چگونه جیلیان ولش و دیوید راولینگز در خوش بینی

به این مقاله گوش فرا دهند ضبط صدا توسط Audm

برای شنیدن داستان های صوتی بیشتر از ناشرانی مانند نیویورک تایمز ، Audm را برای iPhone یا Android بارگیری کنید.

همانطور که هنوز وارد شده ایم فصل دیگری از تنهایی فردی و جمعی ما ، یادآوری در مورد قدرت موسیقی زنده تقریباً بی رحمانه به نظر می رسد. اما اگر پیش از این ، به اندازه کافی خوش شانس بودید که جیلیان ولش و دیوید راولینگز را به صورت زنده مشاهده می کنید ، به احتمال زیاد این حس بازگشت به خانه را تجربه کرده اید که دو مجری که واقعاً عاشق حضور در صحنه هستند با هم می توانند به مخاطبان مشتاق اهدا کنند.

ولچ و راولینگز از اوایل دهه 90 با هم آواز می خوانند و در صحنه ، هر یک فقط با یک نگاه سریع یا نگاهی به یک پا می توانند نیازهای دیگر را تشخیص دهند. این سطح از اعتماد به بیرون گسترش می یابد و مخاطب را به یک محفل صمیمیت نزدیک می کشاند. ولش با تمام صورتش آواز می خواند – وقتی آهنگی به سمت شادی خم می شود ، تقریباً نمی تواند لبخند بزند و وقتی آهنگی به سمت غم و اندوه خم می شود ، متفکر به نظر می رسد ، گاهی اوقات دلشکسته ، و گاهی به هر سرنوشت آهنگ استعفا می دهد. اما صدای او همیشه ثابت و واضح است. ابتدا در قلب طنین انداز می شود: او آواز می خواند گویی که یا عزادار است یا برای عزاداری آماده می شود. راولینگز از این دو بیشتر متحرک است – او قد بلند ، ورزشکار و پرانرژی است. هنگامی که او گیتار خود را می نوازد ، تمام قسمت بالاتنه او می چرخد ​​و در حرکات کوچک اما وحشیانه می چرخد. صدای ترکیبی آنها فراتر از هماهنگی صوتی ساده عمل می کند. سوالات احساسی در حال انجام است. اگر صدای ولش خبر خوب یا اخبار سخت دنیا را به گوش شما می رساند ، صدای راولینگز از زیر می آید و می پرسد غم و اندوه چقدر می تواند عمیق تر شود و یا غرق در آن می تواند به کدام ارتفاعات تازه صعود کند.

من آنها را در ویرجینیا در پاییز 2018 در یک نمایش بیرونی دیدم که به طور متناوب طوفانی بود. جمعیتی چند صد نفری در زمینی وسیع فرود آمدند و پاهای ما در چمن های گل آلود فرو رفتند. تقریباً در نیمه راه مجموعه خود ، آنها آهنگی از “زمانهای سخت” را اجرا کردند که برای حافظه من کار شده است. لحن ، در سطح خود ، در مورد غلبه بر مشکلات جهانی است – یک مرد شخم می زند و برای قاطر خود آواز می خواند ، تا اینکه شخم را متوقف کند و روزی قاطر از بین برود. این یک آهنگ صبور و دلخراش است که از طریق یک وعده مبهم اما باورپذیر برای چیزی بهتر فیلتر شده است. به خصوص وقتی به صورت زنده بازی می کنید ، این احساس به شما می رسد که از یک زخم باز پرستاری می کنید که به آرامی بسته می شود ، اینچ به اینچ.

هنگام آواز خواندن ، باران شروع به باریدن کرد و در حالی که گل و لای اطراف ما بلند می شد ، مخاطبان به یکدیگر نزدیکتر جمع می شدند. Welch دو سوم ابتدایی “اوقات سخت” را به تنهایی اداره می کرد ، یک بنجو را انتخاب می کرد و واقعیت های منظره و شخصیت های آن را بیان می کرد. راولینگز کمی پشت سر او ایستاد و ساکت تکان می خورد ، شاید یک یا دو رشته گیتار را کنده باشد. او خویشتنداری تقریباً مشهودی از خود نشان داد و از پیش بینی ارتعاش کرد. سپس به نظر می رسید متن “همه ما در زمان شیرین خودمان به بهشت ​​می رسیم” ولچ راولینگ را فعال می کند ، آهنگ را از یک داستان دور اما قابل لمس به دستورالعمل های فوری برای شنونده ای تبدیل می کند که ممکن است تحت برخی از ناراحتی ها اداره شود و به دنبال آزاد شدن است.

