ازدحام پلیس. تماسهای عصبانی سپس 3000 نفر درون خود را قفل کردند.

ملبورن ، استرالیا – در اواخر بعد از ظهر 4 جولای ، ده ها وسیله نقلیه پلیس بیرون کشیدند در یک برج مسکن عمومی در ملبورن ، دومین شهر بزرگ استرالیا. شاهدان گفتند ، این صحنه مانند صحنه ای از یک فیلم اکشن بود – اما افسران به جای پاسخ به تهدید تروریستی ، به سنبله ویروس کرونا پاسخ می دادند.

دقایقی قبل ، دانیل اندروز ، نخست وزیر ایالت ویکتوریا ، سفارشات گسترده در خانه را اعلام کرد که درست قبل از نیمه شب آغاز می شود. اگرچه برای یک گروه قفل سریع و محدودتر خواهد بود. از این رو حضور ناگهانی پلیس در برج شمالی ملبورن و هشت نفر دیگر ، در مجموع 3000 نفر را در خود جای داده است.

در حالی که بیشتر ساکنان ملبورن می توانستند خانه های خود را برای ورزش و خرید لوازم ضروری به طور کوتاه مدت ترک کنند ، ساکنان برج ها بدون هیچ گونه اخطار ، به مدت 15 روز در حبس خانگی قرار گرفتند. مقامات گفتند که برجها “به دلیل تراکم جمعیتی” دارای “توانایی انفجاری” هستند ، اما غلظت عفونتها با سایر مناطق شهر مطابقت ندارد و برجهای مسکونی خصوصی نیز با هشدار مشابه برخورد نمی شوند.

از نظر ساکنان مسکن عمومی ، که بسیاری از آنها مهاجر هستند ، احساس تبعیض می شود. شکایت ها به ویزیتوریا ، که در حال انجام تحقیقات است ، به سرپرست دادگستری سیل زدند.

قفل گسترده تر ملبورن – یکی از طولانی ترین و سخت ترین در جهان – سرانجام پس از 111 روز در 28 اکتبر پایان یافت. اما در حالی که بقیه شهرها آزادی خود و آنچه را پیروزی بر ویروس می دانند جشن می گیرند ، ساکنان برج ها هنوز با احساس ضربه ، عصبانیت و سردرگمی درگیر هستند.

در اینجا برخی از داستان های آنها وجود دارد.

تصویر ابیون حسن ، 32 ساله ، گفت كه هیچ كسی بیش از یك هفته پس از آزمایش مثبت وی برای ویروس ، هیچ كسی برای بررسی وی نیامده است. وی تا قبل از رفع قفل از مراجعه به بیمارستان امتناع کرد و یک هفته بعد درگذشت. اعتبار … کریستینا سیمونز برای نیویورک تایمز

ابیون حسن ، 32 ساله ، هنگامی که پس از دریافت تماس تلفنی عصبانی از خواهرش ، از پنجره به بیرون نگاه می کرد هنوز مه آلود بود.

خانم حسن ، که اصالتاً از سومالی است ، در اوایل ماه اکتبر در مصاحبه ای در خارج از ساختمان خود گفت: “این مانند یک کابوس بود.” “ماشین های پلیس بسیار زیاد بودند. آنها پارکینگ ها را تصرف کرده بودند. چراغها زیاد بود. و شما فکر می کنید ، “من چه کار کرده ام؟” “

خانم. پدر حسن برای پیاده روی بعد از ظهرش بیرون بود. او در آن زمان سالم بود ، گرچه مستعد ذات الریه بود. او گفت: “بنابراین ما بسیار هوشیار بودیم.” “div class =” css-1fanzo5 StoryBodyCompanionColumn “>

هنوز هم تا 7 ژوئیه ، سه روز پس از شروع قفل ، آزمایش او مثبت بود. خانم حسن گفت: “هیچ کس تا شانزدهم آمدن او را ندید.” به او این امکان داده شد که آپارتمان آنها را ترک کند و در جای دیگری منزوی شود. اما او مدام به فکر بهترین دوست خود بود که پس از ابتلا به ویروس و برداشته شدن از خانه اش هرگز برنگشته بود.

“پدر من مردی بسیار روحانی بود و به همین ترتیب ترس از اینکه تنها بمیرم ، “خانم حسن گفت. “او از رفتن امتناع كرد.”

در 23 ژوئیه ، چند روز پس از رفع قفل شدید 14 روزه ساختمان ، سرانجام آقای حسن موافقت كرد كه به بیمارستان برود. او یک هفته بعد درگذشت. او 62 ساله بود.

خانم. حسن از دست دادن پدرش بسیار ویران شده است ، اما او همچنین از احساس خیانت در برخورد با او و جامعه اش رنج می برد. (مقامات دولتی درخواست مصاحبه را رد کردند.)

“به نظر می رسید قفس ها مانند زندان هستند.” “ما فکر کردیم که در یک کشور آزاد هستیم. کوید به ما آموخت که ما آزاد نیستیم. “

اعتبار … کریستینا سیمونز برای نیویورک تایمز

تقریباً بلافاصله پس از ورود پلیس ، هیبا شانینو ، یک دانشجوی 21 ساله دادگستری که پدر و مادرش از اریتره هستند ، شروع به شنیدن صحبت های افراد داخل ساختمان خود کرد که وحشت می کردند.

