در گذشته ، ما از برخی از هنرمندان مورد علاقه خود خواسته ایم که 5 دقیقه زمان انتخاب کنند تا دوستانشان عاشق موسیقی کلاسیک ، پیانو ، اپرا ، ویولن سل ، موتزارت ، آهنگسازان قرن 21 ، ویولن ، موسیقی باروک و سوپرانو.
اکنون می خواهیم آن دوستان کنجکاو را متقاعد کنیم که عاشق موسیقی طوفانی و لطیف بتهوون باشند که 250 سال پیش در این ماه به دنیا آمد. امیدواریم که چیزهای زیادی برای کشف و لذت بردن از اینجا پیدا کنید. انتخاب های خود را در نظرات بگذارید.
◆ ◆
جوشوا بارون ، سردبیر تایمز
پرتره معروف بتهوون را که با ابروهای قوس دار و موهای مدوزا غر می زند فراموش کنید. موسیقی او با وجود همه ناراحتی ها ، امیدبخش است. نقطه پایین و به ظاهر غیر قابل اجتناب پیانو سونات شماره 31 در یک تخت (Op. 110) ، آریوزوی مستعفی ، جای خود را به یک فوگ شگفت انگیز می دهد. بعداً ، تاریکی آن آریوزو برمی گردد – یادآوری ، حتی عود – اما با آکوردهای باشکوه مبارزه می شود. سپس فوگ از نو طنین انداز می شود ، که در نمره مشخص شده است “به تدریج به زندگی باز می گردد. ملودی هر چه بالاتر می رود ، سوار بر کرهای دویدن شادی است. بازگشت به زندگی ، در واقع.
◆ ◆
دیوید آلن ، نویسنده تایمز
بتهوون وقتی شما را با خود می برد ، چه در آسمان ها و چه در تاریکی ترین اعماق ، در بهترین حالت خود قرار دارد. در هیچ کجا آن قطبیت به طرز وحشیانه ای بیشتر از اورتور “Coriolan” موثر نیست. در دست ویلهلم فورتونگلر ، بینا ترین رهبر ارکستر بتهوون ، در حالیکه جنگ در آلمان در ژوئن 1943 آغاز شد ، فیلارمونیک برلین خود را پاره می کند ، این نه دقیقه تجاوز خشمگین ، فوراننده ، کاملاً وحشتناک است – بتهوون ، بی نظیر.
◆ ◆
مارین آلسوپ ، رهبر ارکستر
به خصوص در شرایط فعلی تلاطم و عدم اطمینان ، من Cavatina را از اواخر Op انتخاب می کنم. 130 کوارتت زهی. برای من ، این حرکت یک تجربه معنوی است ، مراقبه ای درباره وجود ما ، یک اطمینان خاطر برای زندگی است. این کار با یک دعوت ، یک استقبال آغاز می شود ، و سپس ما به دعای موسیقی پیوستیم. اما این بی دردسر نیست ، زیرا بتهوون یک کلید غیر منتظره را تغییر می دهد و اولین ویولن را با تردید و آزمایشی س questionsال می کند. اما آهنگساز با تکرار دعای افتتاحیه ما را آرام می کند و ما امیدواریم که در نهایت خیر و زیبایی در بشریت تسلط یابد.
◆ ◆
آرماندو ایاننوچی ، نویسنده و کارگردان
بتهوون یکی از نیروهای پرشور و برهم زننده موسیقی بود. او به طور همزمان از فرم های سنتی – سمفونی ، سوناتا ، کوارتت – تجلیل کرد و آنها را به نقطه شکست رساند. یکی از شگفت انگیزترین لحظات او مربوط به حرکت مرکزی کنسرتوی چهارم پیانو اوست. به نظر می رسد که خط پیانو به موتزارت برگردانده شده است ، اما تارهای بی قرار در جایی نا آرام تر غر می زنند. سپس پیانو تکنوازی ناگهان غریبی اصرار آمیز را آغاز می کند ، صدایی که در یک انفجار کوتاه مدت 20 ثانیه ای غیرقابل اشتباه است. این درخشش بتهوون در تجربی ترین و جسورانه ترین حالت خود است.
◆ ◆
Corinna da Fonseca-Wollheim ، نویسنده Times
با این حرکت می توانید یک کارگاه داستان نویسی را از قهرمانانه ترین سوناتاهای بتهوون برای ویولن و پیانو تدریس کنید. از همان ابتدا یک روحیه قوی تنظیم کنید (اینجا تاریک و جوان است). سرعت کارها را خوب (بدون نفس ، با یک مکث رمزگذاری کاملاً مناسب) انجام دهید. داستان خود را با جزئیات و پیچ و تاب ها بچرخانید تا مخاطبان خود را تا پایان حدس بزنند. کاراکترهایی را ایجاد کنید که اکشن را هدایت می کنند ، مانند نفرین شکار شده و خالی از سکنه موضوع اول بتهوون ، و موضوع تمرینی دوم رزمی که از هیچ جا عبور می کند و یک صفحه برگردان یک تحول را مجبور می کند. اوه ، و آن را مختصر.
