دردها و امتیازات صحنه‌سازی «دون جووانی» موتزارت

وقتی موسیقی را درست می‌خوانی، موتزارت مانند دارو است، مرهم‌ای برای صدا. به طرز وصف ناپذیری زیباست و بسیار نابغه است. اما می تواند فریبنده باشد. خیلی ساده و بدون دردسر به نظر می رسد، اما برای رسیدن به آن تلاش زیادی لازم است.

برای عبور از بسیاری از عبارات طولانی باید لگاتو و کنترل تنفس عالی داشته باشید. موتزارت همچنین می نویسد اجراهایی با رنگارنگی دیوانه کننده و همچنین لحظاتی دراماتیک. انجام همه این کارها نیازمند تکنیک ایمن است. با وریسمو یا وردی بسیار متفاوت است. وضوح و خلوص: هنگامی که موسیقی موتزارت را می خوانید، باید از عضلات خاصی استفاده کنید تا انعطاف پذیر باشید و در عین حال خلوص لحن را حفظ کنید. اینها همه گواهی از تکنیک سالم و خوب است.

زرلینا بیشتر در رسیتیتیوها دراماتیک تر می شود. در صحنه درست قبل از «باتی، باتی»، وقتی پس از اینکه تقریباً توسط دون جیووانی فریفته شده بود به ماستتو برمی‌گردد، توانایی خود را در برخورد با ماستتو نشان می‌دهد و می‌گوید: «چی، باور نمی‌کنی؟ بعد منو بکش لطفا بیایید فقط صلح کنیم.» این کاملاً انسانی است و بسیار مرتبط است. این یک چیز دیگر در مورد این نقش ها است. شما می توانید خودتان را ببینید و می دانید که می توانید آن شخص باشید.

اما برای تفسیر این، باید به آنچه موتزارت قبلاً نوشته است وفادار بود. او آهنگساز بزرگ آواز است. چیزهای زیادی از قبل در پارتیتور نوشته شده است که بر نحوه بیان زبان تاکید شده است. اگر آن را دنبال کنید، احساسات خود صحبت می کنند. بنابراین، تفسیر باید کمی سخت‌گیرانه‌تر باشد، اما باید بدون زحمت به نظر برسد.

کار سخت برای انجام آن در آماده سازی است. شما باید خطوط دیگران را بشناسید، و آگاه باشید و به آنچه در اطراف شما اتفاق می افتد گوش دهید. وقتی همه اینها را بدانید، همه چیز روشن می شود و می توانید بیش از حد فکر نکنید و فقط از بودن در شخصیت خود لذت ببرید. سپس، زیبایی آن بسیار رضایت بخش است. واقعا یکی از بزرگترین شادی هاست.