چیتا ریورا در خاطرات جدیدش میگوید که هرگز نمیتوانست با آهنگ “I’m Still Here”، قصیده محبوب استفان ساندهیم برای استقامت علیرغم مشکلات، ارتباط برقرار کند. او آهنگ را به خوبی دوست داشت، اما، به عنوان یک حرفه ای که سنگ تمام می گذارد، زمانی برای نوستالژی وجود نداشت – او همیشه منتظر کنسرت بعدی بود. سپس همه گیری فرا رسید و “مانند بقیه جهان، آنجا من بودم.”
حتی زمانی که بیماری همه گیر به او فرصتی داد تا مکث کند، اصرار او برای نگاه کردن به گذشته ناشی از تمایل به پرداخت آن به جلو بود. ریورا، 90 ساله، ماه گذشته در تئاتر لوری بیچمن در میدتاون منهتن، صرف چای گفت: «من واقعاً میخواستم خاطرهای داشته باشم که بچهها بتوانند آن را بخوانند و خودشان به آن بپردازند. این یک خاطرهنویسی نیست، بلکه فرصتی برای بچهها است تا بفهمند اگر این را بخواهند، میتوانند آن را داشته باشند – اما باید سخت کار کنند.»
«چیتا: خاطرات» که با روزنامهنگار پاتریک پاچکو نوشته شده و در 25 آوریل در دسترس است، زندگی برنده سهبار جایزه تونی را با وضوح و بیحوصلگی یک کهنهکار نشان میدهد. این مجری پورتوریکویی-آمریکایی که در واشنگتن دی سی بزرگ شده است، در 320 صفحه خود، کلاس های رقص اولیه خود، نقل مکان به نیویورک سیتی برای تحصیل در مدرسه باله آمریکایی جورج بالانچین، موفقیت او در نقش آنیتا در “غرب” را به یاد می آورد. داستان جانبی» و موفقیت مستمر او در برادوی (در مجموع 18 حضور) و فراتر از آن.
ریورا که مدتها در مورد نوشتن خاطرات با او صحبت شده بود، پس از تأمل در مورد چیزهایی که از افرادی مانند بالانچین، جروم رابینز و باب فوسه آموخته بود، سرانجام تصمیم گرفت داستان خود را تعریف کند. او با به اشتراک گذاشتن تجربیاتش و بازی در نقش مربی غریبه نیست. لورا بنانتی بازیگر، که ریورا در سال 2003 در احیای «نه» در برادوی بازی کرد، در یک مصاحبه تلفنی گفت که سخاوت ریورا در طول تولید تقریباً مادرانه بود.
بنانتی گفت: “او باعث می شود شما بلافاصله احساس کنید عضو یک تیم هستید.” او فقط برای خودش بیرون نیست. او به من آموخت که تو به اندازه کسی که مقابلش بازی می کنی خوب هستی، پس می خواهی همه پیشرفت کنند.»
این کتاب همچنین به همکاری های پربار ریورا با آهنگساز جان کاندر و ترانه سرا فرد اب می پردازد. همانطور که کاندر تلفنی توصیف کرد، «سهگانه» آنها منجر به اجراهای نامزد تونی او در نقش ولما کلی قاتل تشنه تبلیغات در «شیکاگو» شد. آنا، صاحب پیست اسکیت که با دخترش جبران می کند، در “The Rink”. و شفق قطبی، موضوع پرستش سردستههای یک زندانی همجنسگرا، در «بوسه زن عنکبوتی». او اغلب به تورهای ملی یا بینالمللی این محصولات میپیوندد، که پیوندهای ریورا را با نقشهای شناختهشدهاش عمیقتر کرد.
بیشتر در مورد تئاتر، موسیقی و رقص نیویورک در این بهار
کاندر او را نعمت آهنگساز نامید. «وقتی چیتا را می شنوید، چیتا را می بینید. وقتی با چنین شخصی کار می کنید، دامنه آنها آنقدر زیاد است که چیزی وجود ندارد که نتوانید بنویسید. “این روحیه ای است که می شنوم. اگر وقتی تصور میکنید چیتا آن را میخواند، یک حس طبیعی وجود دارد، پس در مسیر درستی هستید.»
ریورا، با چابکی تیز و حسی خود، از اولین حضور حرفه ای خود در سال 1952 به عنوان یک رقصنده برجسته در تور ملی “Call Me Madam” تا آخرین رکوع خود در برادوی در سال 2015 برای “بازدید”، دیگر حضور داشته است. همکاری با کاندر و اب (و نویسنده کتاب مکرر آنها ترنس مک نالی). او هرگز بیش از سه سال بدون یک تولید بزرگ، منطقهای یا تور سپری نکرده است – حتی زمانی که دخترش را با تونی موردنته، لیزا بزرگ میکند، اگرچه تولد او نمایش “داستان غربی” در لندن را به تاخیر انداخت – و او همچنان به اجرای کاباره خود ادامه میدهد. . ریورا گفت، این کار ثابت تنها چیزی است که او می داند، اگرچه او را با یک نقطه کور خفیف در مورد کسب و کاری که خیلی دوست دارد، رها کرده است.
به عنوان مثال، او اولین بار در سال 1978، زمانی که در بهار امسال در برادوی احیا شد، نمایشنامه دوستش Fosse، “Dancin” را دید. او گفت: «وقت زیادی برای دیدن نمایش ها نداشتم. «دوران طلایی برای من اینگونه بود: برنامهها یکی پس از دیگری، یکی پس از دیگری آهنگساز افسانهای، که همه در یک زمان بزرگ میشوند. برای من عالی بود زیرا دائماً یاد میگرفتم.»
