قرار دادن وحشیگری یک مبارزه جایزه در صحنه اپرای مت

امیل گریفیث در 24 مارس 1962 با بنی پارت در یک مسابقه قهرمانی سبک وزن مورد انتظار در مدیسون اسکوئر گاردن مبارزه کرد.

در راند دوازدهم، گریفیث پارت را به طناب زد و با بیش از ده ها ضربه بی پاسخ به او کوبید. همانطور که نیویورک تایمز روز بعد بیان کرد، “تنها دلیلی که پارت هنوز روی پاهایش بود این بود که مشت های انبوه گریفیث او را در آنجا نگه می داشتند و به تیرک می چسبانند.”

پارت هرگز به هوش نیامد و 10 روز بعد درگذشت. دعوا و عواقب وحشتناک آن درام بالایی بود. حتی ممکن است داستان را اپرایی بنامیم.

همپوشانی اندکی بین درام عالی ورزش و درام عالی اپرا، فراتر از گاوبازی در «کارمن» یا شاید آن رقابت خوانندگی عجیب در «Die Meistersinger von Nürnberg» وجود داشته است. اما در بیان داستان گریفیث، اپرای ترنس بلانچارد و مایکل کریستوفر در سال 2013 “قهرمان” که اوایل این ماه در اپرای متروپولیتن اکران شد و روز شنبه در سینماها به صورت زنده پخش شد، وحشیگری بوکس را با شور و شوق شدید اپرا گرد هم می آورد.

این کمک می کند که “قهرمان” فقط یک داستان بوکس نیست، بلکه از زندگی گریفیث به عنوان یک همجنس گرا بسته، مهاجری با دوران کودکی سخت و رابطه پیچیده با مادرش، و بعداً دوران پیری که دچار زوال عقل و پشیمانی شده است، نیز می باشد.

اما بوکس کاتالیزور داستان است. مبارزه 1962 سومین مبارزه بین گریفیث و پارت بود که دو مبارزه اول خود را تقسیم کرده بودند. (مسابقات قبلی از اپرا حذف شده اند و تمرکز بر سوم سرنوشت ساز باقی مانده است.)

زمانی بود که مسابقات بزرگ بوکس خبر بزرگی بود. هیاهوی پیش از جنگ در همه جا پخش شد و تمام جنبه های آمادگی جنگنده ها مورد بررسی قرار گرفت. تایمز از «سوئیت روزانه 130 دلاری گریفیث با دو دستگاه تلویزیون و کمد به اندازه یک اتاق YMCA» در مونتیسلو، نیویورک، و همچنین «ژاکت‌های یقه‌دار، کت‌های مهر و صندلی‌های باشگاه عثمانی» که حلقه را احاطه کرده بود شگفت زده شد. مبارزه کرد.

عواقب وحشتناک این دعوا پوشش شدیدتری به همراه داشت. خبر وضعیت وخیم پارت، چند روز پس از مبارزه با تیتر «پارت، آسیب در رینگ، با توجه به فرصت اندک» به صفحه اول روزنامه تایمز تبدیل شد.

در آن زمان، بزرگترین جنجال، تاخیر داور در توقف مسابقه بود. تایمز گزارش داد: «بسیاری از جمعیت 7500 نفری به داور التماس می‌کردند که مداخله کند». داور، روبی گلدشتاین، بعداً توسط کمیسیون دو و میدانی دولتی تبرئه شد.

اما داستان چیزهای بیشتری داشت. گرچه گریفیث گفت که “متأسف است که این اتفاق افتاد”، او افزود: “می دانید، او در طول وزن کشی مرا با نام های بد خطاب کرد” و در طول مبارزه، “او دوباره این کار را کرد و من داشتم دیوانه می شدم.”

گریفیث، تایمز و روزنامه‌های دیگر طعنه‌های پارت را با نام‌های بد توصیف کردند. ماهیت واقعی آن کلمات در آن زمان چندان شناخته شده نبود. اما در اواسط دهه 2000، گریفیث داستان کامل را فاش کرد. پارت گریفیث را «ماریکون» نامیده بود، یک توهین اسپانیایی برای یک مرد همجنس گرا. گریفیث مخفیانه دوجنسه بود.

عمل دوم اپرا به پیامدهای مشت های مرگبار و زندگی بعدی گریفیث می پردازد، از جمله ضرب و شتم وحشیانه ای که در خارج از یک بار همجنس گرایان دریافت کرد. گریفیث در سال 2013 در سن 75 سالگی درگذشت.

Met سخت تلاش کرد تا جزئیات و فضای مسابقه جوایز را درست به دست آورد: گوینده حلقه (که در اینجا به عنوان یک گروه کر یونانی عمل می کند)، صدای زنگ، جوایز و کمربندهای قهرمانی، یک “دختر حلقه” که علامت می دهد. تغییر دور و حالت ماچو وزنه زدن. (رهبر ارکستر یانیک نزت-سگوین برای دومین کار با ردای کلاهدار بوکسور در گودال ظاهر می شود.)

