گوردون لایت فوت، خواننده و ترانه سرا، در 84 سالگی مرد

گوردون لایت فوت، خواننده فولکلور کانادایی که باریتونی غنی و غم انگیز و استعدادش برای آهنگسازی ملودیک او را به یکی از محبوب ترین هنرمندان ضبط موسیقی دهه 1970 تبدیل کرد، دوشنبه شب در تورنتو درگذشت. او 84 سال داشت.

مرگ او در بیمارستان سانی بروک در صفحه فیس بوک و وب سایت او اعلام شد و توسط تبلیغ کننده وی، ویکتوریا لرد، و بی سی فیدلر، مروج قدیمی کنسرت کانادایی او تایید شد.

آقای لایت فوت، یک ستاره پرشور در کانادا در اوایل دهه 1960، زمانی که دوستان و همشهریان کانادایی‌اش، ایان و سیلویا تایسون، دو آهنگ او را ضبط کردند، “Early Morning Rain” و “For Lovin’ Me” را ضبط کردند.

وقتی پیتر، پل و مری با نسخه‌های خود منتشر شدند و مارتی رابینز با آهنگ «روبان تاریکی» آقای لایت‌فوت به صدر جدول کانتری رسید، شهرت آقای لایت‌فوت افزایش یافت. یک شبه، او به صف ترانه سرایانی مانند باب دیلن، فیل اوکس و تام پکستون پیوست که همگی بر سبک او تأثیر گذاشتند.

هنگامی که موسیقی محلی محبوبیت خود را از دست داد و تحت تأثیر تهاجم بریتانیا قرار گرفت، آقای لایت فوت شروع به نوشتن تصنیف هایی با هدف مخاطبان وسیع تری کرد. او یکی پس از دیگری ضربات خود را به ثمر رساند، و در سال 1970 با آهنگ صمیمانه «اگر می توانستی ذهن من را بخوانی» که الهام گرفته از فروپاشی اولین ازدواجش بود، شروع کرد.

او به‌سرعت آهنگ‌های «غروب آفتاب»، «بزرگراه بی‌خیال»، «مردم روز بارانی» و «تخریب ادموند فیتزجرالد» را ضبط کرد که پس از خواندن مقاله‌ای در نیوزویک درباره غرق شدن یک کشتی سنگ آهن در دریاچه نوشت. سوپریور در سال 1975، با از دست دادن تمام 29 خدمه.

برای کانادایی ها، آقای لایت فوت یک قهرمان ملی بود، یک ستاره بومی که حتی پس از دستیابی به موفقیت چشمگیر در ایالات متحده در خانه ماند و با تورهای متوالی بین المللی به طرفداران پرشور خود رسیدگی کرد. تصنیف‌های او با مضامین کانادایی، مانند «سه‌گانه راه‌آهن کانادا»، با عشق به رودخانه‌ها و جنگل‌های کشور تپش داشت، که او در سفرهای جاه‌طلبانه قایق‌رانی به مناطق دورافتاده به کاوش پرداخت.

سبک شخصی، پرخاشگر و خودپسند او – از مصاحبه اجتناب می کرد و وقتی با تمجید مواجه می شد به خود می لرزید – نیز به خوبی پیش رفت. او در سال 2008 به The Globe and Mail گفت: “گاهی اوقات تعجب می کنم که چرا به من یک نماد خطاب می شود، زیرا من واقعاً خودم را چنین تصور نمی کنم.” “من یک موسیقیدان حرفه ای هستم و با افراد بسیار حرفه ای کار می کنم. . این گونه است که ما از زندگی عبور می کنیم.»

گوردون مردیت لایت فوت جونیور در 17 نوامبر 1938 در اوریلیا، انتاریو، جایی که پدرش یک کارخانه خشک شویی را مدیریت می کرد، به دنیا آمد. در کودکی در یک گروه کر کلیسا می خواند، در برنامه های رادیویی محلی اجرا می کرد و در مسابقات آواز می درخشید. او در سال 1968 به مجله تایم گفت: «مرد، من تمام کار را انجام دادم: کار در اوراتوریو، مسابقات کیوانی، اپرت ها، کوارتت های آرایشگاهی.

او در نوجوانی پیانو، درام و گیتار می نواخت و در حالی که هنوز در دبیرستان بود، اولین آهنگ خود را نوشت، یک شماره موضوعی در مورد شوق هولا هوپ با آخرین سطر جذاب: «حدس می‌زنم که من فقط یک شلخته هستم و می‌خواهم بنویسم. شغلم را از دست بدهم، چون من همیشه هولا-هولا هوپین هستم.»

