر عبادی)” – بخشی از مجموعه چند بعدی “Eldorado Ballroom” BAM، که توسط سولانژ از طریق آژانس Saint Heron او به طرز درخشانی سرپرستی شده بود – گذشته بود – و قبلاً چیزی متفاوت بود.

پس از کریستی، کنسرت با دو مجموعه دیگر ادامه یافت: منتخبی از سوئیت های مذهبی مری لو ویلیامز، که توسط گروه کر 14 نفره Voices of Harlem و یک جفت پیانیست فاضل، آرتینا مک کین و سایرس چستنات ارائه شد. و یک نمایش سقفی از خواهران رام نشدنی کلارک، پرفروش ترین گروه موسیقی در تاریخ انجیل و یکی از برنامه های رادیوی سیاه از دهه 1980.

این در حال حاضر بسیار است: یک تور سبک از موسیقی مذهبی سیاه پوستان آمریکایی، که بیشتر در دستان زنان است، که به بیش از 50 سال قبل بازمی گردد. اما “Eldorado Ballroom” بیش از این هدف داشت. به ندرت یک سریال واحد این همه رشته را – نه فقط از موسیقی سیاه‌پوستان، بلکه از خلاقیت سیاه‌پوستان که بزرگ نوشته شده است – در یک بیانیه پایان باز گرد هم می‌آورد، و در مورد آنچه ممکن است صحبت کند و همچنین در مورد چگونگی تاریخ خلاق سیاه‌پوستان صحبت کند. به خاطر سپرده شود

“Eldorado Ballroom” توسعه‌ای از کاری است که سولانژ در 10 سال گذشته تحت نظارت سنت هرون انجام داده است. همانطور که او اخیراً به کریگ جنکینز از مجله نیویورک گفت، هدف او از سنت هرون – چه آن را یک آژانس، یک استودیو، یک برند یا صرفاً یک مرکز تسویه حساب خلاق بنامید – “متمرکز کردن و ایجاد یک آرشیو واقعا قوی است که در 20 یا 30 سال آینده سال‌ها می‌توانند برای نسل‌های آینده قابل دسترسی باشند تا چراغ راهنما باشند، همان‌گونه که بسیاری از طرح‌های من مرا راهنمایی کردند.»

به لطف سنت هرون، سولانژ توانسته است از سرمایه فرهنگی خود استفاده کند و در عین حال سلبریتی خود را بیشتر در معرض دید قرار نمی دهد. روز جمعه، خواننده و ترانه سرا از جعبه اپرا نزدیک صحنه نشسته بود در حالی که خواهران کلارک در حال مرور یک کاتالوگ بیش از 40 سال از انجیل های رقصیدنی بودند، اما او هرگز تعظیم نکرد.

سنت هرون در سال 2013 با انتشار یک نوار ترکیبی ظاهر شد که به تعیین استاندارد برای موج جدید R&B خارجی کمک کرد. برخی از مشارکت کنندگان آن، مانند Kelela و Sampha، ستاره شدند. از آن زمان، سنت هرون به عنوان یک فضای بازی منعطف برای سولانژ و جامعه خلاق او عمل کرده است، که از خطوط بین مد و طراحی، هنرهای تجسمی، انتشارات، موسیقی و رقص عبور می کند. در اواسط همه‌گیری، سنت هرون یک کتابخانه دیجیتال رایگان از کتاب‌های نویسندگان و هنرمندان سیاه پوست منتشر کرد.

و واضح است که سولانژ توجه یک جامعه ادبی گسترده و جوان را به خود جلب کرده است. ظرفیت جمعیت در “Glory to Glory” در روز جمعه – بر خلاف اکثر رویدادها در چنین فضاهایی – حدود 90 درصد سیاه بود و از نظر سن و لباس به اندازه خیابان Flatbush در هر بعد از ظهر بهاری متفاوت بود. بیست و چند نفر با لباس‌های خیابانی سفارشی در کنار زنان مسن‌تر در بهترین روز یکشنبه‌شان ایستاده بودند و تشویق می‌کردند.

روز شنبه، جمعیت دوباره زیر 50 نفر و اکثریت سیاهان برای «فریاد مردم من»، شبی که به شعر و موسیقی جاز تجربی اختصاص داشت، کج شدند. اگر «جلال به جلال» جشنی بود از این که چگونه موسیقی انجیل «پیروزمندانه و ایمن» می‌تواند احساسی را در فرد ایجاد کند، همانطور که سولانژ به جنکینز گفت – شبی که اساساً به شادی اختصاص داشت – پس «فریاد مردم من» یک تقابل بود. از درد.

نمایش با خواندن شاعر کلودیا رانکین آغاز شد، که با بالا آمدن پرده در مرکز صحنه ایستاد، سپس دو شعر خواند: «Quotidian (1)،» در مورد آشفتگی درونی، و «چه می‌شد اگر»، در مورد نوعی خستگی. خشم دومی شامل این خط بود: “در وضوح آگاهی، اگر چیزی تغییر نکند چه؟”

رانکین کلماتی را به زبان آورده بود که مجری بعدی، خواننده لیندا شاروک، بدون آنها بیان می کرد. شاروک از دهه 1960 به دلیل استفاده خام و جذاب از تکنیک های آوازی گسترده در محافل جاز بسیار مورد احترام بوده است: ناله ها، نفس ها و گریه ها واحدهای موسیقی او بوده اند. اما مانند بسیاری از زنان جاز، او سال‌های اوج کار خود را در سایه همسر مشهورتر، گیتاریست سانی شاروک گذراند و در نهایت صحنه را ترک کرد. قبل از شنبه، آخرین نمایش او در شهر نیویورک در سال 1979 بود. او در سال های اخیر دچار مشکلات سلامتی از جمله سکته مغزی شده است که او را آفازیک کرده است، و به ندرت اجرا کرده است.

