سنتهای اعتراضی سیاسی ، شغل آهنگساز و پیانیست فردریک رزوزکی را طی نیم قرن اخیر شکل داده است. این رشته در هنر وی در آثاری مانند آثار کلاسیک 1975 وی ، “مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد” ، که یک ساعت از تغییرات سرود کارگران شیلی تشکیل شده است ، کاملاً مشخص است.
اما جنبه دیگری از روحیه فعال آقای رضویسکی بیشتر جنبه اداری دارد. او مدتهاست که اجازه می دهد امتیازاتش از جمله بصورت آنلاین توزیع شود. (در حالی که آنها بارگیری و یادگیری رایگان هستند ، مجوز اعطای آهنگساز حقوق عملکرد عمومی را محدود می کند.)
این رویکرد مترقی به مالکیت معنوی ، همراه با موسیقی همزمان مغز و پرشور او ، آقای رزوزکی را به نسل جوان پیانیست علاقه مند کرده است. این شامل توماس کوتچف ، 32 ساله است که اولین ضبط تجاری مجموعه قطعات پیانو آقای Rzewski در سال 2016 را با نام “آهنگ های شورش” در نوامبر روی نقش کوویلو منتشر کرد. این آلبوم با اجازه آقای رزوزکی ، بلکه برکت زیبایی وی نیز به وجود آمد. مطالب تبلیغاتی شامل توصیفاتی از وی است: “عالی است” و “من بداهه پردازی های شما را دوست دارم!”
آقای کوتچف کنایات مربوط به کره زمین را کنترل می کند – این بار آقای روزفسکی آهنگ های مقاومتی را از آلمان ، روسیه ، ایرلند ، پرتغال ، اسپانیا ، کره و ایالات متحده اقتباس کرده است – با استعداد. این آلبوم سزاوار قرار گرفتن در کنار ضبط های معتبر خود آهنگساز از موسیقی وی است.
آقای کوتچف در یک مصاحبه اخیر تلفنی از خانه خود در لس آنجلس ، چالش های “آهنگ های شورش” را توصیف کرد ، از جمله دستورالعمل های آقای رزوزکی به پیانیست ها در مورد گزینه های بداهه نوازی آنها. اینها بخشهایی ویرایش شده از مکالمه است.
کدام قطعه از آقای رزوزکی شما را به یک فداکار تبدیل کرده است؟ در مورد موسیقی شما در طول زمان چه چیزی برجسته است؟
در انستیتوی پیبدی ، جایی که به مقطع کارشناسی رفتم ، اجرای برنامه “The People United” را شنیدم. و باورم نمی شد. من فکر کردم ، “من می خواهم برخی از این آهنگسازان را در رسیتال ارشد خود بازی کنم.” بیرون رفتم و شروع به جستجو کردم ، و این قطعه “مین یینگله” را پیدا کردم. تغییرات شگفت انگیز و وقتی آن را بازی کردم ، احساس کردم یک ارتباط فوری با Rzewski برقرار شد. من فکر می کنم بداهه پردازی دروازه من بود. از آنجا که من عاشق بداهه پردازی هستم. این از ابتدا بخشی از روند آهنگسازی من بوده است.
بداهه نوازی چگونه عملکرد اجرایی را آگاه کرد؟
به خاطر دارم ، در پایان ، هر معیار دارای یک فرماتا است [pause]. او می گوید ، “فرمات بعدی باید در کل بخش آخر طولانی تر باشد.” هنگامی که ضبط خود را برای او ارسال کردم ، وی پاسخ داد: “اجرای خارق العاده ، اما در پایان آخرین فرمات ، شما باید آن را تا آنجا که ممکن است از نظر جسمی و روحی نگه دارید ، انجام دهید و برای مدت کمی بیشتر آن را انجام دهید.”
بنابراین برای من ، وقتی به موسیقی Rzewski گوش می دهم ، همیشه این حس را احساس می کنم بیشتر. مانند ، شما هر کاری که می توانید انجام می دهید ، و این هنوز کافی نیست. باید بیشتر باشد.
