برلینگتون، ویتنام – کارولین رز در یک بعدازظهر اخیر که از پنجره کتابفروشی کلاغ نگاه می کرد، گفت: «من از راه رفتن زیر باران بدم نمی آید.
بیرون حدود 40 درجه بود و می بارید. خانم رز برای آب و هوا لباس نپوشیده بود، اما حداقل کلاهی به سر داشت، با طرح استتار و عبارت «تب باک» در جلو. او گفت که برلینگتون در تابستان بسیار زیباتر بود.
خانم رز، یک راک مستقل که در لانگ آیلند بزرگ شده و بیشتر در آستین، تگزاس زندگی میکند، حدود هفت ماه را در این شهر گذرانده بود و آهنگهایی را که در آلبوم جدیدش به نام «هنر فراموشی» ظاهر میشود، سپری کرده بود. جدایی او به برلینگتون بازگشته بود تا چهارمین نمایش یک تور بین المللی را اجرا کند که او را تا ماه اوت در جاده نگه می دارد.
خانم رز 33 ساله که در بخش “روانشناسی” کتابفروشی ایستاده بود، به جدایی اشاره کرد که الهام بخش رکورد جدید او بود. او گفت: «من حتی واقعاً قصد جدایی از شریکم را نداشتم. “من فکر می کردم که قرار است روی آن کار کنیم. اما در یک نقطه خاص، من آنقدر کار دارم که باید روی خودم کار کنم. این فقط برای من آشتی ناپذیر بود. فکر کردن به من احساساتی می شود.»
مدیر او، آری فوریزوس، که اخیراً موهایش مانند خانم رز بلوند شده بود، کنار در ماند.
خانم رز در حالی که صدایش می لرزید ادامه داد: “من مدت زیادی بود که برای خودم کار خوبی نکرده بودم.” “سرمایه گذاری زمان برای خودم، این اولین کار خوبی بود که در مدت زمان طولانی برای خودم انجام داده بودم. و بعد، بعد از آن، مثل شیرجه ای عمیق تر و عمیق تر در سر خودم بود.»
«هنر فراموشی» انحرافی از آلبومهای قبلیاش است، که در آن خواننده، با تکیه بر پیشینهی کودکیاش در تئاتر، اغلب شخصیتهای دیگری شبیه به کارولین رز را انتخاب میکرد. این بار او به سادگی، به طرز وحشتناکی، خودش است.
او کتابی را از قفسه پایین کشید: «بدن امتیاز را حفظ میکند» نوشته بسل ون در کولک، پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز در سال 2014 درباره تأثیرات جسمی و روانی تروما.
او گفت: “این زندگی من را با خواندن این متن تغییر داد.” “این به حافظه و نحوه نگهداری از خاطرات بدن ما مربوط می شود، حتی اگر مغز ما فراموش کند. پس از خواندن این کتاب، متوجه شدم که چیزهای زیادی در زندگی من وجود دارد که ذهن من به تازگی آنها را دفن کرده است.
بیرون فروشگاه، زیر باران سرد، خانم رز گفت که میخواهد ببیند بار مورد علاقهاش در برلینگتون، لایت کلاب لامپفروشی، باز است یا نه. درست به نامش، سایه های لامپ روی طاقچه پخش شده بود، اما داخل آن تاریک بود.
ما به راه رفتن ادامه دادیم – از رستورانها و فروشگاههای لوازم در فضای باز مرکز شهر دور شدیم و به خیابانهای درختکاریشده محلهای مسکونی رفتیم، از گودالها طفره میرفتیم و چندین بار آبپاشهای خندهآور از ماشینهای عبوری را تحمل میکردیم.
خانم رز بیرون از خانهای به سبک ویکتوریایی با تزئینات هالووین روی یکی از درهای ورودی، به پنجرهای در طبقه اول اشاره کرد.
