لحظهای نزدیک به شروع بیشتر قسمتهای «جانشینی» میرسد که ضربان ضعیفی وارد صحنه میشود، درست قبل از چند خط مشت یا چرخاندن پیچ.
سپس موسیقی تم نمایش شروع میشود. در بخشهایی از ویدیوهای خانوادگی قدیمی، یک فانتزی پیانویی به دانهریزی فیلم مانند نمونهای برای هیپهاپ هیپهاپ در کنار زههای درباری و شاهانه پخش میشود.
مانند هر موضوع موثر، بلافاصله در ذهن شما جای می گیرد. اما آهنگساز این موسیقی، نیکلاس بریتل، یک آهنگساز صرف نیست و به همین جا بسنده نمی کند. در طول چهار فصل «جانشینی» که یکشنبه به پایان میرسد، او چیزی غیرمعمول در تلویزیون نوشته است: موسیقی متنی گسترده و در عین حال متمرکز بر مفهومی که اپیزود به اپیزود به یک اثر کلاسیک با تم و تغییرات تبدیل شده است که دقیقاً به همان اندازه است. مناسب برای سالن کنسرت و برای صفحه نمایش کوچک.
این ویژگی بریتل است، که تمایلی به تنظیم تنور احساسی یک صحنه ندارد. آهنگساز صفحهنمایش در خط مقدم نسل خود – نه جانشین جان ویلیامز و عظمت سمفونیکاش، بلکه یک خالق آفتابپرست و حساس جهانهای صوتی متمایز – بریتل همانطور که از دیجی اسکرو میگیرد، از بتهوون متاخر طراحی میکند و به همان اندازه جذاب است. در حالت های صداقت دردناک و طنز بالا به طور یکسان.
و در “جانشینی”، او یک سنت موسیقی کلاسیک را تداعی می کند که در آن آهنگساز با پیانو دودل می کند تا روی موضوعی بداهه نوازی کند و آن را از طریق جابجایی های مبتنی بر حالت و فرم قرار می دهد. این می تواند به عنوان سرگرمی سالن خوب عمل کند، اما همچنین مبنایی برای کارهای مبتکرانه و کالیدوسکوپی است. موسیقی متن بریتل، در ترکیب پیانو و ارکستر، نیاکانی در کنسرتوی راخمانینوف به نام «راپسودی با موضوع پاگانینی» دارد. او بهتر است موسیقی خود را با یک قطعه مشابه تطبیق دهد.
بریتل با مضمون و تغییراتش، موازی از خود نمایش ارائه میکند: یک اصلاح ایده در ابتدا ایجاد شد – خروج یک پدرسالار از رأس امپراتوری تجاریاش بیشتر یک راه حل است. چه زمانی از یک اگر – و یک طرح دایره ای (بعضی می گویند ثابت) در مورد روش هایی که سه نفر از فرزندان او برای تصاحب آن مانور می دهند.
این فرضیه ای است که حتی پس از مرگ پدر در اوایل این فصل ادامه دارد. آخرین اپیزود، در مورد مراسم تشییع جنازه او، نشان میدهد که لوگان روی هنوز بر فرزندانش چنگ میاندازد و این که چگونه، در غم و اندوه، آنها همچنان به نقشهکشی ادامه میدهند.
بذر موزیکال برای همه اینها نمی تواند ساده تر باشد: موضوع عناوین اصلی نیست، بلکه یک موتیف چوبی و هشت آکوردی که در درون آن ظاهر می شود، و در شروع نشانه “Strings Con Fuoco” ظاهر می شود.
از آنجا، تغییراتی با اشاره به فرمهای کلاسیک و باروک ظاهر میشود: یک مینوئت رقصانه یا روندو، یک کنسرتو گروسو از تارهای زاویهدار، یک ماشینکاری سرگردان.
بسیاری از نشانهها عناوینی شبیه به حرکات یک سمفونی دارند، نشانههای تمپو مانند «آداجیو» و «آندانته کان موتو». برخی دیگر میتوانند با یک برنامه موسیقی مجلسی، مانند Serenade in E flat، یا Impromptu No.
این نمی تواند تصادفی باشد. با گوش دادن به Fantasia موتزارت در سین مینور (K. 475)، طرفداران «Succession» ممکن است احساس کنند که به موسیقی متن نمایش منتقل شده اند.
در دو فصل اول، بریتل یک کتاب نمایش نسبتاً محدود از چهرههای مختلف موتیف هشت آکورد را دنبال میکرد: پیانویی شبیه به فانتزی موتزارت، زهها و برنجهای تاریک سلطنتی.
به طور کلی، هر تغییر به طور قابل تشخیصی از یک سلول ایجاد شده است. زمانی که خانواده روی نیویورک را ترک می کردند، بزرگترین خروج ها اتفاق افتاد. برای اپیزودی در املاک کانر در نیومکزیکو، آسترلیتز، بریتل تنوع گیتاری را مطرح کرد که قبلا و یا از آن پس شنیده نشده بود.
صحنه ها در انگلستان هیاهوی باشکوهی به خود گرفت. و در خانه روستایی خانواده، تدارک غذا با یک گروه ویولن شوبرتی همراه بود.
چیزی در فصل 3 تغییر کرد. موسیقی، مانند داستان، آشکارا احساسی تر شد. به ازای هر روندوی حیله گر، یک لارگوی مضطرب وجود داشت. زمین ناپایدار روی صفحه به شگفتی در صدا تبدیل شد، مانند اولین استفاده بریتل از گروه کر در پایان فصل پایانی. زمانی که شخصیتها از منهتن دور بودند، امتیاز دوباره از نظر سبک منحرف شد. در طول اپیزودهای اوج، که در توسکانی اتفاق میافتد، او موضوع خود را از طریق یک منشور ایتالیایی برای نشانههایی مانند «سرناتا – «Il Viaggio» قرار داد.
در فصل آخر، بریتل پالت تغییرات خود را حتی بیشتر گسترش داده است. مونولوگ اقتدارگرایانه لوگان روی در کف کانال خبری او ATN با نوعی ناهماهنگی دلخراش همراه است. آکوردهای معلق حالات میانی بچه ها را پس از مرگ او تداعی می کند. احساسات سرکوبناپذیر در مراسم خاکسپاری آخرین قسمت ممکن است عنوانی مانند «Appassionata» داشته باشد.
سوال این است که تم و تغییرات بریتل چگونه به پایان می رسد؟ از نظر تاریخی، آهنگسازان یکی از این دو راه را طی کردهاند: با بازنگری در آغاز، مانند واریاسیونهای «گلدبرگ» آریا باخ، یا با پتانسیل توسعه بیشتر، مانند واریاسیونهای «دیابلی» بتهوون.
همین را میتوانید از بچههای روی بپرسید، کسانی که وارد قسمت پایانی سریال میشوند از نظر رفتاری شبیه به جایی هستند که شروع کردهاند، اما در سطح عمیقتری نیز شبیه نیستند. آیا آنها به وضوح دست خواهند یافت؟ یا چرخه دسیسه های آنها ادامه خواهد داشت؟ به احتمال زیاد، پاسخ در موسیقی بریتل خواهد بود.