جاشا هایفتز در مورد ویولونیست و دربان متعصب

وقتی یک ماشین جاشا هایفتز را در هتل کینگ دیوید در 16 آوریل 1953 پس از یک رسیتال در سالن ادیسون در اورشلیم رها کرد، هیچ چیز خراب به نظر نمی رسید.

هایفتز این برنامه را که شامل سونات ویولن مسطح E ریچارد اشتراوس بود، با استانداردهای معمول خود و با تشویق های شدید اجرا کرده بود.

یک دربان تنها با ماشینش که بین دو جیپ پلیس قرار گرفته بود، استقبال کرد، وقتی که درست بعد از نیمه شب به هتل رسید. جیپ ها پس از انتقال ایمن هایفتز و همراهانش – محافظش، پسرش، همراهش – به پادشاه دیوید رفتند.

محافظ اول از ماشین پیاده شد و از در گردان هتل گذشت. هایفتز که کیف ویولن خود را حمل می کرد، نفر بعدی بود. اما قبل از اینکه بتواند وارد شود، دربان با عجله به سمت او رفت، در حالی که هایفتز کلمات عبری را به زبان می آورد که نمی توانست بفهمد.

این دربان نبود او یک میله آهنی در دست داشت و اسلحه را روی بازوی راست هایفتز پایین آورد و دست او را کوبید.

اگرچه جعبه ویولن هایفتز ضربه را منحرف کرد، او دست خود را از درد گرفت. هنگامی که او وارد لابی شد، محافظ او در تعقیب مهاجم دوید، اما فقط نوار را پیدا کرد که در روزنامه پیچیده شده بود، در چند قدمی هتل.

هفتاد سال بعد، مردی که به جاشا هایفتز حمله کرد، شناسایی نشد. جناحی به نام Han oar Haivri (یا جوانان عبری)، که بعداً با چندین گروه افراطی راست گرای مرتبط شد، مسئولیت را بر عهده گرفت، اما هیچ کس هرگز پاسخگو نبود.

بعداً یک مرد گفت که هویت ضارب را می داند. این مرد، یکی از سخنرانان آینده کنست، دلایل خوبی برای دانش خود داشت، زیرا ارتباط مستقیمی با گروه زیرزمینی داشت که به هایفتز یادداشتی تهدیدآمیز درباره انتخاب رپرتوار او ارسال کرده بود.

معمایی حل‌نشده‌ای که شامل یک ویولونیست مشهور جهان، سال‌های اولیه دولت اسرائیل، سایه‌های آسیب‌های جمعی، و ترکیبی ناخوشایند از هنر و سیاست است – این داستان تمام جعبه‌های حرفه‌ای و شخصی من را علامت‌گذاری کرد.

فهمیدن اینکه چه اتفاقی افتاده – از طریق مصاحبه با مورخان و کسانی که هایفتز را می‌شناختند، نگاهی به گزارش‌های روزنامه‌های معاصر و حفاری در آرشیوها – به من کمک کرد تا این لحظه تاریخی را درک کنم، در زمانی که اسرائیل بار دیگر در نقطه عطف بحرانی قرار دارد.

هایفتز مورد حمله قرار گرفت زیرا در این تور جرأت کرده بود سونات اشتراوس را بنوازد، آهنگسازی که در آن زمان در اسرائیل به دلیل همکاری های نازی هایش ممنوع شد. در سال 1953، دولت اسرائیل تنها پنج سال داشت و هولوکاست هنوز یک خاطره زنده بود. نواختن آثار آهنگسازان آلمانی – به ویژه واگنر – هنوز هم می تواند واکنش های احساسی شدیدی را برانگیزد.

یک هفته قبل از کنسرت اورشلیم، هایفتز نامه‌ای از یک گروه تروریستی زیرزمینی دریافت کرده بود: “شما باید مانند ما بدانید که در آستانه یوم هاشوآ، یا یاد هولوکاست، جرأت کردید یک ملودی نازی را در سرزمین مقدس بنوازید.” روز – “موسیقی ساخته شده توسط یک شریک برای نابودی مردم ما.”

