اتفاقات ماوراء الطبیعه، نفرین ها و عاشقانه ها، آریاهای دلخراش و آتش بازی های آوازی – چه چیزی را نباید دوست داشت؟
موتزارت “Die Zauberflöte” (“فلوت جادویی”)، یک اپرای دروازه بسیار محبوب، از زمان نمایش خود در سال 1791 مکرر روی صحنه ها حضور داشته است. با این حال، این یک شرط عادلانه است که محصول سیمون مک برنی، که در اپرای متروپولیتن افتتاح می شود. در روز جمعه، اولین آهنگی است که دارای آهنگ زنگی است که علامت تجاری پنج نت موسیقی پاپاگنو شکارچی پرنده را تکرار می کند. یا برای استفاده از حدود 100 بلندگو که به صورت استراتژیک در سراسر خانه قرار گرفته اند.
برای مکبورنی، استفاده از فناوری کمتر به معنای پذیرش زمان حال است تا سر زدن به خلق «زاوبرفلوت». این در Theater auf der Wien در وین بود که توسط Emanuel Schikaneder چندوظیفهای، خواننده سبک اپرا و مبتکر نقش پاپانو اداره میشد.
مکبورنی در مصاحبهای گفت: «شیکاندر جدیدترین روشهای ایجاد رعد و برق را داشت، ماشینهایی داشت که صدای باران را میدادند، صدای پرندهها را میدادند، او افرادی را داشت که صدای سم اسبها را میدادند». استفاده از صدا دنیایی جادویی ایجاد میکند، و در عین حال در قلب «فلوت جادویی» نگرانیهای واقعی انسان وجود دارد.»
کنار هم قرار گرفتن صمیمیت و مقیاس کیهانی، سادگی و پیچیدگی، فناوری پایین و بالا از دیرباز نماد کار مکبورنی بهعنوان موسس و کارگردان هنری شرکت تئاتری مستقر در لندن است. تماشاگران در نمایش انفرادی او «The Encounter» (که در برادوی در سال 2016 اجرا شد) تولید را از طریق هدفون تجربه کردند و آنها را در مناظر صوتی پیچیده غوطه ور کردند. چیزی که می توانست فاصله بین مجری و تماشاگر تئاتر را بیشتر کند، آنها را به هم نزدیکتر کرد.
مکبورنی برای «Zauberflöte» که اولین بار در سال 2012 در اپرای ملی هلند روی صحنه رفت و در سراسر اروپا نمایش داده شد، دوباره صدا را تجربه کرد. (این فیلم جایگزین تولید 19 ساله جولی تیمور در Met می شود؛ نسخه خلاصه شده و انگلیسی زبان او برای خانواده ها در فهرست باقی مانده است.) یکی از ویژگی های متمایز “Zauberflöte” مک برنی اهمیت محیط صوتی است.
ماتیو: “برای صحنه جنگل، پنج یا شش رد پرنده دارم که میتوانم بفرستم، یک جوی آب جاری که میخواهم آن را در بلندگوی سمت راست صحنه قرار دهم، دو آهنگ باد که در درختان میوزد.” موریس، طراح صدا، در یک تمرین اخیر گفت.
خوانندگان از طریق میکروفون های بدن تقویت می شوند، اگرچه فقط برای بخش های گفتاری – در “Zauberflöte” فراوان، که یک singspiel است، اعدادی با گفتگو بین آریاها نشان می دهند. میکروفونها برای قسمتهای خوانده شده خاموش هستند و نیاز به تنظیم مداوم توسط دو میکسر صدا دارند.
ارین مورلی، سوپرانو، که نقش شاهزاده خانم پاکدل پامینا را بازی میکند، گفت: «کارهای بسیار بیشتری میتوانم با دیالوگ با میکروفون انجام دهم. «میتوانم با بالای صحنه روبرو شوم، میتوانم چیزی را زمزمه کنم. من مطمئن هستم که برخی از پاکبازان وجود خواهند داشت که از این کار متنفر خواهند شد، اما نکته مهم این است که ما با میکروفون نمیخوانیم.»
Nathalie Stutzmann، رهبر ارکستر این تولید، نیز در هیئت بود. او گفت: “در خانه ای به بزرگی این خانه، برای من واضح است که ما باید از فناوری مدرن استفاده کنیم.” Met بسیار بزرگ است. عدم تطبیق با یک فضا کمبود هوش است. این طبیعی است که به خوانندگان کمک کنیم هنگام صحبت کردن فضا را پر کنند. همچنین مهم است که حجم قطعات گفتاری با حجم قطعات خوانده شده در اپرایی مانند این اپرا مطابقت داشته باشد، در غیر این صورت دو اثر متفاوت به نظر می رسد.
تقویت همچنین امکان ادغام یک هنرمند زنده فولی، روث سالیوان را فراهم می کند، که در فضایی مستقل عمل می کند، صحنه قابل مشاهده در سمت چپ، که شبیه آزمایشگاه مخترعان دیوانه به نظر می رسد. مک برنی درباره سالیوان گفت: «روابط او با بازیگران اساساً یک رابطه موزیکال است. آنها صداهایی را که قرار است در بیاورد میدانند، و بنابراین این رقصی است به همان شیوهای که ناتالی استاتزمن با خوانندهها میرقصد و سعی میکند ویولن سل و صداها با هم کار کنند.»