احیای “Dancin'” به کارگردانی یکی از بازیگران اصلی، وین سیلنتو، او را به یاد دوران اوج او انداخت. “چون پر از رقصندگان افسانه ای است که واقعاً سخت کار می کنند و این تنها کاری است که انجام می دهند، رقصیدن است.”
ریورا برای کمک به او در بازبینی آن زمان برای خاطرات، به پاچکو روی آورد، او در سال 1975 با او ملاقات کرد، زمانی که او در حال نوشتن در مورد بازی او در کلوپ شبانه در کاباره Grand Finale برای مجله سرگرمی After Dark بود. آنها همچنین در سال 2005، زمانی که پاچکو با او مصاحبه طولانی کرد، بر سر کشورهای جهان وطنی گرد هم آمدند. یادداشت های او کتاب مک نالی را برای نمایش انفرادی او در برادوی، “چیتا ریورا: زندگی رقصنده” شکل داد.
ریورا گفت: “او بامزه است، او دوست دارد روحیه ارتقا یابد، و من را سرگرم کننده یافت.” پاچکو بعداً اضافه کرد که این دو به خاطر لاتین و کاتولیک بودن – “کلیدی برای شخصیت او” هستند. مصاحبه برای خاطرات در تابستان 2020، از خانه او در شهرستان راکلند، نیویورک، در ابتدا به عنوان گفتگوهای غیررسمی آغاز شد. زمانی که یک ساختار روایی گرد هم آمد، آن را به ناشران رساندند.
پاچکو گفت: «فکر نمیکنم اگر کووید پیدا نمیشد، او هرگز این کار را انجام نمیداد، زیرا وقتی صحبت از حرفهاش میشود، او غیرقابل توقف است. این چیزی است که او واقعاً برای آن زندگی می کند – حضور در آن صحنه.
پاچکو با اشاره به عدم تمایل خود به بحث در مورد رابطه عاشقانه خود با سامی دیویس جونیور، ادامه داد: “او کمتر مشتاق افشای زندگی خصوصی خود بود.” اما او واقعاً ورزش خوبی بود. زمانی که فصلی را با هم خواندیم، او به ندرت درخواست تغییر داد. من در 100000 کلمه می گویم که اگر او از من بخواهد 50 مورد را حذف کنم، این مهم خواهد بود.
با این حال، کسانی که به دنبال شایعات هستند ممکن است ناامید شوند. جدای از برخی شیطنت های خفیف در توصیف روابط عاشقانه و ضعف خود برای مردان ایتالیایی، جالب ترین افشای کتاب ممکن است این باشد که ریورا درخواست آرتور لورنتس نمایشنامه نویس را برای بازی در نقش رز در اولین نمایش لندن «کولی» در اوایل دهه 1960 رد کرد.
ریورا در آن زمان در 30 سالگی خود می نویسد که احساس می کرد برای ایفای نقش یک مادر سرسخت صحنه بسیار جوان، مودب و از “مرغد” درونی خود دور است. آن مرتد در کتاب به عنوان آلتر ایگوی او، دولورس ظاهر می شود. (ریورا دولورس کونچیتا فیگوئروآ دل ریورو اندرسون به دنیا آمد.) در حالی که چیتا شیرینی است که «سعی میکند همه چیز را با هم جمع کند، مشکلات را حل کند و دوست دارد بخندد»، او گفت، دولورس کوتاه نمیآید و شغلش را به دست میآورد. او گفت: “او کسی بود که از من محافظت کرد.” “با تشکر از پاتریک، ما او را بیرون آوردیم.”
ریورا گفت که این شخصیتها بالای شانههای او مینشینند و مانند بوریکوا جکیل و هاید با آن مبارزه میکنند. هنگامی که در مورد جایگزینی دوستش گوئن وردون در نقش اصلی “Sweet Charity” برای تور ملی آن فکر می کرد، به یاد آورد، “دو فرشته روی شانه های من می گفتند، “تو نمی توانی”. “خب، بله، شما می توانید – اگر کفش های خود را بیاورید.”
این دولورس است که بخش عمدهای از شوخ طبعی کتاب را فراهم میکند و از کنار گذاشتن برای اقتباسهای سینمایی شانه خالی میکند، هر چند او شخصیتهای روی صحنه را خلق کرد. ریورا با پوزخندی مطمئن با اشاره به نظری که در کتاب درباره برنده شدن ریتا مورنو و کاترین زتا جونز برای «داستان وست ساید» و «داستان وست ساید» و «داستان وست ساید» و «داستان وست ساید» در کتاب آمده است، گفت: «آنها همیشه برای نقشهایی که من بازی کردهام اسکار میگیرند، اما این عالی است. “شیکاگو.”
او ادامه داد: «من احساس میکنم که شما نمیتوانید فردی که نقشی را آغاز میکند، جایگزین کنید. من در عملم می گویم: کاترین، تو اسکارت را نگه دار، من خون آشامم را حفظ خواهم کرد. و این یک خون آشام عالی است. تا زمانی که دو ردیف اول اجازه میدادند آن را نگه میداشتم.»
او به یاد آورد – مقدمه کاندر با «همه آن جاز» از «شیکاگو»، یک هشت شماره اغواکننده که میتوان آن را برای همیشه کنایه کرد – و اینکه چگونه هنگام اجرای آن شماره امضا، به تماشاگران خیره میشد و «فقط نبض میزد. ”
او با زدن انگشتانش مانند درامل گفت: «هر وقت آن صدای خون آشام را می شنوید، به «جاز» فکر می کنید. و چه کسی «جاز» را خواند؟ من کردم.”