هنگامی که آنها به خط “و لگد بزنند تا گرد و غبار از شکاف های کف بالا بیاید” ، آنها پاهای خود را به طور همزمان بر روی کلمه “بالا” بلند کردند و آنها را به طور غریزی آوردند پایین در همان زمان این جادوی عملکرد آنهاست که لحظات کوچک را رمانتیک می کند. آنها طوری آواز می خوانند که گویا به شما اجازه می دهند رازی را مخفی کنید که ممکن است زندگی شما را برای همیشه نجات ندهد اما در آن لحظه قطعاً آن را نجات می دهد. دلم برای اجرای آهنگهایی که احساس تولد کل سیارات را دارند تنگ شده ام. با ولش و راولینگز می توانید پنج ، شش بار در شب این احساس را داشته باشید.

وقتی در اوت با ولچ و راولینگز آشنا شدم ، آنها همانقدر گرم بودند که نمایش هایشان باعث شده است من انتظار داشتم ، اما یک آزمایشی هم وجود داشت ، زیرا ما بیش از شش فوت فاصله داشتیم تا صحبت کنیم. ولش و راولینگز ، مانند خودم و بسیاری دیگر ، در طول بهار و تابستان با افراد زیادی ارتباط برقرار نکرده بودند.

ما در یک اتاق غول پیکر در داخل استودیوهای Woodland ایستاده بودیم ، پایگاه خانه این دو در شرق نشویل ، محله ای که توسط گردبادی که در ماه مارس در شهر رخ داد ، دقیقاً آسیب دید ، درست قبل از این که همه گیری کشور بسیاری از کشور را به خانه های ما محدود کند. ولش گفت: “اگر سرتان را بالا بیاورید ، با اشاره به سقفی که به طور تصادفی از چوب وصله شده بود ، می توانید ببینید که در آن سقف نداریم.” این ساختمان زمانی تئاتر Woodland بوده است ، قبل از اینکه به استودیویی تبدیل شود که در آن Emmylou Harris ، Johnny Cash و Willie Nelson ، با سرعت بالا ، به اجرای برنامه های محلی و محلی پرداختند. راولینگز و ولش که یک زن و شوهر نیز هستند ، ساختمان را حدود دو دهه پیش پس از اینکه تقریباً در اثر گردبادی متفاوت تخریب و سپس توسط شهر محکوم شد ، خریداری کردند.

ولچ ، با تمام مشکی پوشیدن (از جمله ماسک خود) ، با زرق و برق در فضا قدم زد ، گویی که دوباره آن را با چشمانی تازه دیده و با آرامش آسیب دید. در ماه مارس ، ولش و راولینگز برای نجات تجهیزات و مهمتر از همه – ضبط های اصلی خود ، از خانه مجاور خود به استودیوی بدون سقف که در حال حاضر است ، طوفان زدند. با ریختن باران ، آنها مجبور شدند که تقریباً 10 ساعت چیزها را به اطراف منتقل کنند: جعبه های ضبط ، جعبه های پر از گیتار. در آن زمان قدرت و سرویس سلول وجود نداشت و راهی برای دسترسی به دیگران وجود نداشت. فقط این دو نفر و یکی از دوستانشان بودند که در آپارتمان استودیو زندگی می کردند و سعی می کردند آنچه را که می توانند پس انداز کنند و تاریکی را با چراغ قوه در حال روشن شدن روشن کنند.

