کارلوس سیمون آهنگساز مشغول است. شش نمایش در چهار ماه شلوغ است.
در ماه فوریه، سیمون برای اولین حضور “چهار رقص آمریکایی سیاهپوست” خود در ارکستر سمفونیک بوستون حضور داشت. در مرکز کندی در واشنگتن، جایی که سایمون از سال 2021 در آنجا آهنگساز بوده است، او در ماه آوریل دو نمایش را زیر نظر داشت: «آوازهای جدایی»، صحنهای از شعر مولانا که خورشید هنوز میدرخشد، و «کبوتر را نگذار. Sing Up Late!» یک همکاری اپرایی بی احترامی با نویسنده کتاب مصور مو ویلمز.
در این ماه، ارکستر سمفونیک دیترویت اولین اجراهای «آب پریشان» را اجرا کرد، کنسرتویی برای ترومبون که ترس و اعتقادات آزادی خواهان در راه آهن زیرزمینی را به شکلی تکان دهنده فرا می خواند. سپس ایمانی ویندز «غول ها» را افتتاح کرد، پنج طرح از پیشگامان رنگ.
همه آنها قبل از پنجشنبه، زمانی که ارکستر مینهسوتا احتمالاً مهمترین سفارش کار سایمون تا کنون را اجرا میکند: «brea(d)th»، برای بزرگداشت قتل جورج فلوید.
سایمون در مصاحبه اخیر خود گفت: «اگر این موسیقی به روش درست اجرا شود، اگر صادقانه باشد، فرقی نمیکند به هر زبانی، با هر پیشینهای، سفیدپوست، سیاهپوست، هر کس دیگری، مهم نیست. مستقیم به شما و این همان چیزی است که من همیشه برای آن تلاش می کنم، صداقت، در موسیقی ام.
سیمون، 37 ساله، پیش از همه گیری در حال افزایش بود. اما او در سه سال گذشته به شهرت بسیار بیشتری دست یافته است، زیرا موسیقی کلاسیک، با تأخیر بسیار شرم آور، متوجه شد که سیاه پوست زندگی می کند، هنرمندان سیاه پوست و موسیقی سیاه پوست اهمیت دارند.
سایمون گفت: «احساس نمیکنم که دارم بیش از حد کار میکنم یا دارم به حد مجاز فشار میآورم. برای من احساس خوبی است، اما در عین حال سپاسگزارم که کاری را که انجام میدهم انجام میدهم و کاری را که انجام میدهم دوست دارم.»
درک اینکه چرا نام سایمون در لیست کنسرتها به یک منظره رایج تبدیل شده است، به اندازه کافی آسان است: آهنگ کوبنده و تمام عیار «سرنوشت اکنون پیروز میشود»، پاسخی به سمفونی هفتم بتهوون، در اکثر ارکسترهای اصلی و بسیاری دیگر شنیده شده است. بعلاوه. او به سرعت، تأثیرگذار و دعوتکننده، تا حدودی شبیه به ویلیام گرانت استیل و فلورانس پرایس مینویسد. نمرات او اغلب به نظر می رسد که گویی آنها، صمیمانه و در عین حال فروتنانه، به قدرت خود برای ایجاد تفاوت باور دارند.
جیاناندریا نوسدا، مدیر موسیقی سمفونی ملی که چندین اثر سایمون از جمله «آوازهای جدایی» را سفارش داده و اجرا کرده است، گفت: «آنچه در موسیقی کارلوس دوست دارم این واقعیت است که او واقعاً میخواهد با هم ارتباط برقرار کند. هیچ چیز صرفاً فکری وجود ندارد. همیشه یک عنصر احساسی پشت آن وجود دارد.»
جسی مونتگومری، دوست سایمون و با او عضو گروه آهنگسازان چت گروهی که خود را Blacknificent Seven مینامند، در موسیقی سایمون صدای متمایز موسیقی را میشنود.
او گفت: «احساس میکنم نحوه ارتباط او با تاریخ شخصیاش، هویتش، از طریق موسیقیاش بسیار مستقیم و تکاندهنده است. “او بسیار متعهد است که داستانی را از طریق موسیقی خود حمل کند، روایتی را حمل کند و معنی داشته باشد.”
او گفت سایمون خود را بهعنوان یک گرو، «حافظ داستانها از طریق موسیقی» میبیند و بسیاری از داستانهای او «پیامی مثبت، پاسخ مثبت به مبارزه» را ارائه میدهند. برای مثال، «پرتره یک ملکه»، زن سیاه پوست را جشن می گیرد. “Motherboxx Connection” از کمیک های افروفوتوریستی Black Kirby استفاده می کند. «سکوت باش و بدان»، یک تریو پیانو، حضور و لطف خدا را به طور مسالمت آمیز اعتراف می کند. “نفس” یک مراقبه آرام بخش برای ارکستر مجلسی است که از الهیات هوارد تورمن الهام گرفته شده است.
اما برای سایمون، حمل معنا به عنوان یک مرد سیاهپوست آمریکایی در میان نژادپرستی پایدار نیز به معنای تحمل وزن سنگین است. این مسئولیتی است که او شور و اشتیاق و شفافیت واعظانی را که از آنها منشأ گرفته است به ارمغان می آورد.
