استونسفیلد ، انگلستان – هفت میخانه در این دهکده کوچک در آکسفوردشایر غربی طی سالها تعطیل شده است و برخی از ساکنان اینجا هنوز در مورد هر یک صحبت می کنند گویا یکی از اقوام عزیزی است که هفته گذشته منقضی شده است. سر سیاه؟ تبدیل به یک خانه خصوصی. گل رز و تاج؟ تخریب و یک ردیف خانه جایگزین آن شد. مسافرخانه Boot؟ کاپوت
بنابراین در ماه ژوئیه ، هنگامی که صاحب میخانه White Horse Tavern (تابلوی اسب سفید) با نصب یک تابلو بر روی درب ورودی ، اعلام کرد که این مکان برای فروش است ، نگران کننده بود.
فقط این نیست که ساختمان دو طبقه از سنگ و آجر از سال 1853 میلادی – از سالی که جنگ کریمه آغاز شده است – و از نظر هزاران مهمانی ، خم کن ، پذیرایی و کباب های یکشنبه آبجو سرو می کند. همچنین آخرین میخانه در استونزفیلد با 1500 نفر جمعیت است. بدون آن ، این روستا هسته اجتماعی خود را از دست خواهد داد ، و همچنین یک نقطه فروش مهم برای بقیه جهان است.
استیو کالاگان ، که زندگی می کند ، گفت: “دهکده هایی در اطراف آکسفوردشایر غربی وجود دارد و اگر مطمئن نیستید که کجا منتقل شوید ، به دنبال مکانی می گردید که دارای سه چیز باشد: میخانه ، مدرسه و فروشگاه.” به مدت 25 سال در استونزفیلد “ما گزارش هایی دیده ایم که وقتی دهکده ای آخرین میخانه خود را از دست می دهد ، املاک و مستغلات 10 درصد کاهش می یابد.”
آقای کالاخان ، 63 ساله ، قرار نبود دور هم بنشیند و تماشای از بین رفتن اسب سفید همراه با یک دهم ارزش خانه اش را ببیند. و قانون به او و محلی های همفکر دهانه ای داد. سالها پیش ، دولت اسب سفید را “دارایی با ارزش جامعه” قلمداد کرد ، نامی که شش ماه توقف مجاز در هر فروش را اعمال می کند ، بنابراین ساکنان می توانند برای جمع آوری پول و پیشنهاد برای مکان تلاش کنند.
از اکتبر ، آقای کالان و برخی همسایگان همین کار را انجام داده اند. آنها جامعه Stonesfield Community Benefit Society را تشکیل دادند و در تلاشند تا 395،000 پوند (حدود 525،000 دلار) ، قیمت مناسب میخانه را جمع کنند.
این گروه سهام 50 پوندی به فروش رسانده ، ماشین های شسته ، کیک فروخته ، گاراژهای از راه دور اجتماعی را برگزار کرده و چیزی به نام حراج وعده ها را ترتیب داده است ، کالاها و خدمات در آن پیشنهاد داده می شوند. این پیشنهادات شامل سوار شدن به یک اسب سفید به نام تار عنکبوت و یک نمایش خصوصی توسط یک گروه محلی به نام Village Idiots بود.
تا به امروز ، این سازمان 339،950 پوند جمع آوری کرده است. با ظهور مهلت خودخواسته از 30 نوامبر – فرصت برای پردازش مدارک قبل از پایان مهلت قانونی در اوایل ژانویه باقی مانده است – 55،050 پوند دیگر نیز مورد نیاز است.
به نظر می رسد که قرص خواهد شد
و حتی اگر ساکنان به هدف مالی خود برسند ، یک نان تست پیروزمندانه ممکن است زودرس باشد. طبق این قانون ، در ماه ژانویه ، صاحب میخانه ، جان لوید ، همچنان آزاد خواهد بود که به هر کسی که بخواهد بفروشد و او به جامعه گفته است که در حال حاضر یک خریدار علاقه مند در صف دارد.
آقای کالان و دیگران چند ماه پیش با خریدار احتمالی در اسب سفید ملاقات کردند و مرد به آنها گفت که می خواهد اسب سفید را به عنوان میخانه نگه دارد. اما بعداً اهالی دهکده دلسرد شدند و از یک جستجوی وب پس از جلسه یاد گرفتند که این خریدار سالها را به عنوان سازنده املاک سپری کرده است.
مطمئناً از منظر سرمایه گذاری ، تبدیل ساختمان به اقامتگاه منطقی است. میخانه ها به همان اندازه که محبوب هستند ، در بهترین زمانها پیشنهادهای کم حاشیه هستند. در طی همه گیری آنها گودال هستند.