او گفت: «این اتاق کوچک من بود. مهندس صدای خانم رز، جان ژانوهوسکی، از او دعوت کرده بود تا زمانی که رابطه اش در آستین در حال از بین رفتن بود، با او تصادف کند. آوریل 2020 بود و خانم رز روزهای آرام قرنطینه را با گیتار خود و ضبط تکههایی از آهنگها در تلفنش گذراند. گربه سیاه و سفیدی به نام رزی همراه او بود.
او گفت: “من احساس افتخار می کردم، زیرا تا 26 سالگی یاد نگرفتم چگونه یک گربه را نوازش کنم.”
الان یک نفر دیگر در خانه زندگی می کرد. نور زرد گرم از میان شکافی در پرده ها به چشم می خورد.
خانم رز به مرکز شهر برگشت و یک بار دیگر بررسی کرد که آیا فروشگاه چراغ های لایت کلاب باز شده است یا خیر. شانسی نیست، اگرچه ساعت بعد از 4 بعد از ظهر بود، او گفت که صاحبان ساعتهای فرد را نگه میداشتند، و اضافه کرد که به نظر روش خوبی برای زندگی کردن است، آمدن و رفتن هر طور که میخواهی.
برای برخی ممکن است به نظر برسد که زندگی یک نوازنده دوره گرد این شکل را به خود می گیرد. اما خانم رز گفت که او اغلب آرزوی یک زندگی سادهتر را دارد. او در حین ساخت «هنر فراموشی» گفت که به طور غیرمنتظره ای عاشق زنی شد که از طریق دوستان مشترک با او آشنا شده بود. او اضافه کرد که احتمالاً بعد از تور برای مدتی در لس آنجلس مستقر خواهند شد، که او را به بیش از دوجین شهر در آمریکای شمالی قبل از توقف در بریتانیا، آلمان، فرانسه، سوئیس، بلژیک و هلند خواهد برد.
او گفت: “من می خواهم زندگی خود را بگذرانم و بعد از این مدت استراحت کنم.” “من نمی دانم که چگونه خواهد بود. اما این بخش ناشناخته است که من را بیشتر هیجان زده می کند.»
خانم فوريزوس، مدير او، به او يادآوري كرد كه قرار است تا يك ساعت ديگر براي بررسي صدا به باشگاه برود. خانم رز ابتدا یک لقمه سریع پیشنهاد کرد و به سمت یک کافه کوچک به نام سوپ سنگی حرکت کرد. او گفت که اوایل آن روز صبحانه را با والدینش که از مرکز موریچس، نیویورک با سگشان، پاکو، یک مات 11 ساله به آنجا رفته بودند، صرف کرده بود.
در این ساعت فقط بوفه سوپ سنگ موجود بود. بشقاب هایمان را با برنج، سیب زمینی شیرین، سالاد و توفو پر کردیم. وقتی غذا می خوردیم سکوتی حاکم شد. نم و سرد بودیم.
خانم رز با خوشحالی گفت: “پس، همه چه احساسی دارند؟”
زمان نمایش
خانم فوریزوس پشت فرمان یک سوبارو فارستر 2015 بود و خانم رز سوار بر تفنگ ساچمهای بود و به سمت Higher Ground، سالن سینما که زمانی تخریب شده بود و به یک مکان موسیقی تبدیل شده بود، میرفتند. چند نفر آب باران را از پشت بام می زدند. در پارکینگ، مارک بالدرستون، مدیر تور دوست داشتنی خانم رز، به او گفت که باشگاه نشت کرده است.
او افزود: “این خطرناک یا هیچ چیز دیگری نیست.”
در داخل، میزی با اجناس چیده شده بود، شامل یک بسته دستمال کاغذی که روی آن نوشته شده بود: «در نمایش کارولین رز گریه کردم». در حین بررسی صدا، او دو آهنگ را پخش کرد: «میامی» که به آرامی قبل از تبدیل شدن به یک تصنیف قدرتمند شروع می شود و «جیل می گوید» که به نام درمانگر او نامگذاری شده است. سپس خانم رز از استیج پایین آمد و بالا و پایین رفتن از صندوق عقب وسط زمین کنسرت را برای شیرین کاری که قرار بود نقطه اوج نمایش باشد، تمرین کرد.