در این یادداشت هشدار داده شده بود: مراقب باشید و دیگر این جنایت را تکرار نکنید.

مقامات ارشد دولتی از هایفتز درخواست کردند که اشتراوس را از کارنامه خود حذف کند. اما هیچ کس نمی توانست به هایفتز، که در ویلنیوس به دنیا آمد و در سال 1917 به ایالات متحده نقل مکان کرد، بگوید چه موسیقی باید بنوازد، و سونات اشتراوس مورد علاقه خاصی بود. هایفتز به مقامات گفت: “فقط دو نوع موسیقی وجود دارد – موسیقی خوب و موسیقی بد.”

نیویورک تایمز گزارش داد که تماشاگران سونات را در حیفا تشویق کردند، اما در تل آویو با سکوتی سنگی پاسخ دادند.

پس از یادداشت تهدیدآمیز، هایفتز تصمیم گرفت که مراسم اورشلیم طبق برنامه پیش برود اما با تدابیر شدید امنیتی. و هر بوی تظاهرات یا اعتراض، اشتراوس را از برنامه حذف می کند.

مردی که ادعا می کرد می داند چه کسی به هایفتز حمله کرده است، داو شیلانسکی بود. او که یک بازمانده از هولوکاست از لیتوانی بود، مصمم بود که هرگز اجازه ندهد خود یا اسرائیل را فراموش کند. در سال 1989، یک سال پس از انتخابش به عنوان رئیس کنست، شیلانسکی از قانونگذاران خواست اسامی هر یک از قربانیان هولوکاست را بخوانند، زیرا شش میلیون نفر به نظر عددی غیرقابل درک است. “هر فردی یک نام دارد” اکنون بخشی از مراسم روز یادبود هولوکاست در سراسر اسرائیل است.

شیلانسکی در سال 1948 با کشتی آلتالنا وارد اسرائیل شد، کشتی که با تیراندازی نیروهای دفاعی اسرائیل غرق شد و 19 نفر را کشت. بیشتر افراد حاضر در کشتی، از جمله شیلانسکی، اعضای گروه ایرگون، گروه مقاومت زیرزمینی دست راستی بودند.

شیلانسکی زمانی که ایرگون به یک حزب سیاسی به رهبری مناخیم بگین تبدیل شد، روابط نزدیکی با این گروه داشت. در سپتامبر 1952، این گروه نگران قصد اسرائیل برای دریافت غرامت 3 میلیارد مارک (یا حدود 715 میلیون دلار) از آلمان بود. اسرائیل برای جذب تعداد زیادی از پناهندگان هولوکاست به شدت به پول نیاز داشت.

هر دو جناح راست و چپ از این توافق انتقاد کردند، اما اتفاق نظر بر این بود که غرامت می‌تواند اسرائیل را به سمت جلو سوق دهد، نه اینکه اسرائیل را بر جنایات غیرقابل توصیفی متمرکز کند. شیلانسکی که اکنون 28 سال دارد و با یک پسر ازدواج کرده است، نتوانست این را تحمل کند. او در خاطرات خود با عنوان «خاطرات یک زندان عبری» نوشت: «من آرامشی پیدا نکردم. “هر کاری که کردم، این واقعیت مغزم را سوراخ کرد و دوباره آن را سوراخ کرد. من شهروند یک ملت خیانتکار بودم. انفعال من یکی از تأیید آن خیانت بود.»

یک ماه پس از امضای قرارداد غرامت، شیلانسکی کیفی حاوی وسیله ای از شش پوند مواد منفجره را به دفتر وزارت خارجه اسرائیل در تل آویو آورد. پلیس قبل از انفجار دستگاه او را دستگیر کرد و به ۲۱ ماه زندان محکوم شد.

او در زندان بود که توافقنامه در 27 مارس 1953 اجرا شد – سه هفته قبل از حمله به هایفتز در خارج از هتل کینگ دیوید. و او هنوز در زندان بود، زمانی که ده ها تن از اعضای یک گروه افراطی دیگر، مالچوت اسرائیل، در ماه اوت به اتهام تلاش برای بمب گذاری در ساختمان وزارت آموزش و پرورش محکوم شدند.

