برخی از آریاها هستند که آنقدر دوست داشتنی هستند، تقریباً نابود نشدنی هستند که کم و بیش خودشان می خوانند. به “La donna è mobile” یا “Vissi d’arte” فکر کنید. اجرای خوب تماشاگران را تشویق می کند. یک بزرگ آنها را حمل می کند.
«Una furtiva lagrima» با آههای اشکآور و فوران شادیاش، یکی از این آریاهاست، و زمانی که تنور 27 ساله اسپانیایی، خاابیر آندوگا، آن را در روز یکشنبه در اپرای متروپولیتن، کمدی شوخانگیز «L’Elisir» دونیزتی خواند. d’Amore، به نظر می رسید زمان متوقف شده است. او با بریدن چهره ای تنها در مزرعه ای در برابر آسمان آبی نیمه شب، با زیبایی مسحورکننده ای آواز خواند. او بیت دوم را با لحنی به طرز شگفتانگیزی ملایم گرفت و با صدای متقاعدکنندهای کادنزا را کامل کرد – یکی صیقلیتر از اجرای ویدیویی هفته گذشته.
سبک سوگنه آندوآگا، و تن صدای پر جنب و جوش و در عین حال پر جنب و جوش آندوگا، او را به یک نمورینوی غیر معمول حساس تبدیل کرد – بیشتر از یک ورتر مایل به مالیخولیا که شعرهای شاعرانه را در دفتر یادداشت می نویسد تا یک ماه آفتابی روستایی بر سر معشوقش. با این حال صدای تولید شده او به طرز شگفت انگیزی در سراسر سالن بزرگ Met پخش می شد، و بازی او، به جای اینکه به طرز عجیبی مشتاق باشد، به طرز ماهرانه ای جذاب بود، با صدای او همراه بود.
با این حال، آندوگا فرصتهایی را که به نظر میرسید سفارشیشده برای او ساخته شده بود، از دست داد – خطهای نزولی «Adina, Credimi» لگاتو از دست دادند – اما زمانی که او بفهمد چگونه صدای جذاب خود را به بخشهای کمتر نمایشی این نقش برساند، بدون شک این کار را انجام خواهد داد. امضایی شود
نمورینو چشمش به زنی است که از او دنیادوستتر است – او مطالعهگر بودن او را در اولین آریا خود تحسین میکند – و روش مطمئن و شهودی الکساندرا کورزاک با موسیقی آدینا، که بازتاب آشنایی طولانیمدت با نقشهای رنگاراتوری است، به طور ضمنی این کیفیت را منتقل میکند. مقداری نفس لحن او را سوراخ کرد و ویبراتوی او بازتر شد حجم بالایی داشت، اما او با یک «پرندی» نقرهای و بهظرافت آسیبپذیر، از جادوی روزهای اولیه رنگاراتوریاش استفاده کرد.
جاشوا هاپکینز باریتون که در اوایل این فصل پاپاگنو را در تولید جولی تیمور «فلوت جادویی» خواند، اجرای فوقالعاده دیگری را اجرا کرد. بلکور او با لحنی مخملی، ابروهای خمیده و تکان تکان دهنده، به همان اندازه که یک گروهبان ارتشی کارتونی بود، شیطنتگرا بود. حتی با وجود اینکه «Come Paride» چیزی شبیه به تهوع است – مثل تکان دادن سر به «Come un’ape» دندینی از «La Cenerentola» روسینی – صدای یکنواخت و محکم بافته شده هاپکینز آن را به چیزی زیبا رساند. در جای دیگر، نقوش او نفوذ کرد و زمزمهای نرم و در عین حال پر جنب و جوش ایجاد کرد.
تولید بارتلت شر باعث شد که دولکامارا با کالسکه ای طلاکاری شده با روغن مارهای او وارد شود، و الکس اسپوزیتو به عنوان شارلاتان مورد علاقه اپرا، باسو را با سنت فروشندگان لیز مانند پیرلی و هارولد هیل معاوضه کرد.
میشل گامبا، رهبر ارکستر، با رنگهای پاستلی تاریک نقاشی میکرد و در رشتههای متورم و بادیهای چوبی مرواریدی، یکپارچگی رنگ پیدا میکرد. گاه به گاه مسائل مربوط به گروه وجود داشت، اما زمانی که اپرا وارد مرحله نهایی خود شد – با ورود “Una furtiva lagrima” به “Prendi” و به پایان نهایی – شاهکار ساخته شده محکم دونیزتی به نظر می رسید که از خودش مراقبت می کند.
اکسیر عشق
تا 29 آوریل در اپرای متروپولیتن، منهتن؛ metopera.org.