کارین درایجر چهره بسیاری از ماسک ها است. حدود 20 سال پیش، زمانی که این نوازنده سوئدی برای اولین بار شروع به انتشار آهنگهایی با دو نفر الکترونیکی وهمآور و محبوب Knife کرد، Dreijer و برادرشان، Olof، اغلب با منقارهای سیاه و پوشیده از چهرهشان عکس میگرفتند – دکتر طاعون کمی بابونیک، کمی. بیت “چشمان کاملا بسته” پروژه انفرادی Fever Ray که در سال 2009 آغاز شد، فرصتهای بیشتری را برای تصاویر بصری و کاراکترهای چشمگیر به Dreijer ارائه داد. آنها یک بار جایزه ای را از رادیو Sveriges سوئد دریافت کردند که ماسکی واقعی و وحشتناک بر سر داشتند که به نظر می رسید گوشت آنها در حال آب شدن است.
به عنوان Fever Ray، Dreijer پوشش عجیب دیگری را بر روی جلد آخرین آلبوم خود، “Radical Romantics” ابداع می کند، که آنها را مظهر نوعی شخصیت زامبی شده هواپیمای بدون سرنشین اداری با موهای نازک و رشته ای و چشم ها و دهانی است که با رنگ زردی بیمارگونه پوشیده شده است. Dreijer در مصاحبه اخیر Pitchfork گفت که این تصویر تحت تأثیر یک سلف پرتره 79 ساله نروژی نقاش فیگوراتیو Odd Nerdrum است. آنها در مورد قطعه Nerdrum گفتند: “من آن را به عنوان یک عکس Grindr در نظر گرفتم.” “این شامل اشتیاق بسیار است: خودت را به بیرون پرت کنی، سر به پا. سعی کردم چهره ای شبیه او انجام دهم.»
در مقابل وقتی با تماس ویدیویی در استودیویشان در استکهلم با آنها تماس میگیرم، درایجر با صورت برهنه است و در یک هودی مشکی بزرگ و غیر توصیفی قرار میگیرد. موهای سفید-بلند آنها هنرمندانه کوتاه شده است، و آنها در مقابل یک دیوار سفید به اندازه یک بوم نقاشی شده می نشینند. آنها دو روز دیگر عازم ایالات متحده میشوند تا در پنج شهر آمریکای شمالی تور «رادیکال رمانتیک» شرکت کنند، اما به آیندهتر نیز نگاه میکردند. درایجر میگوید: «به این فکر میکنم که بعداً چه کار خواهم کرد. این چیز خوبی است، بنابراین شما فقط بعد از تور زمین نخورید. گشت و گذار شدید و بسیار سرگرم کننده است – افراد زیادی در اطراف هستند. دارم برنامهریزی میکنم که بعد از آن چه کار خواهم کرد.»
موسیقی Fever Ray به نوعی هم غمانگیز و هم هیجانانگیز است – یک کالیدوسکوپ صوتی که با تغییرات بینهایت خاکستری منفجر میشود. سینتی سایزرهای ضربان دار و اجرای ضربات الکترونیکی، ستون فقرات ثابتی را برای آوازهای درایجر با تقویت، تغییر شکل و آزمایشات بی قرار در ژانرهای متنوعی مانند پانک، محیط و سایک-راک با رنگ صنعتی فراهم می کند.
«رادیکال رمانتیک» متوجه می شود که دریجر با تعدادی از همکاران آشنا (مانند اولوف، برای اولین بار از زمانی که چاقو آخرین آلبوم استودیویی خود به نام «تکان دادن عادت» را در سال 2013 منتشر کرد) و چند نفر جدید، مانند ترنت رزنور و آتیکوس راس، کار می کند. لبه ای از تهدید صنعتی را به دو تا از جسورانه ترین آهنگ های آلبوم اضافه کنید. زبان بصری «رمانتیکهای رادیکال»، مانند بسیاری از کارهای درایجر، با دوست دیرینه مارتین فالک توسعه یافت. Dreijer گفت: «ما همیشه عکسها، کلیپهای فیلم و چیزهای دیگر را برای یکدیگر در اینستاگرام ارسال میکنیم. «ببین، دفعه بعد باید این کار را انجام دهیم! این شگفت انگیز به نظر می رسد، ما باید این را امتحان کنیم! ما همه چیز را در یک پوشه جمع آوری می کنیم و سپس سعی می کنیم آن را سازماندهی کنیم، که تقریبا غیرممکن است.