ولش گفت:” من و دیو به معنای واقعی کلمه ، هر قطعه ای از جهان را نجات داده ایم ، “و این التماس می کند سوال: چرا این را ذخیره کردم؟ ارزش این چیست؟ من قصد داشتم با این کار چه کنم؟ ” صدای او خسته و تأمل برانگیز بود ، گویی که او دیگر نه با من بلکه با خودش صحبت می کرد. “آیا فکر می کردم همه اینها برای همیشه امن باشد؟”

برای این دو نفر ، ماه های پس از گردباد و حمله همه گیر ، شاید به طور غیر منتظره ای منجر به یک خروجی افزایش یافته آنها “همه اوقات خوب” ، آلبومی از آهنگ های محلی قدیمی را در ابتدای ماه ژوئیه منتشر کردند و بقیه سال را با انتشار “Boots 2: The Lost Songs” ، مجموعه ای سه جلدی از ضبط ها ، سپری می کنند. نجات یافته از استودیوی سیل زده (جلد اول در اواسط ژوئیه منتشر شد). برخلاف Welch و Rawlings است که این موسیقی را در یک انفجار به جهانیان بکشاند – 58 ترانه در نیم سال ، که هفت آهنگ بیشتر از آلبوم های پنج استودیویی Welch است. ولش و راولینگز با توجه به توجه کشور به اعماق جدید عدم اطمینان ، فوریت عاطفی جدیدی را کشف کرده اند. آنها بار دیگر به آنچه می دانند باز می گردند: ترانه هایی در مورد گرمای آرام زندگی آهسته ، چالش برانگیز ، درمورد افرادی که باید در مسیر رسیدن به خیر تصمیمات سخت بگیرند.

تصویر

< فیب بریجرز ، ترانه سرا ، به من می گوید: div class = "css-53u6y8">

“جیلیان طوری می نویسد که به نظر می رسد از دهه 1800 است.” “همه چیز بسیار غنی و زمینی است. آهنگ ها بی انتها احساس می شوند ، اگرچه بسیار ژانر محور هستند. ” راولینگز و ولش که 50 و 53 ساله هستند ، تأثیر بزرگی بر ترانه سرایان نسل خود و ترانه سرایان جوان تر که موسیقی محلی را دنبال می کنند یا حتی در حومه آن داشته اند. بریجرز یکی از نمونه های بسیاری از هنرمندان جوان است که از این دو نفره الهام گرفته اند (او به طور معمول آهنگ “همه چیز رایگان است” را پوشش می دهد). بریجرز از طریق تلفن به من گفت: “جفت شدن ولش و راولینگز یک رویا است. این یک نوع معجزه است که آنها یکدیگر را پیدا کردند – این دو نفر وسواس زیادی در ترانه سرایی و نوار و بی نقص کردن چیزها دارند. آنها تقریباً به یک موجودیت تبدیل شده اند. “

ولچ و راولینگز” همه اوقات خوب “را در ماه های ابتدایی همه گیری بر روی کاناپه خود ضبط کردند و از طریق یک سگ قدیمی کتاب ترانه های محلی را که از زمان حضور در کالج موسیقی برکلی در اوایل دهه 90 عزیز نگه داشته بودند ، شنیدند. آهنگ ها صمیمی به نظر می رسند ، تقریباً گویی شما با آنها در اتاق هستید اما شاید پنهان شوید ، یک مهمان ناخوانده در مهمانی آنها. ضبط ها کم است – به حدی ناچیز که هیجان نه در ساز ، بلکه در آهسته خزیدن دو صدا است که به دنبال ملاقات با یکدیگر در زمینه کر یا کرشندو هستند. بهترین بازنگری مواردی است که درد می کنند ، مانند آهنگ عنوان ، که نسخه رالف استنلی را کند می کند. این ترانه در مورد فراق با یک عاشق است ، اما وقتی صدای راولینگز با متن “من آرزو می کنم برای خداوند هرگز به دنیا نیامدم / یا در جوانی نمی مردم” درب منزل را لگد می زند ، چنان حق دارد که به طور ناگهانی تبدیل می شود مداحی برای کل کشور ، کل جهان همانطور که می شناختیم. و این شگرد “همه اوقات خوب” است – یافتن غم های جدید و ناآشنای در این آهنگ های قدیمی و آشنا.