هایفتز در این حمله به جز کبودی و زخمی شدن، آسیب جدی ندید. ویولن او نیز آسیبی ندیده است. اما به نظر می‌رسید که حمله او رسانه‌ها و کلاس‌های پچ پچ اسرائیل را مورد تنبیه قرار داد.

پیش از این، مطبوعات اسرائیل در حملات خود به هایفتز به دلیل جسارت در پخش موسیقی توسط یک آهنگساز ممنوعه تقریباً خوشحال به نظر می رسیدند. اما همانطور که روزنامه های بین المللی، از جمله تایمز، به شدت مورد توجه قرار گرفتند، لحن آشتی جویانه تر شد. حتی گروهی که مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت، در تماسی با ایستگاه رادیویی صدای اسرائیل گفت که قصد دارد به ویولن هایفتز آسیب برساند نه او.

هایفتز اکنون باید تصمیم می گرفت: آیا باید به تور خود ادامه دهد یا اسرائیل را ترک کند؟ همانطور که پسرش رابرت در مقاله‌ای در سال 1988 برای استراد به یاد می‌آورد، غریزه او این بود که با عصبانیت فرار کند، «این موسیقی به عنوان یک پیاده سیاسی ساخته شده است». مجله اما همان مقاماتی که از هایفتز خواسته بودند تا سونات اشتراوس را نفی کند، اکنون او را ترغیب کردند که ادامه دهد. دیوید بن گوریون، نخست وزیر نیز همین طور.

دو روز پس از حمله، بن گوریون برای خوردن چای، از هیفتز عذرخواهی کرد. همانطور که بعداً در دفتر خاطرات خود نوشت، از هایفتز خواست که ادامه دهد و «همچنین نقش اشتراوس را بازی کند».

هایفتز ادامه داد. اما سونات اشتراوس در برنامه کنسرت بعدی او نبود، مزیتی در Rehovot برای موسسه Chaim Weizmann. با این حال، نگهبانان امنیتی و پلیس سالن کنسرت را پر کردند، اگرچه تنها اتفاق ناگوار زمانی بود که پلیس با سر و صدا سعی کرد گروهی از کبوترها را که روی پشت بام غوغا می کردند، متلاشی کند.

هایفتز علیرغم اینکه مجبور بود کمان خود را «به طور طبیعی بین انگشت شست و سبابه» نگه دارد، خود تقریباً بی عیب همیشگی او بود. حضار مشتاقانه کف زدند. اما دست تعظیم او همچنان درد داشت و آخرین حضور خود در تل آویو را لغو کرد.

سه روز بعد، هایفتز که هنوز دستش پانسمان شده بود، به تور بازگشته بود و در ایتالیا بازی می کرد.

دوو شیلانسکی وکیل شد و شرکت خود را راه اندازی کرد. هنگامی که حزب لیکود در سال 1977 به قدرت رسید و مناخیم بگین را به نخست وزیری رساند، بگین به دوست دیرینه خود شیلانسکی یک پست معاون وزیر داد.

در سال 1982، شیلانسکی به تام سگف مورخ گفت که می‌داند چه کسی به هایفتز حمله کرده است، اما نمی‌گوید که چه کسی بود. در آن زمان، شیلانسکی درگیر جنجال دیگری در زمینه موسیقی شد.

در پایان کنسرت فیلارمونیک اسرائیل در سال 1981، رهبر ارکستر، زوبین مهتا، هندی الاصل، به حضار گفت که موسیقی متن توسط ریچارد واگنر خواهد بود. او گفت، هرکسی که احساس ناراحتی می کرد، آزاد بود که آنجا را ترک کند، و نوازندگان توهین نمی کردند. (یک نوازنده ویولون و ترومبونیست، هر دو از بازماندگان هولوکاست، بیرون رفتند.)

از سال 1938 این اولین باری بود که واگنر به طور رسمی در اسرائیل بازی می شد و واکنش ها به سرعت زشت شد. حملات مطبوعاتی همه استدلال های قدیمی را مطرح کردند، اما شیلانسکی چیز جدیدی اضافه کرد.