با وجود تمام شخصیتهای تخیلی، «رمانتیکهای رادیکال» آسیبپذیرترین آلبوم دریجر است – کاوشی صمیمانه در مورد عشق و شکستهای احتمالی آن. آنها گفتند: «من فکر میکنم که ما واقعاً شروع به کار روی یک احساس درونی برای چیزهایی که برایمان سرگرم کننده است، کردیم. و سپس در مورد آنچه که برایمان سرگرم کننده است در رابطه با چیزی که واقعاً، واقعاً از آن می ترسیم، چیزی که به نظرمان ترسناک است، صحبت می کنیم.
آنها اضافه می کنند: “من و مارتین، ما از همه چیز می ترسیم.” “من فکر می کنم ما هر دو ترسناک ترین مردم جهان هستیم. اما پس از آن من فکر می کنم که ما نیز کاملاً شجاع شده ایم.»
چه زمانی از روز کار می کنید؟
من دو بچه دارم، بنابراین مجبور شدم ساعات اداری را به درستی کار کنم، زیرا در آن زمان است که شما مراقبت از کودک دارید. و همچنین فکر می کنم، برای داشتن یک روال خوب، رفتن [to the studio] صبحها و در طول روز کار میکنید و سپس به خانه میروید و زندگی اجتماعی دارید، میتوانید با دوستانتان ملاقات کنید و با بچههایتان معاشرت کنید. فکر می کنم برای من بسیار مهم بوده است. سپس من واقعاً دوست دارم در تعطیلات به آنجا بروم. مانند کریسمس یا در اواسط تابستان. زیرا در آن زمان است که احساس می کنید زمان زیادی دارید و هیچ کس صحبت را قطع نمی کند. و همه فکر میکنند که از انجام کارهای کریسمس دور هستید، اما در واقع دارید کار میکنید.
بزرگترین فرزندم امسال 20 ساله میشود، بنابراین مدتهاست که این روال را داشتهام. اما اکنون احساس میکنم زمانی که میخواهند از خانه خارج شوند، و همچنین به من نیازی به من ندارند در شبها و آخر هفتهها و چیزهای دیگر، پس بله، فکر میکنم شروع کردم به لذت بردن از رفتن به آنجا در عصرها و شبها، .
آیا ساعات مشخصی برای خواب وجود دارد؟
فهمیده ام که باید بخوابم، بخورم و ورزش کنم تا بتوانم به درستی کار کنم. که کمی آزاردهنده است، زیرا وقتی تنها کاری که می خواهید انجام دهید این است که به کار ادامه دهید، چیزهای سرگرم کننده ای به نظر نمی رسد. اما نادیده گرفتن این سه چیز چندان مفید نیست.
چه نوع تمرینی انجام می دهید؟
فاصله دوچرخه سواری تا استودیوی من خوب است، بنابراین سعی می کنم در آنجا دوچرخه سواری کنم. من واقعا یوگا داغ را دوست دارم. رفتن به باشگاه واقعا کسل کننده است، اما من این کار را انجام می دهم، به خصوص الان که در تور هستم، باید این کار را انجام دهم. در زمستان ها زیاد اسکی می کنم.
چه چیزی شما را شرمنده می کند؟
جالب است که چه چیزی باعث خجالت مردم می شود. من دوست ندارم برای گروه کوچکی از مردم آواز بخوانم. [Laughs.] واقعا کارائوکه کردن برایم سخت است. این ایده اصالت است که برای من بسیار دشوار است. شاید خجالت آور نباشد، بیشتر شبیه است، واقعاً ترسناک است.
چه تفاوتی با اجرای متریال خودتان روی صحنه دارد؟
چون آن وقت تبدیل به یک اجرا می شود و من می توانم خیلی بیشتر با ایده های اصالت و صدای طبیعی بازی کنم. فکر میکنم بازی کردن با این ایدهها آسانتر از زمانی است که نتوانید از وسایل، نور یا جلوهها استفاده کنید. اگر بگویم: «این من اصیل است، این اصالت است»، مردم شما را باور خواهند کرد.
در بسیاری از کارائوکه ها یک چیز به طرز ناراحت کننده ای صادقانه وجود دارد.
و همچنین قرار است به روشی خاص صدا کنید. شما قرار است شبیه صدای اصلی باشید. این حداقل کاری است که مردم برای انجام آن تلاش می کنند. و من هرگز نتوانسته ام به آن شیوه کلاسیک “خوب” آواز بخوانم. من نمی دانم چگونه آن را انجام دهم.
داشتم مصاحبه دیگری را با شما می خواندم که می گفت در یکی از ماشین های افکتی که برای پردازش آواز خود استفاده می کنید، در واقع یک دکمه وجود دارد که روی آن “جنسیت” نوشته شده است، که می توانید آن را بچرخانید.