اشتوتزمن به همان اندازه که با نوازندگان و خوانندگان کار می کند، با موریس کار می کند. (همکار طراح صدا، او دیدگاه اصلی گرت فرای را در هشت سال گذشته پیاده سازی کرده است، در حالی که شکوفایی های خودش، از جمله آهنگ زنگ را اضافه کرده است.) جلوه های صوتی روی صفحه موسیقی نشان داده شده است، بنابراین او دقیقا می داند که چه چیزی را انتظار دارد و چه زمانی.
با افزودن به افزایش ارتباط بین قطعات متحرک اپرا، گودال تقریباً همسطح صحنه است.
مایکل لوین، طراح صحنه گفت: “ما تصمیم گرفتیم، “بیایید ارکستر را بالا ببریم، بیایید مردم را از نوازندگان آگاه کنیم.” چون ما خیلی به پنهان شدن بازیکنان عادت کرده ایم و آنها در قرن هجدهم اینطور نبودند.
در طول بخش های گفتاری در تمرین، نوازندگان ارکستر مانند گل هایی به خورشید به سمت صحنه چرخیدند. آنها می توانستند این عمل را برای تغییر تماشا کنند.
استاتزمن گفت: «هیچ چیز خستهکنندهتر از این نیست که یک نوازنده ارکستر باشید و در پشت یک غار باشید بدون اینکه بدانید چه اتفاقی روی صحنه میافتد». آیا می توانید تصور کنید که سه یا چهار ساعت، پنج ساعت برای واگنر، در ته یک گودال صرف کنید و هیچ ایده ای نداشته باشید که بالای سر شما چه می گذرد؟ نه تنها نوازندگان می توانند این “Zauberflöte” را ببینند. برخی نیز بخشی از عمل می شوند.
با این حال، قرار گرفتن در جایگاه بالاتر چالشی را ایجاد می کند. اشتوتزمن گفت: «ما باید مراقب باشیم که خوانندگان را پنهان نکنیم. تعادل صدا تغییر می کند زیرا ما بالا و بالاتر هستیم، بنابراین ما بلندتر هستیم. شما باید هوشیار باشید و در عین حال از ملایم بودن خودداری کنید.»
بسیاری از جلوه های بصری تولید نیز در نمای ساده ایجاد می شوند. بلیک هابرمن، هنرمند، طراحیها و جلوههای مبتکرانه را – تماشا کنید که چگونه یک آسمان پرستاره را به تصویر میکشد – به طرحهای زنده کمک میکند. مک برنی با پوزخندی بدبینانه گفت: «من تمام ترفندهایم را نشان میدهم و سپس آنها دو چندان جادویی میشوند.
از نظر لوین، ساختن کل خانه بخشی از یک ارگانیسم به همه یادآوری می کند که مصنوعی بودن و ناپدید شدن شکل هنری، قدرت آن را تشکیل می دهد. او گفت: «کاری که ما میخواستیم انجام دهیم این است که مخاطب را به خطاپذیری تئاتر بکشانیم. “چیزهایی در مقابل چشمان شما ساخته می شوند، و زنده است، و دیگر تکرار نمی شود. و افرادی که در حال ساختن آن هستند، اینجا با شما در یک اتاق هستند، و ما همه با هم این کار را انجام می دهیم.»
اگر پیشبینیها معادل مدرن فانوسهای جادویی است که در قرن هفدهم توسعه یافتند، مکبورنی و لوین نیز نسخهای معاصر از فرش جادویی را ارائه کردند: یک سکوی مربع مرکزی که میتواند شخصیتها را حمل کند، اما همچنین نشاندهنده بیثباتی آنها است. . می تواند بالا و پایین برود و به زوایای مختلف متمایل شود. خوانندهها میتوانند از بالا بپرند یا در زیر بچرخند. مورلی گفت: “وقتی روی آن هستید، بسیار ایمن تر است.” “از دور، وحشتناک به نظر می رسد.” او با خنده اجازه داد که «وقتی به زیر سکو رفتیم، چند لحظه در تمرین بود که گفتم: «میخواهی این کار را انجام دهم. چی؟”
برخی از کارگردانان مدرن به دلیل تأکید بیش از حد بر صحنهپردازی یک اپرا بر روی موسیقی آن و تحمیل تفسیرهایی که از آنچه آشنا هستند، مورد انتقاد قرار گرفتهاند. اما ستاره شمالی مکبورنی همچنان موسیقی باقی میماند و تلاش میکند به آنچه برای سازندهاش معنی داشت وفادار بماند.
او گفت: «من فکر میکنم برای موتزارت، اگر بتوانید موسیقی آنقدر زیبا بسازید، مردم تغییر کردهاند. ما می توانیم بحث کنیم که آیا او درست می گفت یا خیر، اما اسمش “فلوت جادویی” است. فلوت رفتار مردم را تغییر می دهد.»
موتزارت به موسیقی خود اطمینان داشت: “او می دانست که می تواند مردم را به گونه ای حرکت دهد که زندگی آنها را تغییر دهد.”