آهنگ آخر “همه اوقات خوب” “Y’all Come” است ، آهنگی که توسط بیل مونرو ضبط شده است و به زبان ساده در مورد جمع شدن با دوستان و همسایگان است. نسخه آنها کندتر از لمس مونرو است ، اما هنوز همان لحن شاداب را حفظ می کند. وقتی اجرای آنها را مطرح کردم ، ولچ پوزخندی زد. او گفت ، “این خنده دار است ، در این لحظه ،” سر خود را به آرامی تکان داد و با دست به بیرون از منزل اشاره کرد. “مثل این است: … وقتی می توانید بیایید و ما را ببینید. ما به جایی نمی رویم. “”

باران شروع به باریدن کرد و برنامه ما برای نشستن و صحبت کردن روی میز و صندلی هایی که از فضای سبز رالینگز و حیاط پشتی Welch رد شده بودند سر و صدا شد. وقتی طوفان ریتم بالای سرمان را زد ، زیر یک سایبان در کنار خانه آنها جمع شدیم. ولش و راولینگز که عاری از ماسک بودند و چهره های ما را آراسته می کردند ، راحت تر وارد گفتگو شدند. راولینگز اغلب به طرز لذت بخشی مماس است – به اندازه کافی خودآگاه است و می داند که مماس است اما خیلی هیجان زده است که نمی تواند خودش را متوقف کند ، روشی که دوستداران موسیقی می توانند داشته باشند وقتی احساس می کنند با شخصی جدیدی که می توانند با او سر و صدا کنند ملاقات کرده اند. ولش از شیوه نوشتن ، آواز خواندن – با اندیشه ای کاملاً کنترل شده و لایه ای با صداقت واقعی صحبت می کند. همانطور که در مورد برخی از قهرمانان آواز و نویسندگی صحبت کردیم ، ولش از باب دیلن نام برد. او به من گفت: “من نمی دانم که وقتی او برود چه خواهم کرد ،” و مکث کردم و به فاصله غرق باران خیره شوم. “من حتی نمی توانم در مورد آن صحبت کنم.”

ولش و راولینگز نویسندگان نویسنده هستند ، اما آنها به قدری سخاوتمند هستند که چندین در را باز می کنند: آنها آهنگ های ساده را به اندازه نوشتن آهنگ های لایه لایه که برای هر شنونده ای ساده است نمی توانند بنویسند. آنها همچنین نوستالژیک هستند ، نه فقط از نظر زیبایی شناسی بلکه از لحاظ کاملا عملی نیز. آنها در شعرهایشان به قهرمانان گذشته خود ، دوستان حال خود سر می زنند. در بیت چهارم از “من یک بزرگراه می بینم” ، آهنگ پراکنده و 15 دقیقه ای پایانی “Time (The Revelator)” از سال 2001 ، آواز می خواند: “تو کدام معشوق هستی جک الماس؟ حالا شما امیلو باشید ، و من گرام. “

امیلو هریس از بسیاری از استعدادها حرفه ای ساخته است ، اما یکی از آنها تطبیق پذیری او به عنوان یک شریک دونفره – به ویژه همانطور که ولش و راولینگز در ترانه می گویند ، در اوایل دهه 70 با گرام پارسونز. اما همچنین با دالی پرتون و لیندا رونستاد در دو آلبوم به عنوان سه نفر ، و در بعضی مواقع طی دو دهه گذشته با خود ولش.

“بیشتر خوانندگان ، بیشتر افرادی که من را آویزان می کنم مردم دوست دارند با هم آواز بخوانند. “هریس از من در تماس تلفنی وقتی در مورد ریشه هایی که ولش و راولینگز به طور مداوم به آن ضربه می زنند ، پرسید. اما پیدا کردن چیزی که وی “آن سومین صدای عالی با هم” را خواند ، لذت خاصی دارد. او آن را به رقص تشبیه کرد. “شما لازم نیست ناوگان پا باشید ، شما فقط با شخص دیگری پیوسته اید. “

هریس اصرار دارد که ولش و راولینگز به عنوان یک دونفره همچنان محکم باقی مانده اند زیرا آنها بدون توجه به اینکه کسی باشد ، موسیقی بازی می کنند گوش دادن به آنها او می گوید: “آنها بسیار پاک هستند بدون اینکه گرانبها باشند.” “به روش خود آنها پانک هستند.”

اعتبار … کریستین پاتر برای نیویورک تایمز

< / div>

این دو امسال خیلی تحمل کرده اند. در میان بازسازی یک استودیو ، در میان یک بیماری همه گیر ، گیر افتاده در خانه ، آنها آهنگ های قدیمی را که ساخته اند ، آهنگ های قدیمی را که دوست دارند ، دوباره شکل می دهند. شاید این روشی برای گذراندن نسخه دیگری از بزرگسالی آنها باشد ، نسخه دیگری از جهانی که ممکن است احساس بهتری داشته باشد یا حداقل کمی امیدوار کننده تر باشد.