بله، دستگاهی وجود دارد که آن را دارد. خوش می گذرد. [Laughs.]
چگونه به موسیقی به عنوان مکانی برای بازی با جنسیت فکر می کنید؟
فکر میکنم فهمیدهام که ساخت موسیقی برای من ایجاد فضاهایی است که در آن احساس آزادی کنم. و بازی با جنسیت یکی از جنبه های آن است. در اوایل، هنگام کار با Knife، ما سعی کردیم این فضایی را پیدا کنیم که نمیتوانستید دقیقاً تشخیص دهید این چه نوع صدایی است، مرد است یا زن یا چیزی در این بین. پیدا کردن آن فضا برای من بسیار آزاد کننده است. و می توان آن را به روش های مختلف انجام داد. این همچنین به نحوه اجرای وکال مربوط می شود، اگر خواننده بسیار نزدیک یا دور به نظر می رسد یا [like] زمزمه کردن یا جیغ زدن همه این چیزها با هم کار می کنند تا این فضا را پیدا کنند.
شما الان چه چیزی را مطالعه می کنید؟
من آن را اینجا دارم زیرا در واقع چند هفته پیش آن را برای تولدم از برادرم گرفتم. [Holds the book up to the screen.] «سنتوران عزیز» اثر اکواکه امیزی. من فکر می کنم شگفت انگیز است. این راهی برای دیدن یک هویت غیر دودویی از جایی است که من درباره آن نمی دانستم. این بیشتر یک راه معنوی برای دیدن جنسیت است. من همچنین به خواندن شعرهای زیادی در مورد عشق علاقه دارم. من یک نویسنده مورد علاقه جدید به نام چن چن دارم که شعرهای واقعا شگفت انگیزی نیز می نویسد.
شما همچنین اشاره کرده اید که قلاب های زنگ یک الهام بخش بزرگ در این آلبوم بودند. اولین بار چه زمانی با کار او روبرو شدید؟
من در آخرین تور Knife، 10 سال پیش، آنقدر مشتاق بودم که دادم [hooks’s 1999 book] “همه چیز درباره عشق” را به همه گروه و گروه بخوانند. خیلی وقته با من بوده و من هنوز فکر می کنم عالی است. خیلی عجیب است وقتی همه نوعی رابطه با عشق دارند، اما تعداد کمی از مردم هستند که تعریفی از این دارند که وقتی می گویند عاشق هستند، منظورشان چیست. گفتن “دوستت دارم” به چه معناست؟ من فکر می کنم واقعا مهم است که یک تعریف را با افرادی که می خواهید با آنها روابط نزدیک داشته باشید به اشتراک بگذارید. برای اینکه احساس کنم دوست دارم به چه چیزی نیاز دارم؟ و برای اینکه احساس کنید دوست دارید به چه چیزی نیاز دارید؟ و من فکر می کنم او در مورد آن واقعا خوب می نویسد.
من متوجه شدم که موسیقی شما به گونه ای نادر به متون دیگر ارجاع دارد. به نظر می رسد که کتاب ها بخش مهمی از دنیای موسیقی شما هستند. آیا گنجاندن آن به روشی که خیلی آکادمیک نباشد دشوار است؟
وقتی آخرین آلبوم چاقو را ساختیم [“Shaking the Habitual”]، من می گویم بسیار آکادمیک بود. با وجود اینکه من تا به حال در دانشگاه درس نخوانده ام، ما زیاد مطالعه می کردیم و فهرست های ادبیات و این جور چیزها زیاد داشتیم. و فکر میکنم بعد از آن، هم من و هم اولوف در مورد اینکه چطور دیگر وارد چنین فرآیندی نمیشویم، که از سر شروع میشود و سپس به بدن، صحبت کردیم. من بیشتر به چیزهایی علاقه دارم که مستقیماً وارد بدن شوند. اما فکر میکنم از فیلم و تصاویر الهام گرفتهام، زیرا معمولاً وقتی شروع میکنم احساس واضحی از یک آهنگ دارم. این بیشتر یک احساس یا یک احساس است. و سپس رنگهای آن را میدانم و میدانم که در چه نوع تنظیمی باید قرار گیرد.
آیا خود را هنرمند تجسمی می دانید؟ شما یک نوازنده هستید، اما یک جزء بصری در Fever Ray وجود دارد.