مایکل بنت، قهرمان حرفه ای سابق جهان که به عنوان مشاور بوکس اپرا خدمت می کرد، کمک کرد تا دقیق به نظر برسد. او گفت: «من متخصص اپرا نیستم. اما من متخصص ریتم هستم. و بوکس ریتم است.”

بنت به تیم تولید گفت که قبل از دور اول نباید مدفوعی در رینگ وجود داشته باشد، فقط بین دورهای بعدی. و او فکر می کرد که دستکش های بوکس که توسط یک مربی برای جلوگیری از ضربات یک مبارز استفاده می شود، بیش از حد تمیز به نظر می رسند. “گفتم: “آنها را زمخت نشان بده.” آنها را روی بتن بمالید تا ظاهر بدی پیدا کنند. هیچ چیز تمیزی در دنیای بوکس وجود ندارد.”

کارگردان مبارزه The Met، کریس دومونت، به مبارزه با شمشیر عادت دارد. اما برای «قهرمان»، او باید مشت‌هایی را طراحی می‌کرد و بدون اینکه کسی صدمه ببیند، قانع‌کننده به نظر برسد.

او گفت: “برای عکس های بدن، آنها ممکن است با یکدیگر تماس داشته باشند.” اما شما نمی خواهید کسی به صورتش ضربه بخورد. حتی اگر سبک باشد، خیلی احساس خوبی نخواهد داشت.»

چندین راه برای به تصویر کشیدن بوکس وجود دارد: یکی این است که آن را تا حد امکان شبیه سازی کنید، مانند برخی از فیلم های بوکس، با نشان دادن مشت قوی و پاشیدن خون. یک انتخاب مناسب تر برای صحنه، سبک سازی است.

دومونت در مورد رایان اسپیدو گرین که گریفیث جوانتر را به تصویر می کشد و اریک گرین که نقش پارت را بازی می کند، گفت: «از آنجایی که آنها باید آواز بخوانند، در واقع بوکس کردن در آن صحنه ها باعث می شود که آنها را بخوانند. بیشتر اوقات، وقتی ضربه ای فرود می آید، خواننده ها یخ می زنند، گویی در یک عکس فوری. برخی از قسمت ها به صورت حرکت آهسته انجام می شوند.

نمایش با بازآفرینی مبارزه 1962 به اوج ورزشی خود می رسد که اولین عمل را به پایان می رساند. تنش و انتظاری که ممکن است اپراتورها احساس کنند که حلقه روی صحنه ظاهر می شود، تفاوت چندانی با حال و هوای طرفداران مبارزه یا ورزش نویسان در لحظات قبل از یک مسابقه بزرگ ندارد. همه ورزش‌ها فضایی از انتظار قبل از بازی دارند. اما زمانی که این ورزش شامل دو رزمنده می‌شود که سعی می‌کنند با ضربات مکرر به سر یکدیگر آسیب برسانند، ترس یا حتی ترس اضافه می‌شود.

در «قهرمان»، گریفیث در دور ششم پایین می‌رود و فریادهای یک جمعیت پرهیاهو روی صحنه بر تنش می‌افزاید. سپس لحظه مرگبار فرا می رسد.

اگرچه ضربات بوکسورها روی صحنه نمی‌آید، اما نمی‌تواند لحظه‌های تلخی را که انبوهی از شوت‌های بی‌پاسخ در کف پارت قرار می‌دهند، کاهش دهد. دومونت گفت: “من مبارزه واقعی را تماشا کردم و سعی کردم آن را تا حد امکان واقعی نگه دارم.” 17 ضربه در زمان واقعی تقریباً به آنچه که بود نزدیک است. ما در واقع در حال فرود ضربه نیستیم، بلکه به اندازه کافی سریع حرکت می کنیم تا مخاطب فریب بخورد. هنگامی که او روی تشک می افتد، به حرکت آهسته برمی گردد.

و در گودال ارکستر، نوازنده دام به صحنه نگاه می کند. هر بار که ضربه ای وارد می شود، یک شات تله همگام شده را رپ می کند.

یک شب در اپرا می تواند باعث قتل یا جنگ یا خونریزی شود. اما تصویر دقیق تاریخی و ورزشی از یک مبارزه جوایز که با مرگ یک مرد به پایان رسید، کیفیت ناراحت کننده ای دارد. همانطور که گلدشتاین، داور، شهادت داد: «این نوع ورزش است. مرگ تراژدی است که گهگاه اتفاق می افتد.» یا همانطور که بنت در مورد “قهرمان” گفت: “نمی‌توانیم به این نکته توجه کنیم که این خشونت است.”