◆ ◆
وستون اسپروت ، ترومبونیست و مدیر
حتی اگر فکر می کنید از افتتاحیه سمفونی پنجم بتهوون نمی دانید ، احتمالاً این را می دانید. اما شاید شما با انتقال باورنکردنی حرکت نهایی اثر چندان آشنا نباشید. این نسخه موسیقی کلاسیک است که از “A Change Is Gonna Come” ساخته سام کوک حرکت می کند به “نمی توانم جلوی احساس را بگیرم” از جاستین تیمبرلیک. پس از 20 دقیقه کشمکش بین تاریکی و نور ، شادی بی نظیر پدیدار می شود. من امیدوارم که این لحظه موسیقی عالم خرد جایی باشد که ما به عنوان یک مردمان در آن قرار داریم: در میان یک مبارزه حماسی ، اما در آستانه سطوح بهتر از هر زمان دیگری و با تابش آفتاب در جیب هایمان.
◆ ◆
استیو رایش ، آهنگساز
من اولین بار کوارتت زهی مینور را در حدود 17 سالگی شنیدم. بلافاصله ، حرکت آرام ، بی سر و صدا ، کاملاً توجه مرا به خود جلب کرد. اینجا چیزی خارق العاده بود. این عنوان با عنوان “آواز مقدس شکرگذاری یک نقاهت به خدای در حالت لیدیان” پس از بهبودی بتهوون از یک بیماری جدی روده ، درست دو سال قبل از مرگش نوشته شد. موسیقی این را ضبط می کند ، اگرچه برای روشن بودن نیروی احساسی خود به هیچ نت برنامه ای نیاز ندارد. ضبط در اینجا ، توسط کوارتت ارجمند Busch ، کاملاً با روح این موسیقی ، خراش ها و همه ارتباط دارد.
◆ ◆
پاتریشیا موریسرو ، نویسنده
اکثر مردم اولین حرکت خلق و خوی سوناتا “Moonlight” را می دانند ، اما این سومین حرکت است که چگونگی بتهوون را نشان می دهد بتهوون. او که با کاهش شنوایی خود دست و پنجه نرم می کند ، عصبانیت و سرخوردگی خود را به بیانیه ای وحشیانه و توقف دهنده قلب برای زنده ماندن تبدیل می کند. او با آرپجی های رعد و برق سریع و آکوردهای توفنده ، در لبه دیوانگی چشمانش را جمع می کند اما هرگز به ورطه سقوط نمی کند. بعداً می نوشت که کارش او را از خودکشی نجات داده است. این حرکت هر وقت من آن را می شنوم مرا هیجان زده می کند.
◆ ◆
جورج لوئیس ، آهنگساز
من توسط گروه معاصر بین المللی به سپته بتهوون معرفی شدم. این اثر مفصل مربوط به دوران بیدرمایر ، بسیار تأثیرگذار در اکتوت 1824 شوبرت ، یکی از محبوب ترین قطعات وی است ، اما از نظر تأثیر از لرزش مشت بتونی به اندازه ای فاصله دارد که (همانطور که داستان می رود) وقتی از آهنگساز خواسته شد خلق کند وی گفت: “اثر تازه ای به این سبک پسندیده تر ،” موتزارت چنین نوشت.
◆ ◆
آنتونی توماسینی ، منتقد ارشد موسیقی کلاسیک تایمز
قسمت انفرادی کنسرتوی پیانو دوم بتهوون با کارهایی نمایشی موج می زند که آهنگساز آن هنگام معرفی خود به مخاطبان وین ، بیشترین استفاده را از آنها کرد. برخی این قطعه اولیه را پر جنب و جوش و موثر می دانند ، اما هنوز بتهوون “واقعی” نیست. باور نکن در فینال Rondo شرکت کنید. در زیر همه جذابیت های سر و صدا ، یک آهنگساز با چشم وحشی که قصد جلب زیبایی های کلاسیک را دارد ، دقیقاً از ابتدای موضوع مبهم ظاهر می شود. بخشهایی از گفتگوی به ظاهر بازیگوش بین سولیست و ارکستر شدت تقریباً جنگی دارند. یک بخش متضاد با کلید جزئی با نت های هم آوایی همزمانی در پیانو که تقریبا دیوانه وار هستند ، مشخص می شود.