خانم فوریزوس گفت: «کارولین عاشق کارهای مضحک است.
در یک راهروی باریک در پشت صحنه، میزی که در گوشه ای فرو رفته بود پر از فلفل قرمز و کلوچه بود. رایلی گیر، مایکل دوندرو، گلن ون دایک و لنا سایمون، هم گروهان خانم رز، چای درست کردند، با تکیلا و سلتزر روی میز آرایش نوشیدنی درست کردند و لباس هایشان را تغییر دادند. خانم رز یک ست دو تکه قرمز و سفید با یقه نوک نیزه به تن کرد.
در اتاق سبز، ابی مورین، خواننده اصلی افتتاحیه گروه، Hammydown، بر اهمیت حرکات کششی قبل از اجرا برای جلوگیری از “بنگ اور” – یک بیماری گردن که ممکن است در اثر سر زدن در حین نمایش ایجاد شود، تأکید کرد.
آقای بالدرستون، مردی قدبلند که لباس مشکی پوشیده بود، در حالی که سالن با حدود 450 نفر پر می شد، وارد اتاق شد و از آن بیرون آمد. خانم رز از یک نوشابه داغ تهیه شده با مزکال، نوشیدنی پیش نمایش همیشگی اش، جرعه جرعه می نوشید. سپس دانه هایی از تنتورهای مختلف را زیر زبانش انداخت. او گفت: «تور شامل تنتورهای زیادی است.
حدود ساعت 8، آقای بالدرستون اخطار دو دقیقهای داد و گروه در آغوش گروهی قرار گرفتند و شعار دادند: «بیایید خوش بگذرانیم! بیا خوش بگذرانیم!”
جمعیت در طول نمایش خشمگین بودند، برای آهنگهای آرام آرام و برای آهنگهای با صدای بلند. این کنسرت بیشتر از نمایش های معمولی کلوپ شیک تر بود، و خواننده با صدایی که شبح های آنها را در برابر رنگ های روشن قرار می داد، از هم گروه هایش جدا می شد و نوعی تابلو هنر پاپ خلق می کرد.
خانم رز این مفهوم را مطرح کرده بود، و خانم ون دایک با کمک یک مدیر نورپردازی، جان فورسمن، که با افراد مستحکم راک مستقل مانند صندلی صندلی ماشین و میتسکی کار کرده است، چشم انداز خود را اجرا کرد. خانم رز روی صحنه گفت که نتیجه “فوق العاده ترین شکل DIY است که می توانید تصور کنید.”
چند مشکل وجود داشت. خانم رز بعد از شروعی کاذب درخواست کرد که «میامی» را دوباره شروع کند. و قبل از “جیل می گوید”، زمانی که کیبورد او برای مدت کوتاهی از کار افتاد، یک فاصله برنامه ریزی نشده وجود داشت. او مشکلات را نادیده گرفت و گفت: «هدف نهایی من برای حرفهام این است که موسیقی را که هوش مصنوعی نتواند بازتولید کند. آنچه شما تجربه می کنید یک عملکرد انسانی است.»
وقتی نوبت به «بوسه» رسید، آهنگی که درباره اشتیاق «بوسه شخص جدید» بود، خانم رز از صحنه پایین آمد و در میان جمعیت سرگردان شد. به نظر می رسید صدای او شناور بود، و تماشاگران برای باز کردن راه برای او موج می زدند. او روی صندوق عقب رفت.
خانم رز در اتاق گفت: “ما یک سقوط اعتماد انجام خواهیم داد.” “نزدیک شدن.”
همانطور که موسیقی می درخشید، او به خود اجازه داد که بیفتد و چشمانش را بست. حضار او را گرفتند و با عجله او را به جلوی سالن رساندند.
“دوباره مرا بفرست!” او گفت. “دوباره مرا بفرست!”