با ته نشینی باران ، ولش و راولینگز درباره منشأ “چکمه 2” به من گفتند. این مجموعه ای از آهنگ ها است که پس از ضبط در دسامبر 2002 ، متولد شد و مشتاقانه مشتاق انجام قرارداد بود. در سال 1994 ، اندکی پس از انتقال آنها به نشویل ، ولچ یک قرارداد انتشار را به دست آورد که از او خواسته بود هر سال تعداد معینی آهنگ تولید کند. کمتر از یک سال بعد ، او قرارداد شخصی خود را به دست آورد و باعث شد که از قرارداد انتشارش عقب بماند. ولچ بیش از 30 آهنگ بدهکار بود ، اما همانطور که حرفه خودش شتاب بیشتری می گرفت ، ناامید شد که از معامله خارج شود. راولینگز یک ایده ساده داشت: اگر شرکت به آهنگ احتیاج داشت ، این دو نفر به آنها آهنگ می داد. ولش تصریح کرد: در طول آخر هفته – “آخر هفته طولانی” – این دو آهنگ 48 آهنگ نوشتند.

ولش به من گفت:” من در دفترچه های مارپیچی حاکم بر دانشگاه با مداد می نویسم ، و فقط دسته های زیادی از آنها بود. ” “دیو دفترچه را ورق می زد ، یک رقیب پیدا می کرد ، آن را تایپ می کرد ، آن را برای من آورد و می گفت:” این ترانه غزل و ناتمام است. “و سپس او وارد می شود و شروع به تلاش برای یافتن دیگری می کند. و من سعی می کنم تا زمانی که او با دیگری برگردد آن را تمام کنم. مانند یک خط مونتاژ. “

آنها آهنگ ها را به نوار ضبط می کنند ، اما نه به عنوان ضبط های مناسب ، فقط برای مستند کردن آنها. این نوارها 18 سال می نشستند ، بیشتر آهنگ ها را کسی نمی شنید. پس از نجات پس از طوفان ، آنها دوباره مورد بازسازی قرار گرفتند.

“چکمه های 2” باعث شد تا به آنچه هریس گفت فکر کنم: این احساس کمی مانند ضبط پانک است ، نه فقط در ماهیت سریع و تا حدودی سخیف ضبط آن بلکه در سرعت آن نیز هست. آهنگ ها بدون شک پایان یافته و بسیار شارپ هستند ، اما سرعت آن ها از تجربه معمول Rawlings-Welch است. بسیاری از آنها فقط درحدود دو دقیقه وقت می گیرند – روایت ها به جاهای یک ماراتن به سختی در فضاهای کوچک بسته می شوند ، دوومیدانی می شوند.

“ما اغلب با آنچه بسیار هسته کوچک یک فکر یا ایده و تلاش برای حفظ تمرکز در آنجا ، “راولینگز به من می گوید. “و یکی از موارد مورد علاقه من در مورد نوشتن به طور کلی این است که شما مانند دیگران در خارج از آن هستید.” وی همچنین فرایند آنها را مانند “آب از دامنه تپه جاری کرد.” هر بار همان مسیر را طی می کند. و این مسیری است که به نظر ما زیباست. “

در “نوار اول” ، که فقط دو دقیقه طول دارد ، شنوندگان در یک نمایشگاه شهرستان رها می شوند و از کنار غرفه بوسیدن می گذرند ، با شخصیتی که ممکن است احساس کنند از قدیم الایام شناخته شده اند. ترانه هایی درباره خالی بودن وسیع جاده وجود دارد که به نظر می رسد می تواند راهی باشد که شما آن را شناخته اید و در آن قدم گذاشته اید. آهنگ هایی در مورد مردان بد که سعی می کنند کارهای خوبی انجام دهند تا از یک مکان بد خارج شوند. هیچ دغدغه ای برای آراستگی و وضوح وجود ندارد. بعضی اوقات آهنگ فقط تمام می شود همانند “آتلانتیک سیتی” ساخته بروس اسپرینگستین ، صحنه ای ارائه می شود ، مخاطب مشخص می شود و زندگی در این آهنگ باید ادامه یابد ، بدون اینکه شنونده ای برای تماشای آن حضور داشته باشد. سخاوت نیز در این وجود دارد. توانایی دنبال کردن به روشی که امکان تخیل تخیل را فراهم کند. تا آهنگ ساعتها پس از از بین رفتن در ذهن زنده بماند.