پس از تحصیل در رشته آهنگسازی و ارکستراسیون در کالج موسیقی Westlake در لس آنجلس، به کانادا بازگشت. او برای مدتی عضو گروه Singing Swinging Eight بود، یک گروه آواز و رقص در برنامه تلویزیونی “Country Hoedown”، اما خیلی زود بخشی از صحنه محلی تورنتو شد و در همان قهوه خانه ها و کلوپ هایی با ایان و سیلویا اجرا کرد. ، جونی میچل، نیل یانگ و لئونارد کوهن.

او یک دوتایی فولکلور به نام Two Tones را به همراه یکی دیگر از نوازندگان «Hoedown» به نام Terry Whelan تشکیل داد. این دو یک آلبوم زنده را در سال 1962 با نام “Two Tones at the Village Corner” ضبط کردند. سال بعد، هنگام سفر به اروپا، به عنوان مجری برنامه “نمایش کانتری و وسترن” در تلویزیون بی بی سی خدمت کرد.

به عنوان یک ترانه سرا، آقای لایت فوت فراتر از هولا هوپ پیشرفت کرده بود، اما نه به میزان زیادی. او به نویسندگان «دایره‌المعارف موسیقی محلی، کانتری و وسترن» که در سال 1969 منتشر شد، گفت: آثار او «هیچ نوع هویتی نداشتند». پیش از این، او گفت: “من شروع به دریافت یک دیدگاه کردم، و این زمانی بود که شروع به پیشرفت کردم.”

در سال 1965، او در جشنواره مردمی نیوپورت ظاهر شد و اولین حضور خود را در ایالات متحده در تاون هال نیویورک انجام داد. “آقای. رابرت شلتون در نیویورک تایمز نوشت. “با کمی توجه بیشتر به شخصیت صحنه، او باید کاملاً محبوب شود.”

یک سال بعد، آقای لایت فوت پس از امضای قرارداد با آلبرت گراسمن، مدیر آقای دیلن و پیتر، پل و مری، اولین آلبوم انفرادی خود را با نام “Lightfoot!” ضبط کرد. با اجراهای «باران صبح زود»، «برای دوست داشتن من»، «روبان تاریکی» و «من نمی‌گویم»، رکوردی موفق در کانادا در سال 1963، این آلبوم به گرمی مورد استقبال منتقدان قرار گرفت.

موفقیت تجاری واقعی زمانی به دست آمد که او به برادران وارنر رفت و در ابتدا برای لیبل Reprise این شرکت ضبط می کرد. او در سال 2010 به روزنامه جورجیا ساوانا کانکت گفت: “زمانی که به برادران وارنر تغییر کردم، در حدود سال 1970، داشتم خودم را دوباره اختراع می کردم.” مسیری که در آن ممکن است موسیقی هایی داشته باشم که مردم بخواهند به آن گوش دهند.»

آقای لایت فوت، با یک گیتار آکوستیک 12 سیمی، با صدایی که اغلب از احساس می لرزید، خود را همراهی می کرد، گزارش های اضافی و مستقیمی از مطالب خود ارائه داد. او از تنهایی، روابط پریشان، خارش پرسه زدن و عظمت چشم انداز کانادا می خواند. به قول جک باتن، نویسنده کانادایی، او «روزنامه‌نگار، شاعر، مورخ، طنزپرداز، داستان‌گوی داستان کوتاه و یادآور روزهای گذشته» بود.

محبوبیت او به عنوان یک هنرمند ضبط در دهه 1980 شروع به کاهش کرد، اما او برنامه پر مشغله ای برای تورهای خود داشت. در سال 1999 Rhino Records “Songbook” را منتشر کرد که یک بررسی چهار دیسکی از حرفه او بود.

از آقای لایت فوت، که در تورنتو زندگی می کرد، خواهر بزرگترش، بورلی آیرز، به یادگار مانده است. فرزندانش، فرد، اینگرید، مایلز، مردیت، اریک و جالین، و همسرش، کیم هاسه. دو ازدواج اول او به طلاق ختم شد.

در سال 2002، درست قبل از روی صحنه رفتن در Orillia، آقای Lightfoot زمانی که آنوریسم در آئورت شکمی او پاره شد و او را نزدیک به مرگ گذاشت، سقوط کرد. پس از دو سال گذراندن دوران نقاهت، آلبومی به نام هارمونی ضبط کرد و در سال 2005 اجرای زنده خود را با تور Better Late Than Never از سر گرفت.

آقای لایت فوت در سال 2004 به CBC گفت: “من می خواهم مانند رالف کارتر، استومپین تام و ویلی نلسون باشم.”

ویوسا ایسای گزارش کمک کرد