در یک مصاحبه رادیویی، او از چتزپاه مهتا عصبانی شد و به او پیشنهاد کرد “به هند برگردد.” او بعداً گفت که اظهاراتش از متن خارج شده بود: منظور او این بود که مهتا باید “اسرائیلی ها را در آرامش بگذارد.”

بگین علناً چیزی نگفت، اما به طور خصوصی در نامه ای به فیلارمونیک اسرائیل از شیلانسکی دفاع کرد: «او مردم ما را در حال نابودی دید. او خودش در اردوگاه کار اجباری نازی ها بود.»

آیا شیلانسکی مسئول حمله به هایفتز بود؟ به نظر می رسد چارچوب زمانی کار نمی کند. شیلانسکی تا ماه‌ها پس از حمله از زندان آزاد نشد. و او با توصیف ضارب مطابقت نداشت: “یک اراذل قد بلند و تیره”.

اما چندین گزارش روزنامه می گویند که در 12 آوریل، شیلانسکی برای تولد دومین پسرش 10 روز مرخصی دریافت کرد. (آن پسر، شفیر شیلانسکی، که او نیز یک وکیل است، به درخواست‌ها برای اظهار نظر پاسخ نداد.) بگین پدرخوانده پسر بود. شیلانسکی وقتی که هایفتز ضربه ای به بازوی تعظیمش خورد، آزاد بود.

وقتی این موضوع را برای سگف مطرح کردم، او اصرار داشت که شیلانسکی مهاجم نبوده است. که این سبک او نبود. سگف گفت: «مطمئناً هیچ معنایی ندارد. من تمایل به موافقت دارم. مقصر محتمل تر ممکن است یکی از اعضای Malchut Yisrael باشد که در اوت 1953 محکوم شد. محل نگهداری آنها در آن زمان نمی توانست به طور قطعی مشخص شود.

با به قدرت رسیدن شیلانسکی، انتقاد پر سر و صدا او از تلاش‌ها برای ایفای نقش آهنگسازان آلمانی، و استدلال‌های پرشور او مبنی بر اینکه حتی صحبت کردن به زبان آلمانی می‌تواند صدمات زیادی به بار آورد، هرگز تزلزل نکرد. اما هر چه از حمله هایفتز می دانست به گور برد.

برای من، حمله به هایفتز برای من کمتر معمایی بود تا یک سفر احساسی و سیاسی خاردار به قلب تأسیس اسرائیل، یادآور تضادها و آرزوهای آن باشد. برای هایفتز، ساده تر بود.

آیکه آگوس، نویسنده کتاب «هایفتز همانطور که من او را می شناختم»، «او فکر کرد که این کار احمقانه ای بود که این مرد انجام داد. و یکی از دوستان نزدیکش در مصاحبه ای گفت. او به هر کسی که برای مصاحبه با او تماس می گرفت، می گفت که دوست ندارد سیاست و موسیقی را با هم ترکیب کند.»

آنا لو دهاونون، بیوه پیانیست ویلیام کپل، به زندگی نامه نویس هایفتز، جان آ. مالتز، درباره ملاقات با هیفتز برای شام در پاریس در طول تور سال 1953 خود گفت. به جاشا گفتم: دست تو چه شده است؟ و البته او نمی‌خواست در مورد آن صحبت کند.»

هایفتز از حامیان فعال اسرائیل باقی ماند. او آخرین بار در سال 1970 برای یک تور پنج هفته ای با نوازنده ویولن سل، گرگور پیاتیگورسکی دیدار کرد. به محض ملاقات با نخست وزیر گلدا مایر، هایفتز چکی به مبلغ 25000 دلار به او داد و به او گفت: «آن را هر طور که صلاح می‌داند انجام دهد».

این سفر ممکن است به دلیل تصمیم دیگری که هایفتز گرفته بود هماهنگ‌تر بوده باشد: پیش‌نویس‌های اولیه برنامه‌های رسیتال او شامل یک قطعه اشتراوس بود، اما او ترجیح داد آن را ننوازد.