بهترین دونوازی ها و دونفری خوانندگان می فهمند که ایجاد هماهنگی گاهی یک سری مذاکرات موسیقی است ، گاهی اوقات یک سری مذاکره شخصی ، گاهی هر دو. به عنوان مثال اگر شما داریل هال و جان اوتس هستید ، هنوز هم بازدیدهای زیادی را انجام می دهید اما علاقه خاصی به خلق اثر جدید ندارید ، مذاکره موسیقی جای همه چیز را می گیرد. اگر در اوایل دهه 70 پاول سایمون و آرت گارفونکل هستید ، با وجود درخشش در تولید ، جاه طلبی های رقابت ، روابط شخصی را مجبور به از بین رفتن می کند. اگر شما گرام پارسونز و امیلو هریس هستید ، خواه ناخواه این مذاکرات را برای شما انجام می دهد (پارسونز در 26 سال 1973 درگذشت). اگر شما جیلیان ولش و دیوید راولینگز هستید ، تقریباً یک مقدار از سرنوشت وجود دارد ، گویی که در تمام مدت به سمت یکدیگر سفر می کنید.

ولچ در چند سالگی در منهتن متولد شد و در یک خانواده موسیقی پذیرفته شد. هنگامی که او 3 ساله بود ، وقتی پدر و مادرش برای نوشتن موسیقی برای “نمایش کارول برنت” کار خود را شروع کردند ، خانواده اش به لس آنجلس نقل مکان کردند. ولش به من می گوید: “در خانه من ، همه همیشه آواز می خواندند.” مادرم من را شرمنده می کرد. او در فروشگاه بزرگ آواز می خواند. ” و سپس ، با کمی خنده ، او اضافه می کند ، “و اکنون من در فروشگاه بزرگ آواز می خوانم.” وقتی او 7 ساله بود ، ولچ گیتار خواست و او خوش شانس بود. خواهرش که شش سال بزرگتر بود ، برای مدت کوتاهی گیتار برداشته و آن را رها کرد. در حالی که 7 ساله بود ، ولچ قبلاً با علاقه کمی پیانو و طبل را امتحان کرده بود. او می گوید: “من از کودکی شنوایی بسیار حساسی داشتم.” “من دوست ندارم صداها را با این صدا بلند کنم. من خلوت سکوت را دوست داشتم. وقتی گیتار می زدم ، می توانستم در اتاقم باشم و هیچ کس نمی داند. “

اعتبار … کریستین پاتر برای نیویورک تایمز

هنگامی که او 9 ساله بود ، از طریق کتابهای آهنگ جیمز تیلور و سایمون و گارفونکل بازی می کرد. وقتی مشتاق ترانه های بیشتری شد و به آخر کتاب ها رسید ، فهمید که می تواند خودش بنویسد. در 10 سالگی ، او اولین دفتر کار خود را شروع کرد. ولش پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه کالیفرنیا ، سانتا کروز ، با مدرک هنر ، به اروپا سفر کرد. او فکر می کرد مدتی در خارج از کشور می ماند و فقط برای لذت بردن از خودش به موسیقی ادامه می دهد ، اما پدر و مادرش برنامه های دیگری داشتند. او می گوید: “خوب ، آنها فکر می کردند من هرگز نمی خواهم به خانه بیایم.” “بنابراین ، تا حدودی برای اینکه من برگردم – و تشخیص دادند که کمی گم شده ام – آنها پیشنهاد دادند که برای یک سال آموزش موسیقی پرداخت کنند.” ولش خود را به Berklee در بوستون رساند.