در BAM، با پشتیبانی یک گروه موسیقی هشت تکه‌ای که سیگنال‌ها را در هم می‌زدند، بداهه‌پردازی آزاد می‌کرد، شاروک روی صندلی چرخدار کنار یک پیانوی ایستاده (که اغلب آن را لمس می‌کرد اما به سختی می‌نواخت) نشست و با صداهای بزرگ و باز آواز خواند. آنها احساس گیج کننده و در عین حال واضح داشتند. بیشتر اوقات، صداها به صورت قوس های گسترده و بلند می آمدند. هنگامی که او یک یادداشت واحد و ثابت را نگه می داشت – که گاهی اوقات با غرغر همراه می شد – این اضطرار را به سطحی تقریبا غیرقابل تحمل رساند. اغلب نکاتی در مورد یک احساس ثانویه وجود داشت (تعجب؟ عصبانیت؟ تعجب؟ همه ممکن است) اما پیام اصلی ثابت بود: درد.

به نظر می‌رسید که خدمه پشت صحنه برای دنبال کردن نشانه‌های گروه مشکل داشتند، و بعد از اینکه پرده برای سه دقیقه پس از ست شاروک پایین بود، دوباره بالا آمد. گروه همچنان مشغول نواختن بود. شاروک یک مینی ست دیگر را قبل از یک انتظار طولانی مدت برای پایین آمدن دوباره پرده اجرا کرد. شاید یک پایان تمیز مناسب نبود. جمعیت – مات و مبهوت – پاسخ گرمی به شاروک دادند، اما چیزی که در این شب احساس “پیروزی و امنیت” داشت، وجود نداشت.

با مجموعه ای از آرچی شپ، ساکسیفونیست برجسته تنور، آهنگساز، خواننده و نویسنده به پایان رسید. شپ که شاگرد جان کولترین و سیسیل تیلور بود، در دهه 1960 به یکی از مدافعان اصلی حق تعیین سرنوشت موسیقیدانان سیاهپوست تبدیل شد و از آن زمان تاکنون به سختی صدایش را آرام کرده است. در 85 سالگی، قطعات ساکسیفون او محو شده است، و او به کمک سایر اعضای گروه نیاز داشت تا ساز را به موقعیت نوازندگی بیاورد، اما نت های زمزمه ای که او از بوق خارج می شد، وزن فوق العاده ای داشت.

شپ با پشتوانه یک گروه نه نفره شامل سه خواننده عالی (آمینا کلودین مایرز، سارا الیزابت چارلز و پینگ تردگیل) و یک بخش شیپوری سه نفره، از سراسر کارنامه گسترده خود بیرون کشید. او دوباره کاور کلاسیک خود از آهنگ تنومند کالوین ماسی، «گریه مردم من» و ضرب آهنگ چرخان راک «بلوز برای برادر جورج جکسون» از آلبوم «آتیکا بلوز» را مرور کرد. در استاندارد انجیل دوک الینگتون «بیا یکشنبه»، شپ با یک باریتون جدی خواند در حالی که مایرز، که برای مدت کوتاهی صندلی پیانو را از جیسون موران تحویل گرفت، با هارمونی های سخاوتمندانه ای به او پاشید. در حالی که شپ آهنگ “خدای عشق، لطفا به پایین نگاه کن و مردم من را از طریق آن ببین” می خواند، خانه در موجی از حمایت فوران کرد.

مجموعه او، مانند کار حرفه ای شش دهه اش، یادآور این بود که دیوارهایی که موسیقی معنوی، موسیقی عامه پسند و موسیقی هنری را از هم جدا می کنند، اغلب می توانند دلخواه باشند. “به هر حال آنها از کجا آمده اند؟” انگار پرسید. می‌توان گفت، این پیام بزرگی از «اتاق رقص الدورادو» بود.

این سریال نام خود را از یک مکان زمانی افسانه‌ای در محله بخش سوم هیوستون، جایی که سولانژ در آن بزرگ شد، گرفته است. در «رادو»، همان‌طور که معروف بود، جاز، گاسپل و روح – هنری، معنوی و مردمی- همه در یک صحنه ظاهر شدند، تا اینکه یک رکود اقتصادی و الگوی سرکوب پلیس، سالن را مجبور به تعطیلی در سال 1972 کرد.

شبی که سریال سولانژ شروع شد – 30 مارس، با نمایشی که شامل ترفکتاهای R&B خارجی Kelela، keiyaA و Res بود – سالن رقص الدورادو واقعی بازگشایی بزرگ خود را در هیوستون جشن می گرفت، پس از یک پروژه بازسازی تقریبا 10 میلیون دلاری. با کمی شانس، هیوستون ممکن است به زودی “سالن رقص الدورادو” خود را نیز داشته باشد.