برخی از آنها داروی خود را تمام کرده بودند. دیگران غذا نداشتند ، یا اقلامی را که حلال نبودند یا در بعضی موارد منقضی شده بودند دریافت می کردند. اداره بهداشت و خدمات انسانی دولت اطلاعاتی یا کمکی ارائه نمی داد.

محمد یوسف ، پدر یک کودک نوپا و یک کودک 8 ماهه ، تعجب این Lockdown به والدین اجازه تهیه نمی داد.

“ما وقت نداشتیم تا لوازم مورد نیاز خود را مانند پوشک یا فرمول تهیه کنیم.” “این یک شوک بود. 500 پلیس اطراف ما بود ، مثل اینکه ما مجرم بودیم. “

که نمی توانستند از امکانات عمومی لباسشویی استفاده کنند ، به خانواده ها کیسه هایی داده شد تا لباس های کثیف را بیرون از درهای خانه خود بگذارند تا بشویند. خانم حسن ، زنی که بعداً پدرش فوت کرد ، گفت که خانواده او هرگز لباسشویی را پس نگرفتند.

“آنچه ما داشتیم ، آن لباس ها ، آن لباس هایی است که ما داشتیم ، ” او گفت. “ما نمی توانیم برای خرید بیشتر برویم. ما مجاز به دریافت بسته نیستیم. چه کاری می توانستیم انجام دهیم؟ “

خانم. شانینو که با شروع قفل در خانه نبود ، تصمیم گرفت که دیگر برنگردد. او به سراغ افراد دیگری از جامعه که به دنبال جبران خلأها بودند ، رفت و یک مسجد محلی به زودی شروع به تحویل غذا و سایر مایحتاج مورد نیاز برج ها کرد.

وی گفت که هیچ کس که او می دانست استدلال کرد که نباید به نوعی قفل شده باشد. وی افزود: “اما این نحوه انجام آن است.” “افرادی که تصمیم می گرفتند قبلاً هرگز در این مکان نبوده اند. چرا آنها با ما چنین رفتاری کردند؟ چرا اینقدر بی نظم بود؟ چرا وقتی بقیه شهر با انصاف و احترام رفتار شد هیچ توجهی به ما نشد؟ “

وی گفت:” آنها فکر می کنند ما ناتوان هستیم ، اما در واقع این خود جامعه بود که تجمع می کرد و اطمینان می داد که از مردم مراقبت می شود. خودمان این کار را کردیم. “

باری بیریه ، 26 ساله ، که در استرالیا از پدر و مادر مهاجر اریترایی متولد شد ، گفت مادرش هنگام شروع قفل کار در محل کار خود بود.

“حدود ساعت 7 بعدازظهر ، او با من تماس گرفت و گفت ،” من نمی توانم دوباره به خانه برگردم. پلیس به من اجازه ورود نمی دهد. “” گواهینامه رانندگی وی هنوز آدرس قبلی داشت و از دسترسی محروم شد.

“او نتوانست او را بدست آورد لباس کار یا هر چیز دیگری. من اجازه ندارم آنها را نزد او بیاورم. “آقای بیریه ، که به عنوان مشاور جوانان کار می کند ، گفت. به مدت دو هفته به او اجازه بازگشت داده نشد.

یکی دیگر از ساکنان ، نوح عبداللهی ، 18 ساله ، گفت که دو برادرش ، هر دو دانشجوی دانشگاه ، نیز در خانه نبودند. زمان قفل کردن ، و اینکه پلیس اجازه نمی دهد آنها دوباره وارد شوند.

“هر دو دو هفته را روی کاناپه خانه خاله من خوابیدند” گفت هیچ یک از آنها قادر به تحصیل نبودند زیرا عمه آنها کامپیوتر نداشت.

در اوایل قفل کردن ، برادر آقای بریح آزمایش ویروس مثبت کرد. وی گفت: “برای مادر من ، او بسیار نگران بود ،” نتوانست برای ما آنجا باشد. ” همه چیزهایی که افراد در ساختمان از شیوع ویروس می دانستند از طریق دهان به دهان منتشر می شد.

آقای بیریه گفت: “برخی از افراد بیمار شدند و مردند.” “برخی از عزیزانشان اجازه تشییع جنازه آنها را نداشتند.”

آقای. سرانجام بیریه نیز به ویروس مبتلا شد ، اما نه او و نه برادرش به سختی بیمار نشدند. خسارت بیشتر مربوط به سلامت روان وی بود.

“به عنوان مهاجران ، بسیاری از افرادی که در اینجا زندگی می کنند از کشورهای جنگ زده می آیند.” آنها احساس كردند كه استراليا فضاي امني براي آنها است. بسیاری از آنها 30 سال است که اینجا هستند. آنها بچه هایشان را اینجا بزرگ کرده اند. من اینجا متولد شدم. و اکنون که این به پایان رسیده است ، این تنها چالش نیست. بعد از واقعیت چگونه می توانیم این مسئله را حل کنیم؟ ” photoviewer-children “class =” css-1a48zt4 ehw59r15 “>