راولینگز در North Smithfield ، R.I. بزرگ شد و آرزوهای موسیقی خود را با سرعت کمتری شروع کرد. یا ، با درک اینکه شروع ولش فوق العاده بود ، می توان گفت که راولینگز شروع عادی داشت. او به من می گوید: “من تا 16 سالگی گیتار برداشتم.” “آن لحظه در دهه 70 بود که در موسیقی کانتری ، آن اتفاق گاوچران شهری اتفاق می افتاد. و بنابراین مواردی مانند ، می دانید ، کنی راجرز وجود دارد – برخی از این موارد از بین رفته بودند. مثل جیم کروس. و اگر این یک آهنگ داستانی بود ، من کلمات را حفظ می کردم و تمام مدت آنها را در ذهنم می خواندم. ” او می خواست ابزاری برای نواختن آنها بگیرد. راولینگز و خانواده اش به یک کلیسای کاتولیک رفتند که در آن هنگام بزرگان “از طرف هیپی چیزها” گیتار 12 رشته ای می نواختند. اما وقتی راولینگز سرانجام گیتار خودش را گرفت ، به دلیل چابک بودن انگشتانش به سرعت در این کار مهارت پیدا کرد از کودکی بازی وسواسی بازی ویدیویی. رولینگز می گوید: “من همیشه به نوعی در مورد مواردی که می خواستم سعی کنم در آنها خوب شوم ، منظم بود.” “و مواردی مانند من بسکتبال که از آنها لذت می بردم وجود داشته است ، جایی که می دانستم هر چقدر تلاش می کنم آن را درون خودم سوراخ کنم ، سقفی وجود دارد. و فکر می کنم به محض دریافت گیتار ، فهمیدم که شاید سقفی ندارم. ” او نیز سرانجام در Berklee ثبت نام کرد.

در اوایل دهه 90 ، برکلی کاملاً با ریشه ها و نوازندگان محلی عجیب نبود. ولش می گوید: “همیشه فقط 19 شخص در گیتار الکتریک بود و سپس من.” “در کل مدرسه یک گروه ریشه کشور وجود داشت و ما هر دو برای آن تست شرکت کردیم و وارد آن شدیم.”

هر دو راولینگز و ولش از لحظه ای صحبت می کنند که تصمیم آنها را تعیین می کند مشارکت ، یک یا دو ماه پس از ترک برکلی و نقل مکان به نشویل در سال 1992. آنها در آشپزخانه راولینگز نشسته بودند. آنها که می دانستند علاقه مشترکی به دوئت دارند ، شروع به رشته فرنگی کردن روی گیتارهای خود و خواندن کلاسیک “Long Black Veil” کردند. آنها بلافاصله استخوان های چیز خوب و بالقوه ای را که تا زمان تحقق کامل آن تقویت کردند ، حس کردند. راولینگز به من می گوید ، “اگر همان ستاره شمالی را داشته باشید و اگر بخواهید در همان جهت قدم بردارید ، چیزی کلیک خواهد شد.”

تعریف موسیقی از هارمونی وجود دارد ، اما بخشی نیز وجود دارد این تعریف – “چیدمان دلپذیر قطعات” – که می تواند بر روی احساسات ، شخصی ترسیم شود. اگر همانطور که ولش و راولینگز ساخته اند یک دو نفره واقعاً خودشان را کنده اند ، بطور ناگهانی خطر زیاد است. اگر یک نفر نتواند لطف دیگر ، بخشندگی یا توانایی برآورده شدن در نیمه راه را ، هر چقدر جاده تاریک باشد ، ممکن است اشتباه کند. ولش و راولینگز درک درستی از زمان دادن به یکدیگر فضا و زمان برخورد دارند. و وقتی آنها برخورد می کنند ، به نظر نمی رسد که آنها در جنگ برای رسیدن به زمین آرنج یکدیگر را آرنج می کنند. به نظر می رسد ، بیشتر اوقات ، مثل اینکه دو نفر از دو اتاق مختلف در یک خانه دقیقاً یک داستان را تعریف می کنند.

آواز دوبیتی آزادی باورنکردنی برای جابجایی را برای شما فراهم می کند. “این به نوعی محدود کننده است ، زیرا شما نمی توانید زیر یک گروه پنهان شوید. اما شما یک آزادی دارید – و مسئولیت باورنکردنی با آن همراه است. اما برای ما مناسب است. مثل این است که با 40 پوند زنجیر رقص انجام دهید. “

ولش و راولینگز مطمئناً در این مکان نیستند پایان شغلی آنها – در واقع ، ولش اصرار داشت ، “من فکر می کنم ما فقط در حال حاضر در کارهایی که انجام می دهیم مهارت داریم.” اما در دنیای موسیقی که دور آنها چرخیده اند ، ضرر واقعی و ملموسی نیز رخ داده است. همه گیری جان پرین ، هنرمندی را که دو نفر در “همه اوقات خوب” پوشش داده بودند ، بردند. فقط چند روز قبل از ملاقات آنها ، خبر مرگ خواننده موسیقی محلی Justin Townes Earle در سن 38 سالگی لرزید. ولش و راولینگز در هنگام گشت و گذار با ارل بازی کردند.

