5 دقیقه که باعث می شود عاشق سوپرانو باشید

در گذشته ، ما از برخی از هنرمندان مورد علاقه خود خواسته ایم که 5 دقیقه را انتخاب کنند تا دوستانشان عاشق موسیقی کلاسیک ، پیانو ، اپرا ، ویولن سل ، موتزارت ، آهنگسازان قرن 21 ، موسیقی ویولن و باروک.

اکنون می خواهیم آن دوستان کنجکاو را متقاعد کنیم که عاشق صدای سر به فلک کشیده سوپرانو هستند. امیدواریم در اینجا چیزهای زیادی برای کشف و لذت بردن پیدا کنید. انتخاب های خود را در نظرات بگذارید.

هر کس که به شگفتی های صدای سوپرانو علاقه مند است ، باید ابتدا به رنه فلمینگ رجوع کند ، کاری که غیر ممکن ترین رپرتوار را بدون زحمت به نظر می رسد. به او بخوانید که آواز راخمانینوف را خوانده است. هیچ مقدمه ای از ارکستر وجود ندارد – فقط دو نت. شما با خانم فلمینگ وارد قطعه می شوید. بدون روایتی برای دنبال کردن ، ممکن است بخواهید آنچه را می شنوید نام ببرید. ممکن است بگویید ، “این امید است” یا “این ضرر است.” اما یک آواز ، به ویژه این ، در مورد فراتر رفتن از زبان و به کامل بودن تجربه بشر است. به او اعتماد کنید تا به شما نشان دهد چه چیزی ممکن است. این مربوط به زنده بودن است.

برای یک درس الهام بخش در معنای شکل دادن و بلند کردن یک خط ملودی پیچ در پیچ در یک آردی وردی با صدای پر زرق و برق و تأثیرگذار بر ضعف ، به این ضبط کلاسیک Leontyne Price از 1970 گوش دهید. و ارادت آهی خود را بر روی “بالهای گلگون عشق” برای او می فرستد. این افکار در آواز متعالی خانم پرایس پرواز می کنند.

سوپرانو مدت هاست که آهنگسازان را در جمع خود نگه داشته است. موتزارت نتوانست در برابر ملودی آسانسور مقاومت کند. کارهای اشتراوس سرشار از علاقه به صدای زن است. از جمله بزرگترین مشعلداران امروز جان آدامز است که یکی از موسیقی های اخیر او جولیا بولاک است. خانم بولاک در این ضبط از اپرای خود “Doctor Atomic” نقش کیتی اوپنهایمر را با اقتداری می خواند که اجتناب ناپذیر است. به آرزوی غزلی “آیا من در نور تو هستم؟” گوش کن تکرار این س –ال – در ابتدا یکنواخت از کار افتاده و سرانجام با ناامیدی بالا می رود – از طریق صدا شخصیت ایجاد می کند.

این آریا یکی از زیباترین چیزهایی است که من می شناسم. من هرگز آن را برای کسی بازی نکرده ام که نسبت به آن کلاهبرداری نکرده است. اگر موسیقی کلاسیک را به خوبی بلد نیستید ، یا اگر دریچه برگشت اتوماتیک در سر شما وجود دارد که به راحتی توسط برخی ترکیب های موسیقی یا ژانرها تحریک می شود ، یکی از راه های ورود به این منظره زیبا از طریق موتزارت است که هرگز در تمام 36 سال خود لحن بدی ننوشت سال ها. این آریای خاص برای همسرش ، كنستانزه ، كمی بعد از ازدواج در آگوست 1782 نوشته شد و اولین بار توسط او اجرا شد. او 20 ساله بود. وی 26 ساله بود. من حتی نمی دانم در مورد آن چه بگویم ، به جز پیشنهاد گوش دادن نه به عنوان یک کار روزمره یا وظیفه ، بلکه با عشق ، که اینگونه نوشته شده است.

مفتخر است که به یک نژاد طولانی از سوپرانوهای سیاه متعلق به سیسیرتا جونز تعلق دارد ، جسی نورمن در تصمیمات موسیقی غیرمعمول ، گاه مغزی که گرفته ، سنت را شکست: چرا وقتی موستار می توانست آواز بخواند موتزارت را آواز می خوانید؟ شما همان تعهد غیر قابل توبه برای انتخاب خود را در اینجا ، در “Beim Schlafengehen” ساخته اشتراوس می شنوید ، هنگامی که نورمن می خواهد لحن خود را تغییر دهد و از شامپاین درخشان به لرزش نرم و غریب غروب آفتاب تغییر دهد. هنگامی که او از آخرین ردیف باشکوه عبور می کند – آن را رشد می دهد ، آن را کشش می دهد – قدرت صدای او کافی است تا چشم های شما را خسته کند. نورمن در مورد اینکه چه آواز می خواند و چه آواز می خواند ، عذرخواهی نمی کرد و همه ما برای آن بهتر هستیم.

