اسکایچ ممکن است تجسم نیروهای معنوی هم خوب و هم بد باشد. کاپوسون با لحنی پر زرق و برق و مسی، عبارت آغازین را بیان کرد – ادای احترام باروک که به اختراع شماره 13 باخ اشاره می کند – سوسو حیله گر تاریکی و روشنایی. ویولنها نتهای بلند را در بالا مینواختند، که بی شباهت به اورتور فرشتهای آهنگ «لوهنگرین» واگنر نبود، درحالیکه بوقها در پایین فرو میرفتند. فلوت ها مثل پرستوها فرو می رفتند و برنج ها مثل اجنه بیرون می زدند. ناقوس های لوله ای به صورت آیینی نواخته می شوند. در این چارچوب، چه زیبا و چه شوم، ویولن سل کاپوسون مانور داد: گرم، بدنی، مصمم.
از این نظر، ویولن سل، هم در طراحی و هم در اجرا، نیروی متحرک قطعه بود که از نور و سایه عبور می کرد و چیزی از هر دو را می دانست. اسکایچ کادنزاها را نوشت تا این سه حرکت را به شکلی پیوسته پیوند دهد، و کاپوچون بر بیان جوی آنها در مقابل مهارتهای نمایشی پونی تأکید کرد. ارکستر مترهای متحرک و بافتهای آبکی موومان دوم را با قاطعیت پیمایش کرد و نلسون به طرز ماهرانهای راهی را ترسیم کرد که در آن موتیف آسمانی موومان پایانی برای سلستا و چنگ به یک رقص خطرناک تبدیل شد. شوخی های جاز و پایان ناگهانی در نهایت از دنیای صدای جذاب کنسرتو کم نکرد.
در مقابل، “هوا” آدس، خود را به یک ایده واحد – یکی از زیبایی های شکننده – برای مدت 15 دقیقه اش اختصاص می دهد. روشی که آدس ویولن را بلند می کند و تقریباً تکنواز را جرأت می کند تا آن را حفظ کند، تسیتوری شدید برای نقش سوپرانوی آریل در اپرای او “طوفان” را به یاد می آورد. با این حال، این بار، این اثر به جای آن که ماورایی بینظیر باشد، آرام است.
موتر که سال گذشته اولین نمایش جهانی «هوا» را در جشنواره لوسرن انجام داد، در Carnegie با لحن پلاتینیوم و متمرکز بازی کرد. ارکستر حلقههای مسحورکنندهای را در اطراف او ترسیم کرد و دنیایی از شیشه را تداعی کرد، در حالی که صدای موتر معصومیتی کودکانه پر از هیبت زمزمهآمیز را تابش میداد.
نلسون با حساسیت رهبر ارکستر اپرا که خوانندگان خود را دوست دارد، به طور مداوم صدای ارکستر را به منابع تکنوازان خود کاهش می دهد. اگر اجرای او از «Luonnotar» سیبلیوس – شعری لحنی درباره آفرینش اسطورهای زمین و فلک – فاقد حس فضایی کیهانی بود، حداقل شدت آرام آن قطعهای بود با لحن گلگون و نتهای بلند هالهای سوپرانو گلدا شولتز. این نوازندگان بهجای دراماتیک کردن، ابعاد جهانی قطعه را توصیف میکردند. نلسون در اولین کنسرتو ویولن موتزارت از نوازندگی زیبا و مطمئن موتر با لمسهای پرشور و سریع تسکین داد و او با تمرکز خیرهکننده، تمرکز و رنگآمیزی جیوهای کاپوسون مطابقت داشت. هر همکاری طبیعی و شهودی بود.
در برخی مواقع در طول اجراهای سمفونی بوستون، بخش ها از کل بیشتر بود. خواندن کتاب درسی می تواند مثال زدنی باشد اما در عین حال ساده. اما وقتی این ارکستر داستان جدیدی برای گفتن داشت، پر از شگفتی بود.