در حقیقت ، قبل از شروع طغیان Covid-19 در سراسر جهان ، تعداد میخانه ها در انگلستان در حال کاهش بود ، از حدود 60،000 در اواخر قرن گذشته به 47،200 در حال حاضر ، طبق انجمن آبجو و میخانه انگلیس. در حال حاضر بیش از 700 میخانه در انگلستان در یک سایت املاک و مستغلات برای فروش قرار دارند.
مسئله این است که مالیات زیاد است و آبجو بیشتر از هر زمان دیگری در سوپرمارکت ها و جاهای دیگر موجود است. ممنوعیت استعمال سیگار ، که در سال 2007 اعمال شد ، کمکی نکرد.
صاحب میخانه ، آقای لوید ، حاضر به صحبت با تلفن نشد و در عوض ، چند پیام متنی ارسال کرد. همه آنها تأكید كردند كه وی چگونه تصور می كرد جامعه “جمع آوری وجوه” ، به گفته وی ، “صفر” است.
“آنها فقط 12 روز فرصت دارند تا 250،000 پوند جمع کنند!” او در 18 نوامبر نوشت.
یک ماجرا برای همه اینها وجود دارد و در طی گشت و گذار در منازل بیرونی و مجاور اسب سفید ، آقای کالان و کلر بروکس ، نایب رئیس جامعه ، آن را تهیه کردند.
روز بازدید ابری و خیس بود ، به روستا ، در حدود 12 مایلی شمال شرقی دانشگاه آکسفورد ، یک کارت پستال سیاه و سفید ، حدود 1905 ، می دهد. داخل اسب سفید از طریق یک پنجره ، عجیب و غریب ظاهر می شود آماده برای تجارت ، با اجاق گاز چوبی و میله ای که فقط تعداد زیادی مشتری از آن بی بهره اند.
در کنار میخانه یک باغ چمنزار قرار دارد که در آن هنگام نوشیدن آب گرم ، نوشیدنی ها جمع می شوند.
“خانم بروکس گفت:” او می خواست این کار را هموار کند. “
او در مورد برنامه آقای لوید ، سالها پیش ، برای تبدیل باغ به پارکینگ صحبت می کرد. آنقدر افراد در جلسه شورای محلی به این ایده اعتراض کردند که کسی مجبور شد صندلی های اضافی پیدا کند تا در اتاق همه جا باشد. شورا گفت: “نه”
وقتی آقای لوید و ساکنان شهر از برنامه های ساختمانی که در کنار اسب سفید داشت متعلق به او بود ، فکر دوم نیز وجود داشت. در آن زمان ، یک کوچه اسکیتل ، یک نسخه قدیمی از بولینگ ، در آن قرار داشت. او می خواست آن را به خانه تبدیل کند. این پیشنهاد به دلیل مخالفت شدید آقای کاللاگان و دیگران تصویب شد.
بسیاری از اهالی روستا که در دو جدال اخیر سخت ترین جنگ علیه آقای لوید را بر عهده داشتند اکنون جامعه را رهبری می کنند ، که ممکن است برخی از تنش ها را بین آنها توضیح دهد. آقای لوید در متنی گفت آقای کالان و دیگران پس از درگیری کوچه اسکیتل اسب سفید را “تحریم” کردند.
آقای کالاغان گفت که غیر واقعی است ، اگرچه او همچنین گفت که وقتی آقای لوید در حال بارگیری بود از میخانه پرهیز می کرد. همینطور دیگران که می گفتند آقای لوید هرگز علاقه خاصی به مهمان نوازی ندارند.
لیلا منون ، که هنوز به این جامعه نپیوسته و هیچ یک از سهام آن را خریداری نکرده است ، به یاد می آورد: “حتی به عنوان یک روستایی ، بعضی شب ها به آنجا می رفتید و مثل این بود که زیر سنگی خزیده باشید.”
آقای کالاگان نگران است که اگر تصور شود این مکان یک تجارت ناقص است ، یک مالک جدید می تواند از شورای محلی درخواست “تغییر کاربری” کند ، اجازه می دهد میخانه به اقامتگاه تبدیل شود.
اگر شورا نه بگوید ، بازی مرغ آشنایی می تواند آغاز شود ، بازی ای که می تواند سال ها ادامه داشته باشد. مالک منتظر شورا خواهد بود تا چشم ها را چنان وحشتناک بداند که جمع شود و اجازه بازسازی را بدهد. در همین حال ، شورا منتظر مالک مشتاق بازگشت سرمایه برای فروش یا بازگشایی میخانه خواهد بود.
خانم بروکس نتیجه شادتر را متصور است. او به قدری مطمئن است که جامعه اش موفق خواهد شد که اخیراً او یک اجاق پیتزا خریداری کرده است و قصد دارد به محض بازگشایی مکان آتش آن را آتش بزند.
وی گفت: “شاید من سرنوشت را وسوسه می كنم ، اما شانسم را دوست دارم.”