بعضی اوقات ترجیح می دهم که ندانم. غالباً ارزش این است که متن را در یک آهنگ جستجو کنید تا بتوانید نحوه تنظیم و گسترش موسیقی کلمات را درک کنید. اما در قطعه ای مانند این گوهر تابناک و اثیری توسط آهنگساز فنلاندی Kaija Saariaho ، دوست دارم اجازه دهم که این آهنگ به عنوان صدای خالص در راه من کار کند. صدای سوپرانو مانند یک قسمت از طبیعت ، دو قسمت روانشناسی ناب احساس می شود. در این ضبط ، آنو کمسی خط صوتی را مانند یک روبان خنک از مه ارائه می دهد که درجات مختلف نور را عبور می دهد.

برای پنج دقیقه که باعث می شد کسی عاشق صدای سوپرانو شود ، من مستقیماً به سراغ ضبط های لئونتیین پرایس می رفتم. زیبایی لحن او ، همراه با چنین قدرت و نوازندگی ، اجراهای موسیقی شجاعانه او را فراموش نشدنی می کند. و از آنجا که من فکر نمی کنم شما بتوانید از ریچارد اشتراوس بهتر باشید برای خلق و خوی ، ضبط لئونتین از “Zweite Brautnacht” انتخاب من است. این یک قطعه فوق العاده چالش برانگیز برای یک سوپرانو است ، اما در واقع چیزی نبود که او نتواند بخواند. من هنوز به یاد دارم که ضبط متعالی او از این موسیقی و تأثیر عمیقی را که بر من ایجاد کرد کشف کردم.

لحظه ای اینجاست – اجرا – که باعث شد عاشق صدای آنا موفو شوم. در این آریا دختر یک شوخدار با نام ایناموراتو خود موزیک می زند ، زیرا اجازه می دهد صدای او از هر اینچ دامنه آن عبور کند. هرچه موفو بالاتر می رود ، او شادتر و با اعتماد به نفس بیشتری به نظر می رسد. وقتی به مناطق پایین فرو می رود صدای چربی و مخملی او رشد می کند و سپس گوش می دهد که چگونه صعود می کند و هوا را لاجورد می کند. به صدای استاکاتوی دقیق او ، ویبراتوی راحت ، صدای صمیمی او گوش دهید. گوش کنید که چگونه به نظر می رسد زمان در آخرین نت بالا متوقف می شود ، که او نگه داشته و نگه می دارد ، و به نظر می رسد احساساتی در عین حال فرازمینی است. من حداقل 500 بار به این ضبط گوش داده ام و هر بار احساس می کنم که دوباره Eden را کشف می کنم.

در این مجموعه که اولین کار “من پوریتانی” بلینی به پایان می رسد ، ماریا کالاس نمونه ای از چگونگی سوپرانو (همانطور که وی توصیف کرد) “اصلی ترین ساز ارکستر” است. او ملودی و هارمونی بدون عارضه را با یک ضربان ریتمیک ظریف تقویت می کند ، در ابتدای هر عبارت کمی عجله می کند ، و بعد از باز شدن دوباره آرام می گیرد. او پویایی را محدود به تغییرات ملایم روی پیانو می کند ، که متناسب با وضعیت روحی حسی یک دوشیزه پورین خیانت شده است. این مهار هنگامی که صدا به C و D بالا از عبارت اقلیمی صعود می کند ، به طرز شگفت انگیزی نتیجه می دهد. پنج دقیقه این قطعه به عنوان یک پاراگراف ظریف از موسیقی شکوفا می شود.

این گزیده جالب از اپرای هلوس ورنر “آن سوی دریا” واژگان غنی از اصوات زبان ، قطعات ملودیک و متن خود بازتابنده را بررسی می کند. از اولین عبارت ، “سخت است که خودم انگلیسی باشم” ، نگاهی اجمالی به روند پیچیده ترجمه سوپرانو ، آهنگساز و قهرمان فرانسه متولد انگلیس ، انگلیس داریم. اجرای آوازی او پر از لحن و کنترل مجازی است ، با بدنی که بر بدن به عنوان یک ساز تأکید دارد. با شنیدن های مکرر ، خودم را غرق در ساختارشکنی زبان هلوس می دانم که در زمان واقعی ساخته شده است – به تدریج درک عمیق تری از شکل فوری و مرکب آن پیدا می کنم.

