روزنامه جام جم (1400/04/06): دودکش دوباره به کار افتاد!

شما نمی توانید دودکش را سوای هومن برق نورد خیال کنید. استدلال ماندگاری شخصیت فیروز مشتاق را باید در دو برهان کاوش نکرد؛ ابتدا آن که این شخصیت از به عبارتی ابتدا به خوبی پردازش و معرفی شده و دوم آن که هنرنمایی هومن برقنورد در نقش همین شخصیت نیز بیبدیل و خیرهکننده به نظر میرسد. به این ترتیب سریال دودکش ۲ عمده از آنکه دنباله قصه سریالهای قبلی دارای ارتباط حساس خانواده مشتاق و قالیشویی پرحاشیهشان باشد، عمده شبیه به یک مرمت ناامیدکننده به نظر میرسد. به گزارش خبرنگار راستا رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سریال دودکش۲ به کارگردانی برزو نیک نژاد و تهیهکنندگی زینب تقوایی از اواسط بهمن ماه و در بی صدا خبری وارد تراز فیلمبرداری شده است. بر این اساس، طرح ریزی ما در «دودکش ۲» پروراندن شوخیهای کلامی و علی الخصوص تکیه کلامهای شناخت بود که گویی دیگر بدل به شناسنامه همین سریال شده اند. آن‌گاه از رفتن اونا معاون میرسه و اولیه راضی نمیشه بره تو قالیشویی و میگه من گفتم میخوام بیام خوابگاه که مزاحم کسی نشم بعد از آن منو فرستادی منزل این بنده آفریدگار که اسیر بشه بریم همون خوابگاه که فیروز جلوشو میگیره و راضیش میکنه تا موندگار بشه در اخر معاون قبول میکنه و به راننده اش میگه من فرداشب بهت میگم که پس فردا کی اینجا باشی. عباس به بهروز زنگ میزنه و میگه بیا تا فرش هارو که گفتی جمع کنم از خونه ها بگیر، بهروز میره پیشش اما عباس میگه تا پول منو ندی فرشهارو بهت نمیدم که بهروز میگه من گفتم امروز میدم تا ۱۲ شب وقت دارم و عباس قبول میکنه و قیمت کلاهک دودکش شومینه فرشهارو میده. که میگه آره آقا خودم زنگ زدم بیا بریم فرشو جمع نماییم که بهروز میگه شما برین جمع کنین من تا وقته برم ماشینو بیارم. که مالک خانه میگه اره بهروز تعجب میکنه و میگه مطمئنین زنگ زده بودین؟ فروشنده میگه حیاتی تمامی همین خودکارا میشه بهروز میگه نیکی میخوام حسیو انتقال بدم که فروشنده میگه میتونی آخرش یه پیس ادکلن بزنی به برگه، بهروز میگه باشه یه چندتا رنگ روان نویس بده اساسی چندتا کاغذ، بهروز به دوستش زنگ میزنه و لوکیشنشو بهش میگه تا بره اونجا. بهروز میره به به اسباب تحریر فروشی و به دنبال اتومات عطری میگرده فروشنده بهش میگه میتونم کمکتون کنم؟ فیروز تو بالاپشت بام به ایوان نگاه میکنه و میبینه بهروز همون موقع وارد خونه شد و از به دور متوجه میشه که بهروز هم اکنون نداره واسه این به اتاقش میره تا بپرسه چیشده. فیروز به اتاق پوریا میره تا باهاش صحبت بزنه که میبینه داره نماز میخونه فیروز میگه خدایا خواستم درباره پوریا باهات سخن بزنم که دیدم خودش اومده پیشت صرفا هواشو داشته باش زمانی برمیگرده میبینه پوریا پشتشه میره پیشش و میگه زودتر بگیر بخواب که فردا بتونی نظیر همه دوستات بهترینت باشی و در آغوشش میگیره و میره. پوریا دارای شتاب میاد تا بره داخل اتاق تا فوتبال را ببینه که فیروز جلوشو میگیره و کلید ماشینو بهش میده و میگه برو از رادیو فوتبالو گوش کن و خیال کن به دانسیته این که همین عموته (اشاره میکنه به بهروز) بهروز میگه این مشکل خداروشکر حل شد این یکیو چیکار نماییم که فیروز متعجب بهش نگاه میکنه بهروز اشاره میکنه به خبرنگار حسینی بای که اهمیت چمدان داشت به سمتشان میومد.فیروز خودشو در دست گرفتن میکنه که بخشید نزنه سر بهروز و از حسینی بای معذرت خواهی میکنه. در اینجا بخش اعظم به تحلیل وب وبسایت کلاهک استاندارد دودکش در جدول.