هنگامی که با س ofال گسترده ای از زمان ، کار و سن روبرو می شوند ، هر یک با توجه به وزن میراث ، مکث می کنند باران در حیاط خانه دوباره به آرامی دوباره بلند شد. ولش هنگامی که در مورد اینکه چگونه لوون هلم ، درامر گروه ، به دو نفره گفت ، هر سه باید یک گروه تشکیل دهند ، با لبخندی غم انگیز پرتو زد. و بعد ، انگار که همزمان آن را به یاد بیاوریم ، هر دو در یک داستان افتادند. “Time (The Revelator)” برای دریافت جایزه انجمن موسیقی آمریکانا در سال 2002 بود. ولش و راولینگز مجبور شدند همان شب اجرا کنند و وقتی متوجه شدند که باید جانی کش و جون کارتر را بخوانند “Ragged Old پرچم گذاری. “

رولینگز گفت:” یادم است جانی خیلی ضعیف بود. ” “او مجبور شد از سه پله آلومینیومی کوچک که در لبه مراحل قدیمی احمقانه قرار داده اند ، بالا برود. و او از سه قدم بالا رفت و هنوز کمی در سایه است. در یک مرحله از جایی که آن پله ها بود ، از سایه ها به نور ، او فقط به جانی کش تبدیل شد. راست ایستاد و سینه اش را بالا آورد و به سمت میکروفون رفت و او جانی کش بود. دیدن کسی که برای اجرای نقش متولد شده و برای تبدیل شدن به یک شخصیت متولد شده است بسیار حیرت انگیز بود. که به شخص او متصل بود. اما می دیدی که نبود ، نبود – “

ولچ با شکاف در دهانه خود را باز کرد:” همه او نبود. “< / p>

“هنرمند بودن چیزی است که شما باید آن را بیاورید و بپوشید ،” راولینگز اضافه کرد.

“این کار درست نیست ولش گفت: “منظور شما این نیستید.” “این ممکن است بالاترین و مطلق ترین قسمت شما باشد. اما همیشه آن را روشن ندارید. “

اعتبار … کریستین پاتر برای نیویورک تایمز

یک گفتگوی دل ناگفته وجود دارد. شب قبل یک شنبه بود. در خیابان های نشویل ، موسیقی زنده در برخی از میله های نیمه پر از ضعف افتاد. دیگران بسته شدند. برخی نشانه هایی داشتند که احتمالاً ممکن است شکافی در افق وجود داشته باشد. دیگران به نظر می رسید که آنها چندان خوش شانس نخواهند بود. در بعضی موارد ، خیابان ها از آنچه تصور می کنم C.D.C. می خواهم ، اما یک جریان زیرزمینی آزمایشی وجود دارد. شهری کاکوفون که با سکوت مسکونی آرام نیست.

ولچ و راولینگز بیشتر حرفه خود را در جاده گذرانده اند ، با درک اینکه موسیقی آنها بیشتر از همه طنین انداز آنها است. آنها بدون جذابیت زیاد گشت و گذار کرده اند ، آنچه را که لازم دارند در ماشین پرتاب می کنند و کشور را پیموده اند. آنها عاشقانه از جاده صحبت می کنند. نمایش ها هم نیست. جاده کاملاً واقعی – بزرگراه هایی که در آن رفته اند یا چیزهایی که از شیشه اتومبیل دیده اند. در جاده بودن البته فرصتی دیگر برای جمع آوری داستان است. برای بازگرداندن چند سنگ دیگر از آمریکا و دیدن آنچه در زیر آن قرار دارد.

اما وقتی از آنها پرسیدم آیا آنها مشتاقند جلوی مردم بیایند دوباره ، راولینگز قبل از پاسخ دادن مکث کرد.

Leave a reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>