وقتی زن با صدای بلند فکر می کند ، صدای او در میان درد کسل کننده ناشی از یک شوهر بی وفا و خاطرات او از اوقات شادتر شنیده می شود. آریایی غم انگیز است اما سنگین نیست. به خصوص با خوانندگی ، با کمال لطف و شفافیت ، توسط کیری ته کاناوا ، کنتس مانند ابری خامه ای در کمی فاصله از احساسات خود ، با در نظر گرفتن و روایت آنها ، شناور است. سپس یک فکر به ذهن او خطور می کند و در انرژی ایجاد می شود: او سعی خواهد کرد مردی را که به او آسیب رسانده است تغییر دهد. معمولاً ایده خوبی نیست ، اما (هشدار اسپویلر) در انتهای اپرا ، آن را – حداقل برای لحظه ای – در توالی لطف دلچسب به دست خواهد آورد.

مهارت های ترزا استراتاس – اعم از فنی و نمایشی – طرفدار لوته لنیا ، بیوه کورت ویل و معتبرترین مفسر اولیه او بود. لنیا به خانم استراتاس امتیازاتی از آهنگ های منتشر نشده قبلی داد که بعضی از آنها به آلبوم های سوپرانوی جوان در برچسب Nonesuch راه یافتند. “Stratas Sings Weill” با آهنگ “من خودم اینجا غریبه هستم” افتتاح می شود. این یکی از موارد کمیاب نیست ، اما نشان می دهد که چرا لنیا کاتالوگ را به خانم استراتاس اعتماد کرده است. خانم استراتاس اسکناسهای پر پرواز را اعزام می کند و در عین حال از لباس های کاباره استفاده می کند. زمان کشیدن او را هنگام ایجاد “سوفل” و ویبراتوی پوست سوزن سوزنی که روی کلمه “گوشتی” می خواند مشاهده کنید.

آنا میلدر تنها 20 سال داشت ، اما در حال حاضر یک تراژدی واقعی بود ، وقتی یکی از سختگیرترین نقشهایی را که برای سوپرانوی اپرا نوشته شده بود خلق کرد: لئونوره از بتهوون ، که با لباس مردانه ، شوهرش را از زندان نجات می دهد. آریای شجاعت او ، که نمایانگر اقدام شجاعانه او است ، آواز خواندن بسیار دشوار است ، به ویژه در این سه نسخه موجود. اما او تنها نیست: سه شاخ طبیعی و یک باگن از او حمایت می کنند. صدای میلدر باید به یک باره سبک ، غنایی و نمایشی باشد – یک سوپرانو به معنای واقعی کلمه ایتالیایی ، ملکه (“سوورانا”) صداها.

این آریای آغازین “Die Frau Ohne Schatten” ساخته اشتراوس یکی از سخت ترین قطعاتی است که مجبور شده ام بخوانم – اگر نه سخت ترین. ملکه فقط بخشی از انسان است. او تازه بیدار شده است ، و آواز باید سبک و اثیری باشد ، دارای تن و رنگی است که طبیعت گریزان او را نشان می دهد. پس از آن ، یک جهش از شادی وجود دارد ، با جهش تا یک D بالا – نه یک قسمت طبیعی از کیسه های کلاهبرداری دراماتیک سوپرانو. موسیقی نشان می دهد که در اینجا چیزی کاملا درست نیست ، یعنی سفری برای او در پیش است. و بخشی که او متوجه می شود طلسم خود را از دست داده باید رنگ دیگری باشد: کمتر براق ، با وزن و سوال. تقریباً در عرض سه و نیم دقیقه.

با خوانندگی سوپرانوی بی نظیر مونتسرات کابالی ، این یکی از لحظات مورد علاقه من در این امتیاز شگفت انگیز و یکی از زیباترین لحظات اپرا است. نورما با شکوه از پدرش می خواهد که فرزندانش را بیامرزد و از آنها مراقبت کند. اصطلاحات بی عیب و نقص Caballé ، ذوب کردن نت های بالای پیانو و آهنگ های زرق و برق دار ویترین جادوی صدای انسان و معرفی کوتاه اما شیرین اپرا است.

ایزولد بیدار می شود. او تریستان را مرده می بیند ، اما گویی که او می درخشد ، گویی قلبش ورم کرده است ، گویی نفسی از لب هایش می وزد. “فروند! سهت! ” – “دوستان! نگاه کن! ” آیا شما آن را نمی بینید؟ او می پرسد. او آهنگی را می شنود ، گویی ارکستر موجی را که در جستجوی مخاطب است می شنود. اما او می شنود که از داخل تریستان می آید – صدایی که او را نیز به خود جلب می کند. آیا این پژواک است؟ آیا این امواج است؟ آیا این رایحه ها هستند؟ آیا باید آنها را نفس بکشد؟ آیا باید آنها را بشنود؟ آیا او باید آنها را غرق کند ، زیر آنها شیرجه بزند؟ او آنها را سوار می کند ، در حالی که ارکستر بر او سرازیر می شود به خالص ترین لحن حل می شود – و او در غرق غرق می شود ، در حالی که غرق می شود ، تغییر شکل می دهد ، از بالاترین لذت برخوردار می شود.