فکر میکنم هنوز دارم سعی میکنم بفهمم چه هستم یا چه کار میکنم. میدانم که موسیقی کار میکنم و در ساخت آثار بصری بسیار مشارکت دارم. موسیقی به نوعی کار سخت و دشواری است که باید انجام دهم. من برای مدت طولانی بیشتر به تنهایی کار می کنم، و سپس وقتی طرح ها را دارم و می دانم آهنگ ها در مورد چیست، از مردم دعوت می کنم تا همکاری کنند. سپس هنگامی که موسیقی به پایان رسید، ما به کارهای سرگرم کننده، که تصاویر بصری است، می پردازیم. من با مارتین روی آنها کار می کنم.
آیا دعوت از همکاران جدید و نحوه کار با آنها برای شما آسان است؟
از افرادی که فکر می کنم کارهای جالب و سرگرم کننده انجام دهند می خواهم. شما هرگز واقعا نمی دانید که چگونه خواهد شد. بنابراین من چند همکاری را با افرادی شروع کردم که واقعاً به نتیجه نرسیدند. در طول کووید و بیماری همه گیر، من شخصاً با کسی به جز برادرم ملاقات نکردم. ما استودیوهایی درست در کنار هم ساخته ایم.
آیا نزدیک بودن برادرتان برای فرآیند خلاقیت شما مهم است؟
نمی دانم مهم است یا نه. این فقط یک چیز عملی بود که او مانند پنج سال پیش از برلین برگشت و ما هر دو به استودیو نیاز داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم با هم بسازیم. چون فقط اتاق های مختلف را اینجا و آنجا اجاره می کردم. بنابراین این اولین استودیو من است که متعلق به خودم است. با یک پنجره، تا بتوانم آسمان را ببینم. من قبلا فقط تو زیرزمین بودم
در مورد فضای استودیو خود بیشتر بگویید.
ابتدا یک نوع فضای صنعتی عظیم بود و سپس این مکعب را در وسط ساختیم که دو استودیو در آن قرار داشت. این یک مکعب چوبی در داخل این فضای بزرگ است. و در فضای بزرگ، من فکر می کنم مهم ترین چیز، زیرا اینجا در بیشتر مواقع سال بسیار تاریک است، این است که ما لوله های نور روز داریم. من نمی دانم به آنها به انگلیسی چه می گویند. مثل روز کامل است – رفتن به آنجا کمی شبیه نور درمانی است. یا فقط داشتن نور مناسب روز که فکر می کنم خیلی کمک می کند. تا بتوانم در زمستان اینجا باشم. بنابراین فکر می کنم این بهترین چیز در مورد استودیو است. در اتاق کوچک استودیوی کار من، روز کامل نیست. سپس آن را دنج تر است.
بدترین فضایی که تا به حال در آن کار کرده اید کدام بوده است؟
من واقعاً، واقعاً در آن تمرین و ضبط کرده ام [expletive] مکان ها فکر میکنم یکی از اولین فضاهای تمرین من، با یکی از اولین گروههایم – این شبیه اوایل دهه 90 است – ما فضایی را با گروه دیگری فقط با بچهها به اشتراک میگذاشتیم. آنها با لیوان ادرار کردند و آنها را در فضای تمرین رها کردند، زیرا حمام واقعی در اطراف وجود نداشت. این بسیار منزجر کننده بود، اما در مورد زمان و چگونگی شروع به ساختن موسیقی نیز چیزهای زیادی می گوید. تحت سلطه فوق العاده مردانه بود و پیدا کردن فضایی که در آن احساس امنیت و آزادی کنید واقعاً دشوار بود.
چگونه متوجه می شوید که یک آهنگ ساخته شده است؟
دانستن این چیز بسیار دشواری است – اما وقتی در مکانهای مختلف به آن گوش میدهید و آن را برای مدتی رها میکنید و میتوانید به آن بازگردید و هنوز احساس میکنید که منطقی است. اما اگر یک سال بعد به آن گوش دهید، احتمالاً احساس متفاوتی خواهید داشت و می خواهید چیزهای زیادی را دوباره انجام دهید و چیزها را تغییر دهید زیرا خودتان در مکان دیگری هستید. این بار با 10 آهنگ کار کردم: انجام همه آنها در یک زمان، کمی چالش برانگیز است.
رابطه شما با سررسیدها چیست؟
مهلت هایم را خودم تعیین کردم. و پس از آن که همه چیز به طور کامل تمام شد، با مدیریت خود و برچسب های مختلف شروع به کار می کنم. من بسیار خوشحالم که هیچکس درگیر روند موسیقی نیست که به من بگوید، “اوه، باید اکنون آماده باشی.” این هرگز برای من کار نمی کند.
این مصاحبه ویرایش و فشرده شده است.