کاسا به طور کلی می داند که هنرمندان احساس فشار می کنند. آلبوم جدید او آن را بررسی می کند.

«به نظر می رسد در یک باغ وحش هستید – نمی توانید بروید پر شده حیوان، می‌دانی؟» به طور کلی گفت. من احساس می‌کردم در درون این دستگاه و در کل این ارگانیسم، می‌توانم درون خودم را ببینم، هر کاری از دستم بر می‌آید انجام می‌دهم تا با آن کنار بیایم، و به سختی می‌توانم با آن کنار بیایم. بنابراین به کسی فکر کنید که کاری برای مدیریت آن انجام نمی دهد. چگونه می‌خواهند از این همه عبور کنند؟»

به طور کلی دوران کودکی او در سیاتل مملو از موسیقی و درس های زندگی از والدین آزاده او بود. (مادرش برای ایستگاه محلی PBS کار می کرد و پدرش کارهای عجیب و غریب انجام می داد و با بچه ها در خانه می ماند.) او با کنایه گفت: «همه افراد مجرد کرافت و کوکاکولا داشتند، ما شیر سویا و توفو می خوردیم.»

او یک مطالعه سریع بود که در کودکی یاد گرفت که چگونه درام بزند و در اتاق نشیمن پر از سازهایی که پدرش جمع آوری کرده بود کاوش می کرد. یک پیانو، ساکسیفون، ترومپت، کلارینت، یک ویولن شکسته، یک ضبط چهار آهنگ و یک دستگاه ضرب بود که به گفته او هیچ کس نمی دانست چگونه از آن استفاده کند. اما به طور کلی یاد گرفت که چگونه تجهیزات الکترونیکی را دستکاری کند. در کلاس چهارم، او و برادر بزرگترش، کارلوس، شروع به نواختن آهنگ های جاز مانند “برگ های پاییزی” و “یک شب در تونس” کردند.

او از اجرای اولیه آنها به یاد آورد: “من با تعداد زیادی اسکناس دلار به خانه می آیم و آنها را اتو می کنم.” و پدرم با ما بسیار صمیمی بود. ما را به محل می‌برد و می‌فرستاد، گوشه‌ای پیدا می‌کردیم و نان درست می‌کردیم.»

به طور کلی با گوش دادن به طیف گسترده ای از هنرمندان – جان کولترین و راوی شانکار، Public Enemy و دی جی کویک – بزرگ شد که به او احساس طبیعی برای انواع صداها داد. نقطه عطفی در رابطه او با موسیقی زمانی رخ داد که او دانش‌آموز دوم دبیرستان بود و در استادیوم لیگ برتر بیسبال در سیاتل، ساعتی 9 دلار کار می‌کرد و پوسته‌های بادام زمینی را جارو می‌کرد و زباله‌ها را بیرون می‌برد. پس از اینکه او و برخی از دوستانش به دلیل کشیدن ماری جوانا اخراج شدند، متوجه شد.

“یک دقیقه صبر کن. من در حال اجرای موسیقی جاز هستم، هر شب صد تا، 150 و گاهی 200 در یک کنسرت خوب می گیرم. بنابراین من می‌توانم سطح آن را بالا ببرم یا می‌توانم در جارو کردن بادام‌زمینی و چیزهای دیگر بهتر شوم. و از آن زمان تا کنون شغل واقعی نداشته ام.»