یک مکان که به نظر می رسد شما در این ضبط جدید تمام تلاش خود را می کنید ، حرکت سوم است: “نمی خواهم اجازه دهم کسی مرا برگرداند” ، معنوی که بعداً به یک سرود حقوق مدنی تبدیل شد. نیمه دوم آهنگ شامل یکی از طولانی ترین بداهه پردازی های شما در آلبوم است ، درست است؟
بله ، حدود پنج دقیقه طول می کشد. در صفحات ابتدایی ، نمره می گوید شما نباید تصمیم بگیرید که بداهه نوازی کنید یا نکنید. اما با آن حرکت سوم به طور خاص ، تنها حرکتی است که وی نشان می دهد بداهه نوعی اختیاری در موضوع وجود دارد. که برای من با نوع صدای آمریکایی آن صحبت می کرد.
صدای بلوز در آنجا وجود دارد ، صدای سرود. و این واقعاً برای من بعنوان مفسر این قطعه برجسته بود. سپس من به چارچوب بزرگتر قطعه فکر کردم. من واقعاً سه حرکت اول را مجموعه کوچک خود می دانم. درست احساس می شد که سومین نقطه اوج است.
اگر ضبط های دیگری را مشاهده کنید که بصورت آنلاین و آنلاین از این قطعه توسط Rzewski یا پیانیست دیگری به نام بابی میچل وجود دارد ، به بداهه نوازی سوم حرکت می رسند و آنها فقط مانند یک میله کار می کنند. سپس آنها ادامه می دهند. بنابراین کار پنج دقیقه ای من یک تصمیم واقعی است. اما برای من ، نسخه دیگری از آن قطعه وجود ندارد که بتواند در ذهن من وجود داشته باشد. احتمالاً برخلاف دستور Rzewski ، من این کار را تقریباً هر بار ، با چنین حرکتی از چگالی انجام می دهم.
من متوجه شدم که ، از آنجا که بخش improv در ضبط کاملاً شبیه برداشت مستقیم شماست در طی کنسرت اخیر انتشار آلبوم. به نظر می رسد ، مهم نیست که بقیه قسمتهای آن چقدر متمرکز کننده باشد ، اما نقوش کم تحرک و تحمل پذیر شما بی حوصله هستند. آیا این یک نمایش موسیقی از راهپیمایی است؟
فکر می کنم شما هم قطعه را همانطور که من شنیدم شنیدید. هنگامی که او موضوع را ارائه می دهد ، در آغاز حرکت ، آن را با یک خط باس نزولی و رنگی ارائه می دهد. در ذهن من ، او آن را به نوعی به عنوان پاساكالیا ارائه می دهد. و این همان جایی است که ذهن من به آنجا رفت. همانطور که گفتید ، این فقط ادامه دارد ، ادامه می یابد و ادامه می یابد ، تا جایی که دیگر چیزی برای پیانو دادن ندارم. من فقط خرج کردم
برخی از نکات برجسته دیگر چیست؟
من حرکت دوم ، “کاتیوشا” را از روسیه بسیار دوست دارم. روشی که در ابتدای کار ارائه می شود و مضمون با این آواز ارائه می شود. و در وسط قطعه ، او فقط به صورت تونال مستقیم بالا می رود ، ناگهان. این روی من تأثیر می گذارد من واقعا دوستش دارم. قوی و پرشور است.
شما همچنین می توانید به نوعی در این قطعه بزرگ ، علف های هرز گم شوید. این کیفیت خیالی را دارد: چرخش و رفتن و تعویض دنده و حرکت به جلو. شما به حرکت چهارم – “شبنم مه” ایرلند نگاه می کنید و سریع تغییر می کند. و ششم نیز: “Los Cuatro Generales” ، از اسپانیا. ششم و چهارم بسیار سخت است: هر دو اندازه گیری ، ما جایی متفاوت هستیم. ما در حال حرکت هستیم.
با گوش دادن به موسیقی این آهنگساز – چه این قطعه ، چه موسیقی های گذشته – چه چیزی به دست می آورید؟
من در واقع با دیدن بازی او چنان توانمند می شوم ، زیرا او موسیقی خود را مانند دیوانه وار تعبیر می کند. او شتاب دهنده ها را اضافه می کند ، ritardandos را اضافه می کند. او چیزهایی را در قطعه خودش تغییر خواهد داد. و وقتی این را می شنوم ، به من نیز قدرت می بخشد. از آنجا که من می روم ، در این میله چیزی نیست که بگوید آنچه را که او فقط انجام داده انجام دهد ، اما او این کار را می کند. بنابراین ، او در ذهن من ، به نوازندگان دیگر کارت بلانچ می دهد تا آن نوار را از آن خود کند.