◆ ◆
پل لوئیس ، پیانیست
بتهوون به خاطر موسیقی که حس مبارزه را منتقل می کند بسیار شناخته شده است ، اما در شخصیت پیچیده موسیقی او عناصر بیشتری وجود دارد. اولین حرکت Op او 78 پیانو سوناتا درخششی ناب و زیبایی غزل عمیق است. این یکی از سوناتاهایی بود که بتهوون اعلام کرد بیشتر از همه دوستش دارد. از لحاظ شخصیتی نمیتواند از پریشانی جهنمی سوناتایی که قبل از آن شناخته شده بود ، “Appassionata” بسیار معروف تر. اپوس 78 کاملاً در تضاد با آن است و یکی از متواضع ترین ، صمیمی ترین و تأمل برانگیزترین آثار یک آهنگساز است که بیشتر اوقات به دلیل شخصیت حل نشدنی و سازش ناپذیر شناخته می شود.
◆ ◆
ازینما ، ویولون نواز
Op. کوارتت زهی 131 یکی از کارهای مورد علاقه من است زیرا شخصیت و تمایل بتهوون را برای به چالش کشیدن نمونه های موسیقی برجسته می کند. هرکسی با این تصور که موسیقی کلاسیک ضعیف یا اهلی است ، باید به این گروه چهارگانه ، به ویژه آخرین حرکت گوش دهد. با یک وحشی باز می شود که با پیشرفت موسیقی شدت بیشتری می یابد. این حرکت در هر پیچ با یک درام غیر قابل پیش بینی ادامه می یابد. من بعنوان کسی که هم در فضای موسیقی کلاسیک و هم در موسیقی محبوب هستم ، تصور می کنم از این حرکت نمونه برداری شده و به یک آهنگ هیپ هاپ یا هاوس تبدیل شود. بتهوون واقعاً از زمان خود جلوتر بود.
◆ ◆
ترانس مک کایت ، میزبان WQXR
حرکت دوم سوناتای پیانو شماره 32 یک اثر شفابخشی است. لحن آشنا به نظر می رسد ، و ممکن است خود را در حال زمزمه ببینید ، تا زمانی که متوجه شوید که واقعاً آن را نمی دانید. در آن زمان ، بتهوون به عقب تکیه داده و شهادت می دهد و با فروتنی از بیماری های جسمی ، دل درد و اصرارهای خودکشی که 51 سال وی را رقم زد ، گفت. سپس تحول معنوی او اتفاق می افتد ، و آن لحن كوچك مانند كسی تماشا می كند و از مشكلات این جهان فراتر رفته و جایگاه شایسته خود را در میان ستارگان پیدا می كند.
◆ ◆
ست کلتر والز ، نویسنده تایمز
حرکت دوم سمفونی هفتم نشانه هایی از قدرت ماندن در اوایل زندگی عمومی خود را نشان داد: در اولین نمایش ، اعضای تماشاگر برای یک کنسرت سرزنش کردند. این جنبش همچنان الهام بخش است – از جمله فیلمسازانی با ژان لوک گدار (در “خداحافظی از زبان”) و سیون سونو (“قرار گرفتن در معرض عشق”) متفاوت. مهم نیست که چند بار نقاشی از این Allegretto ظاهر شود ، حتی در همان فیلم ، تصفیه غم انگیز موسیقی از هر چیزی مانند بازده کمرنگ جلوگیری می کند.
◆ ◆
مویزس کافمن ، نمایشنامه نویس
این هیجان انگیزترین و پیچیده ترین فوگ بتهوون است. او وقتی آن را می نویسد پیر و ناشنوا است و با این وجود تلاش می کند بلند پروازانه ترین ترکیبی را که تاکنون در قالب فوگ تلاش کرده ایجاد کند. نتیجه واقعا پیروزی روحیه است. هارمونی ها و پیچیدگی نقطه مقابل فوق العاده هستند. من فقط عاشق تصویر یک هنرمند قدیمی هستم که سعی دارد از همه دستاوردهای قبلی خود پیشی بگیرد. و پایان آن متعالی است؛ به نظر می رسد بعد از یک مبارزه طولانی یک بوکسور است. این یک بازدم بیش از یک پایان است.
◆ ◆
زاخاری وولف ، ویرایشگر موسیقی کلاسیک تایمز
در تنها اپرای بتهوون ، “فیدیلیو” ، زنی خود را به عنوان یک مرد مبدل می کند تا به زندانی که شوهرش در آن زندانی است به اتهامات واهی سیاسی نفوذ کند. از طریق شجاعت و شانس غیر قابل تصور ، او موفق می شود تا او را آزاد کند و جمعیت در جشن پر شور ازدواج به پیروزی زن و شوهر می پیوندند. متن “قصیده شادی” جاودانه ، یکی دیگر از سرودهای کر ، همچنین به پیوندهای زناشویی اشاره دارد ، اما به کلیات کیهانی پایبند است. اگرچه در اینجا در “فیدلیو” شخصیت های قابل تشخیص این نکته را تصویب می کنند: خوشبختی فردی و اصول عدالت ، مسئولیت شخصی و مدنی ، منشأ دوگانه انسجام اجتماعی را تغذیه می کنند.