هیچ جا به اندازه در «مرثیه ای برای بردگان» مشهود نیست. با آمیختن مراسم مذهبی لاتین با معنویات، انجیل و جاز به متنی که توسط مارکو پاوه نوشته، صحبت و رپ شده است، به 272 نفری که در سال 1838 برای پرداخت بدهی های دانشگاه جورج تاون، جایی که سیمون اکنون در آنجا تدریس می کند، فروخته شدند، تجلیل می شود. در اولین نمایش زنده خود در موزه ایزابلا استوارت گاردنر در بوستون در اکتبر گذشته، این اثر دارای نیروی اخلاقی خیره کننده ای بود که در یک لحظه خواستار عدالت و احترام به کسانی بود که نام و سن آنها در افتتاحیه آن حک شده است.
این اثری است که اجرای آن برای سیمون دشوار است. برای ضبط و کنسرت بوستون، او در کنار پاوه، ترومپت ساز MK Zulu و Hub New Music در پیانو بود. او گفت که بعد از سال آینده دیگر آن را بازی نخواهد کرد، اگرچه دیگران ممکن است.
او درباره افرادی که یادبودشان را یاد می کند، گفت: «آنها هرگز تصور نمی کردند که من در آنجا استاد باشم، یا حتی تصور نمی کردند من اجرا کنم و از آنها تجلیل کنم. “و این خیلی طول می کشد.”
سیمون متولد شد در واشنگتن در سال 1986. ده سال بعد، خانواده او به آتلانتا نقل مکان کردند، جایی که پدرش در کلیسای راه گالیله خدمت می کند. سیمون تا زمانی که در کالج مورهاوس ثبت نام کرد، موسیقی نخواند. او از طریق گوش فرا گرفته بود، بداهه نوازی کردن با جماعت پنطیکاستی در روزهای یکشنبه و گرفتن کلید سمت راست در حالی که نمازگزاران خود به خود در ستایش می خواندند. به گفته او، این یک درس هفتگی بود که چگونه موسیقی می تواند به مردم کمک کند.
مارک باموثی ژوزف شاعر، خواننده موسیقی سایمون برای «brea(d)th» و دیگر آثار، گفت که این اثر ماندگاری بر موسیقی سایمون گذاشت.
جوزف گفت: «کلیسا بهعنوان یک مقدمه به این معنی است که یک تداعی وجود دارد که بخشی از خروجی است». او افزود: لحظاتی در اپرای تکپردهشان «همه چیز خراب میشود»، «جایی که روحها متورم شدند. و طبق تجربه من، شما در اپرا چنین چیزی را پیدا نمی کنید. شما ممکن است تحت تأثیر ملودی و لحن قرار بگیرید، اما غریزه برافروختن آتش – به نظر من این یک ویژگی متمایز است.
سایمون برای کلوپ گلی در مورهاوس با آنها نواخت، آواز خواند و موسیقی نوشت. او در سمفونی نهم بتهوون اجرا کرد و فهمید که استیل، مارگارت باندز و بسیاری دیگر از نوازندگان سیاهپوست با سنت های مشابه آهنگسازی کرده اند.
سیمون گفت: «این یک تشویق بود. میتوانستم خودم را در آنها، در موسیقی آنها ببینم و این به من انگیزهای داد تا به جلو بروم.»
او تصمیم گرفت آهنگساز شود، نه پیانیست یا تنظیم کننده، و در دانشگاه ایالتی جورجیا کار فارغ التحصیلی انجام داد و پس از آن در دانشگاه میشیگان مدرک دکترا گرفت. او گفت که در همان حوالی بود که به اندازه کافی اعتماد به نفس داشت تا میراث خود را در معنویات و انجیل با اشکال و اصطلاحات کلاسیک ترکیب کند.
سایمون گفت: «حدس میزنم میترسیدم شیک باشم و از موسیقی کاریکاتور بسازم. او پس از دیدن اینکه چگونه هنرمندان تجسمی مانند جیکوب لارنس و رومار بیردن زندگی سیاهان را با انتزاع خاصی به تصویر میکشند و آموخت که چگونه موتزارت، بتهوون و بارتوک به شیوهی خود «از موسیقی مردم» استفاده میکنند، به خود اجازه بیشتری داد تا تلاش کند.
روند او اغلب شامل حجم قابل توجهی از تحقیقات است که برای اطمینان از اینکه او داستانی را درست می گوید. برای “brea(d)th” که برای گروه کر، ارکستر و کلام گفتاری نوشته شده است، سایمون و جوزف آوریل گذشته از مینیاپولیس بازدید کردند تا با آنجلا هارلسون، عمه فلوید، و ژانل آستین از یادبود جهانی جورج فلوید ملاقات کنند. بث کلار لانگ، معاون مدیریت ارکستر مینه سوتا، گفت که آنها چندین سفر برگشتی برای تعامل با اعضای جامعه داشتند، که برخی از آنها پژواک مکالمات آنها را در قطعه خواهند شنید.
در ابتدا، سیمون در مورد این سفارش مطمئن نبود، و نمی خواست مرثیه دیگری بسازد، یا مرثیه ای مانند “مرثیه: گریه ای از گور” (2015)، که او آن را به تریون مارتین، اریک گارنر، مایکل براون و آن ها تقدیم کرد. که به ناحق توسط یک قدرت ستمگر به قتل رسیده اند.» اما جوزف او را متقاعد کرد که این قطعه میتواند «نقطه عمل باشد، نه فقط یک لحظه تأمل».
و این امیدی است که سایمون در بسیاری از موسیقیهای خود دارد.
سیمون گفت: «من خودم را یک سیاستمدار نمی دانم. من نمی توانم قوانینی ایجاد کنم. اما فکر میکنم میتوانم بر فکر و بحث تأثیر بگذارم، که بعداً باعث میشود کسی قانون ایجاد کند. بنابراین غیرمستقیم در آن راه است. اما هنوز هم هست – از هیچی بهتر است.»